گشودگیِ تاریخِ فرهنگیِ مازندران به گفتگوگرایی

حرف آنلاین، یادداشت| سیّد مهدی حسینی (دکتری زبان و ادبیات فارسی)، فرهنگ، آیینۀ تمام‌نمای سنت، آگاهی، باور و منش یک جامعه است که از رهگذر آن، می‌توان به شناخت دقیق‌تری از مردم آن جامعه دست یافت. تاریخِ فرهنگ، از گرایش مرسوم تاریخ‌نویسی دربارۀ پدیده‌های فرهنگی مانند تاریخ زبان یا تاریخ معماری بهره می‌برد. از سویی […]

حرف آنلاین، یادداشت| سیّد مهدی حسینی (دکتری زبان و ادبیات فارسی)، فرهنگ، آیینۀ تمام‌نمای سنت، آگاهی، باور و منش یک جامعه است که از رهگذر آن، می‌توان به شناخت دقیق‌تری از مردم آن جامعه دست یافت. تاریخِ فرهنگ، از گرایش مرسوم تاریخ‌نویسی دربارۀ پدیده‌های فرهنگی مانند تاریخ زبان یا تاریخ معماری بهره می‌برد. از سویی تاریخِ فرهنگی، ریشه‌های فکری‌‌اش متفاوت از تاریخِ فرهنگ است. در تاریخ رسمی، مورّخ در پی وقایعی است که در گذشته رخ داده است. تاریخِ فرهنگی می‌کوشد پدیده‌های انسانی را درک و تحلیل کند و به آنتوپولوژیِ مردم نزدیک شود.

تاریخِ فرهنگی کمک می‌کند که تاریخ، به تجربه و روایت مردم، به مثابه جهانی نامکشوف، نگریسته و در پی ورود به آن باشد. روایت‌ها چسبیده به تاریخ فرهنگی است و در واقع انسان‌ها، خودِ تاریخ‌‎اند. از سویی نظریۀ منطق گفتگویی میخائیل باختین، به تاریخ فرهنگی، به مثابه پدیده‌ای اجتماعی می‌نگرد. تاریخ مازندران نیز به جهت پیشنۀ غنی تاریخِ فرهنگی، بستر مناسبی برای تبیین این مفهوم است.

واکاوی تاریخ مازندران، به نوعی گفتگو با تاریخ است. در میان میراث کهن ایرانی، فرهنگ عامه همیشه حاوی نمونه‌هایی است که اگرچه ویژگی‌های خاص زمان و مکان را در شکل‌گیری آن می‌توان دخیل دانست اما گستردگی مفاهیم و پیچیدگی‌های خاص محتوا و شکل، آن‌ها را به پدیده‌هایی فرا زمانی مبدل ساخته است که می‌تواند از دیدگاه‌های گوناگون، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. فرهنگ به‌طور عام و فرهنگ مازندران به‌طور خاص، از راه زبان و به وسیلۀ مردم منتقل می‌شود. زبانِ تاریخ فرهنگی، در گروی تملک کسی نیست و پویایی از خاصیت‌های ذاتی آن است. دیدگاه باختین به زبان نیز به مثابه رویدادی پویا و کنش‌گر است. این مسئله و پیوند پنهان آن با آداب و رسوم و تعامل ناگسستنی‌اش با «دیگران» معنا می‌یابد. از این منظر، آیین‌های جشن نوروز(بهارِ جشن)، جشن تیرماه سیزده‌شو(تیرِ جشن)، جشن هشت و هشت(میر روز)، جشن بیست‌وشش نوروزماه(عیدماه) و وَرفِ چال، مانند زبانی پویا برای تعامل بیشتر با خود و آیندگان ایجاد شده است و حاوی مفاهیمی عمیق و کنش‌گر است. این رسم‌ها از منظر منطق گفتگویی دارای وجوه معنایی است. ویژگی فرا زمانی، به عنوان بخشی از تاریخِ فرهنگی مازندران، به جهت وجود زمینۀ گفتگوگری، این امکان را فراهم می‌کنند تا مکالمه‌گرایی میان انسان هزاره‌های پیشین و امروزی رخ دهد.

در منطق گفتگویی دو نکته حایز اهمیت است. نخست گفتگوگرایی است و دیگر، گشودگی به موضوع. ساختار دیالکتیکی به امکان برقراری رابطۀ من با تو کمک می‌کند. این رابطه در نهادِ خود گفتگومند نیست. بنابراین ایجاد این رابطه، منوط به «گشودگی» به موضوع است. این گشودگی، رابطه‌ای را که در آن «دیگری»، به عنوان چیزی بی‌ارزش تلقی شده و فاقد اعتبار مکالمه‌گری است، بدل به رابطه‌ای پویا و فعال می‌کند. گشودگی این زمینه را فراهم می‌کند تا دو سوی رابطه ارزش یکسانی داشته باشند و صدای یکدیگر را بشنوند و به هم اجازۀ سخن گفتن بدهند. در واقع درگیر شدن در فرایند فهم «دیگری» معنای اصلی گشودگی است. گشودگی تنها به شخصی که سخن می‌گوید محدود نمی‌شود بلکه هر کس که گوش می‌سپارد به طور بنیادی گشوده است. بنابراین گشودگی در اینجا به این معناست که تاریخِ فرهنگی مازندران، به مثابه یک موجود اجتماعی، دارای ابزار ارتباطی با یک تفکر زایا و پویاست که می‌تواند آوای دیگری را شنیده و به او اجازۀ سخن گفتن دهد.

یکی از جنبه‌های اصلی تاریخ فرهنگی اقوام، افشای بی‌پیرایه‌ای است که ورای نقاب دسته‌بندی‌های قراردادی وجود دارد. به رغم توجه به فرهنگ عامه به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگی مازندران، وجوه خاصی از خنده و طنز عامیانه در فرهنگ مردم کوچه و بازار، همواره مورد بی‌مهری قرار گرفته است. جشن‌های مردمی از نوع کارناوال‌ها، آیین‌ها و مراسم خنده‌آور، همگی زیر مجموعۀ تاریخ فرهنگی است. فرهنگ طنز عامیانه در سه نمود متمایز نمایان شده است: 1) نمایش آیینی؛ نمایش‌های خنده‌داری که در پیش چشم همه اجرا می‌شود. 2) ترکیب‌های کلامی خنده‌دار؛ تقلیدهای تمسخرآمیز شفاهی به زبان بومی. 3) گونه‌های مختلف لغوگویی؛ نفرین‌ها، دشنام‌ها، سوگندها و مانند این.

جشن مردمی همواره دارای محتوایی عمیق و پرمعناست. جشنواره‌های مردمی چهرۀ غیر رسمی، غیر مذهبی و غیر سیاسی جهان، انسان و روابط انسانی را ارایه می‌دهند و دنیای دیگری را، ورای جهان رسمیِ متعارف می‌آفریدند که در روزهای معینی از سال تقریبا همۀ مردم در آن زندگی می‌کردند. از سویی اهمیت کارناوال، در بی‌قید و بندی جلوه‌ها و اشکال فکاهی که در مقابل لحن جدّی تاریخ رسمی، قد علم می‌کند. جلوۀ کارناوالی پدیده‌های تاریخی و فرهنگی در مازندران، به رغم نادیده انگاری و گاهی حذف، بسیار مشهود است. برآیند این نوشتار، فهم گفتگوگرایی در درون تاریخ فرهنگی مازندران است و این پیوند، زمانی بیشتر نمایان می‌شود که آن پدیده در درازنای اعصار و قرون، دست نخورده‌تر و ناب‌تر به آیندگان رسیده باشد.