دانشگاه انسان سازی

تا حالا شنیدید که میگن :کیمیاگری یعنی از نخاله طلا بسازی…رسالت پیامبر ما درست مصداق این کلمه بود پیامبر در بین کسانی زندگی میکرد که امیرالمومنین علی علیه السلام در توصیف آنان میفرماید:شما قبل از اسلام آبی بویناک و کثیف و غذایی از خون و پشم شتر میخوردید…در نقلی از تاریخ دارد که روزی یک […]

تا حالا شنیدید که میگن :کیمیاگری یعنی از نخاله طلا بسازی…رسالت پیامبر ما درست مصداق این کلمه بود پیامبر در بین کسانی زندگی میکرد که امیرالمومنین علی علیه السلام در توصیف آنان میفرماید:شما قبل از اسلام آبی بویناک و کثیف و غذایی از خون و پشم شتر میخوردید…در نقلی از تاریخ دارد که روزی یک شتر از یک قبیله وارد در زمین قیبله دیگر شد و مقداری از علف آن را خورد سر همین قضیه بین دو قبیله سالیان سال جنگ شد…مردمانی که زنده به گور کردن دختران در بین آنان رسم بود یه روز عمر بن الخطاب آمد پیش رسول خدا گفت:یا رسول الله قبل اسلام من چندتا دختر داشتم همه را بنا به رسم جاهلیت زنده به گور کردم گذشت بعد یه مدت دیدم در خانه من دختری مشغول بازی کردن است به زنم گفتم این دختر کیست؟ گفتم دختر خودمان است، گفتم دختر خودمان؟ گفت:بله
آخرین باری که من وضع حمل کردم تو در شهر نبودی من دیدم باز فرزندم دختر است از ترس اینکه تو او را زنده به گور نکنی او را سپرده ام به خواهرم تا او را بزرگ کند بلکه شاید وقتی که او بزرگ شد تو دلت به رحم بیاید عمر میگوید:من گفتم باشه مانعی نیست قریب به چندماه اجازه دادم تا این دختر قشنگ با من انس بگیرد بعد یه روز به مادرش گفتم میخواهم او را به بیرون ببرم مادرش به من اعتماد کرد و اجازه داد رفتیم یه جایی خارج شهر من شروع کردم به کندن زمین به اندازه یک قبر انسان قبر را کندم بعد به او گفتم داخل قبر شو داخل شد،سپس شروع کردم با دستان خودم تو قبر خاک ریختن میگه وقتی داشتم خاک میریختم گرد غبار به صورت من نشست میگفت دیدم این دختر با دستش شروع کرد صورت من رو پاک کردن،اینجا یه ذره دلم به رحم آمد ولی تعصب جاهلی به من اجازه نداد پایم را گذاشتم رو سینه دخترم و شروع کردم به خاک ریختن و او را هم زنده به گور کردم که در نقل دارد اینجا رسول خدا بقدری گریست که نزدیک بود غش کند….خلاصه در بین مردمی که ارزش های انسانی تقریبا برایشان بی ارزش بود،خدا عصاره خلقت و عصاره صدو بیست و چهار هزار پیامبر را مبعوث کرد و رسول الله در بین چنین مردمانی میزیست و چنین مردمانی را دعوت به یکتاپرستی و حق می نمود…در بین همین مردم با این روحیه خشونت ، در نقل دارد یکی از کفار وارد مسجد شد و شروع کرد به ادرار کردن اصحاب خواستند با او برخورد کنند حضرت مانع شد بعد شروع بدترین جسارت را به پیامبر کردن حضرت سکوت کرد و هیچ نگفت،اینقدر جسارت کرد و پیامبر سکوت که آخرکار خودش خسته شد و رفت…در بین همین مردم پیامبر روزی چندبار دست دخترش سرور زنان عالمیان فاطمه زهرا سلام الله علیها را میبوسید…آری پیامبر در چنین جایی و دربین چنین مردمانی دانشگاه انسان سازی تاسیس نمود که خروجی هایش مثل سلمان و اباذر و مقداد و…بودند.

حجت الاسلام حسن حسین زاده