اراده‌های مردانه با دستانی کوچک !

  گروه اجتماعی: کودکان کار کودکانی که دنیای متفاوتی با سایر هم سن و سال‌های خود دارند و حال و هوای ثانیه به ثانیه زندگی، برایشان طور دیگری می‌گذرد، دنیای ساده و رنگارنگ کودکی آن‌ها به سراسر سختی‌هایی تبدیل شده که شانه‌های کوچک و ناتوان کودکان کار ، به اجبار با آن کنار آمده و […]

 

گروه اجتماعی: کودکان کار کودکانی که دنیای متفاوتی با سایر هم سن و سال‌های خود دارند و حال و هوای ثانیه به ثانیه زندگی، برایشان طور دیگری می‌گذرد، دنیای ساده و رنگارنگ کودکی آن‌ها به سراسر سختی‌هایی تبدیل شده که شانه‌های کوچک و ناتوان کودکان کار ، به اجبار با آن کنار آمده و بی تفاوتی برخی از مسئولان و نامهربانی بعضی از مردمان روزگار، بارشان را سنگین و سنگین‌تر می‌کند.نامشان کودکان کار است و با دستانی کوچک به جای گرفتن وسایل بازی و توپ، کار می‌کنند و برای مخارج زندگی روزانه سختی‌ها و رنج‌های زیادی را متحمل می‌شوند.در این سن و سال کم نمی‌دانند کودکی خود را انجام دهند یا مانند بزرگتر‌ها کار کنند و تنها سهم آن‌ها از زندگی کار و تلاش است و از کودکی خود دور شده اند.‌می‌خواهند با چیدن نارنگی سبز و زرد در باغ‌های مرکبات شمال ، فروش کالا‌ها و گل در مسیر‌های پرتردد بتوانند از بار سنگین زندگی بر دوش والدین خود بکاهند، اما به راستی مگر این کودکان چقدر توان کار و تلاش دارند؟اولین کودکی که سراغ آن رفتم سمیرا بود که چهره زمختش تشخیص سنش را اندکی سخت می‌کرد در یکی از باغ‌های مرکبات میاندورود مشغول چیدن نارنگی بود، سراغش رفتم و بعد از خوش و بشی با او سر صحبت را باز کردم. از سمیرا پرسیدم از درآمدش در این روز‌ها راضی هست یا نه؟ اصلا تفاوتی با روز‌های دیگر دارد یا خیر؟او پاسخ داد: این روز‌ها فصل چیدن انواع مرکبات است و به عنوان کارگر فصلی در باغ‌ها و واحد‌های سورتینگ در کنار پدرو مادرم مشغول کار هستم هر چند  از  کارگران فصلی زن و مرد  ،دستمزدم کمتر است، اما خدا رو شکر من هم درآمدم خوب هست.از او پرسیدم با پول هایت چه کار می‌کنی؟ سمیرا گفت: خوب بیشترش را می‌دهم به مامان و بابام که برای خانه خرج کنند.گفتم بابات مگر کار نمی‌کند؟ او گفت: چرا، ولی چون ۵ تا خواهر و برادر هستیم بابام نمی‌تواند خرج همه را تامین کند و من مجبورم که کار کنم.پرسیدم مدرسه هم می‌روی؟ او جواب داد: نه، وقت نمی‌کنم که مدرسه بروم.کودک دیگری که که با او صحبت کردم مهدی پسر ۸ ساله‌ای بود که در پلیس راه نکا آدامس فروشی می‌کرد. نزدیک ظهر بود و پلیس راه اندکی از تردد خودرو‌های مسافربری و باری خلوت، فرصت را غنیمت شمردم سر صحبت را با او باز کردم از مهدی پرسیدم که مدرسه می‌رود یا نه؟ او جواب داد: بله مدرسه می‌روم.از وضعیت درآمدش پرسیدم می‌گوید: به نسبت روز‌های تعطیل تابستان و عید  که در آمد و فروش زیادی داریم ،الان هم  خوب است، ولی خرج خانه ما با شروع شدن فصل سرما  در این روز‌ها بیشتر می شود و آدامس فروشی چندان کمک خرجی نمی شود.این کودکان به جای درس خواندن و تحصیل و نشستن هر روز بر روی نیکمت مدرسه، باید برای کار از مکانی به مکان پر رفت و آمد دیگری جابجا شوند تا شاید درآمدی داشته باشند و در این میان هیاهوی کودکانه و قهقه‌های دوران کودکی در لابه لای این همه سختی کار گم شده است.ساعت ۹ شب است رسول، یکی دیگر از کودکان کار در نزدیکی مجتمع پزشکی طوبی حوالی پله برقی یک ابزار و وسایل کارش را پهن کرده، نشسته و مشغول واکس زدن کفش‌های یک رهگذر است، در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان می‌گوید: من بعد از پایه سوم ابتدایی دیگر درس نخواندم و هم‌اکنون هم در تلاش هستم تا بتوانم خرج زندگی خود را به طریقی تامین کنم.این نوجوان ۱۶ ساله می‌گوید: همه مردم عادی تا به ما می‌رسند فقط از آرزو‌ها و خواسته‌هایمان سوال می‌کنند و هیچ کس نیست که پای حرف‌ها و صحبت‌های ما بنشیند و با ما درد و دل کند.وی از مسئولان خواست تا به منظور ساماندهی کودکان و نوجوانانی همچون ابولفضل و مهدی هرچه زودتر دست به کار شده و چاره‌ای پی‌جویی کنند.پورفاطمی معاون امور  اجتماعی اداره کل  بهزیستی مازندران با بیان اینکه شناسایی تعداد کودکان کار در استان به دلیل توریسم پذیر بودن امکان پذیر نیست گفت: در فصل‌های نوروز وتعطیلات تابستان مهاجرت کودکان کار از استان‌های گلستان ومناطق محروم کشور به مازندران افزایش می‌یابد.وی با بیان اینکه بهزیستی مازندران طرح ساماندهی کودکان کار در قالب ۴ نوع را اجرا کرده است، افزود: در طرح نخست با ارائه خدمات سرپایی و راه اندازی اورژانس اجتماعی بهزیستی تاکنون ۲۵۰ کودک کار را شناسایی، ساماندهی و انواع خدمات ارائه داده است.وی با بیان اینکه سالانه ۱۵ درصد کودکان کار بدون سرپرست در مراکز شبه خانواده نگهداری می‌شوند، گفت: مرکز دیگری درساری نیز راه اندازی شده است که کودکان بی سرپرست که جا و مکان ندارند را بصورت شبانه روزی نگهداری می‌کنند که در این طرح هم تاکنون ۶۰ نفر پذیرش شدند.بنابراین تا زمانی که به کودکان خیابانی، کودکان کار و آسیب دیده و عوارض اجتماعی حاصل از این آسیب‌ها به چشم بار اضافی بر دوش جامعه نگاه شود، برنامه جامعی برای حمایت از آن‌ها اجرا نشود و زمینه‌های رشد یکپارچه آن‌ها در حد امکان در کانون خانواده فراهم نگردد نمی‌توانیم از داشتن کشوری آباد و پیشرفته بااستاندارد‌های بالا در شاخص‌های انسانی سخن برانیم.فقط باید منتظر ماند و دید که آیا سرانجام قانون جدی‌ای برای ممنوعیت کار این کودکان وضع خواهد شد یا همچنان شاهد این وضعیت نگران کننده خواهیم بود.