غصه‌های‌پنهان در پستو خانه؛

زنانگی درسایه

فاطمه‌عربی: درجامعه‌مردسالارانه،زن بودن سخت‌است وسخت‌ترازآن هم‌مادر باشی هم همسر وشاغل.برای به‌دست‌آوردن حق‌و جایگاه‌اجتماعی باید بیشتر از یک‌مرد تلاش کنی‌تا خودت را اثبات کنی.

فاطمه‌عربی: در جامعه‌ مردسالارانه،زن بودن سخت‌ است و سخت‌تر از آن هم‌ مادر باشی هم همسر و شاغل. برای به‌دست‌آوردن حق‌ و جایگاه‌ اجتماعی باید بیشتر از یک‌ مرد تلاش کنی‌ تا خودت را اثبات کنی.

کمتر کسی می‌داند زنان شاغل و موفق برای‌ به‌ دست‌آوردن جایگاهی‌ که در آن‌ قرار گرفتند چه‌‌ ملالت‌هایی تجربه‌ نکردند. شاید آنان قبل از ترک‌خانه هرروز خشم‌شان را قورت می‌دهند تا‌ قوی‌تر به نظر برسند و به هدف‌هایی‌ که در زندگی‌ تعیین کردند یک‌ قدم‌ نزدیک‌تر شوند. زنان مستقل اما در سایه. توانایی آنان در جامعه‌ مردسالارانه‌ نادیده‌ انگاشته می‌شود و یا بسیار‌ کمرنگ است.

*رواج‌ خشونت‌های‌ خانگی بر‌ زنان

سال‌ها قبل، هر از گاهی‌ در صفحه‌ حوادث‌ روزنامه خبرهایی‌ از قتل زنان و دختران‌ که اغلب‌ آن‌ها‌ ناموسی‌ بود مطلع می‌شدیم. اما الان به‌دلیل‌ سرعت بالای انتشار‌ و دسترسی سریع‌ خبر‌ها در‌ شبکه‌های‌اجتماعی، خبرهایی‌ از قتل‌ زنان در جامعه می‌شنویم و شدیدترین‌خشونت‌ علیه‌ زنان جامعه‌ ایرانی‌‌ که زن‌کشی‌ است اتفاق می‌افتد.

*قتل ۶۳ زن‌ در شش‌ماهه‌ نخست

گرچه‌ آمار‌ دقیقی از این‌ نوع‌ قتل‌ها‌ در‌ دسترس‌ نیست.

اما‌ می‌توان با کنار هم‌ قراردادن‌ تعداد قربانیان در شش‌ماهه نخست‌ امسال به یک‌‌ آمار و عددی‌ قابل تفکر و تامل‌ دست‌ یافت. قتل ۶۳زن به‌ دست‌ مردان‌ خانواده. زنان ایرانی در تمام‌ دوره‌های تاریخی، اغلب از سوی مردان نزدیک‌ خود دچار‌ خشونت‌های‌خانگی بودند. مشکلاتی که ریشه‌ در ساختارهای‌ اجتماعی، باورهای‌ مرد سالارانه و نابرابری‌های‌حقوقی‌ دارد. بازتابی از مشکلات‌ عمیق فرهنگی و اجتماعی کشور که هنوز بعد از گذشت‌ ده‌ها سال از‌ تشکیل مجلس شورای ملی و اسلامی و تصویب قانون‌‌اساسی‌ نتوانستند‌ این‌خلا قانونی را برطرف‌ کنند.

*نبود‌ قانون‌های‌ سخت‌گیرانه

نبود‌ قانون‌های‌ سخت‌گیرانه‌ برای مقابله با‌ زن‌کشی، این‌ بحران را تشدید کرد.

این‌طور‌ به‌ نظر‌ می‌رسد‌ که مجلس‌ و قانون‌‌گذار برای‌ تامین‌ امنیت‌ زنان در یک‌ بن‌بست‌ فکری و تصمیم‌گیری‌ قرار گرفتند. قانون تامین امنیت زنان‌ سال‌ها در صف تصویب است اما قانون‌ کاهش‌ سقف‌ مهریه از۱۱۰سکه به چهارده‌ سکه‌ خیلی‌ زود‌ تعیین تکلیف می‌شود.

لایحه‌ منع‌ خشونت‌ علیه‌ زنان‌ چهارده‌سال در‌ مجلس‌ دست به دست شد‌ و پس‌ از حذف و اصلاح‌ متعدد‌ با  ۵۱ماده تدابیر‌ پیشگیری، حمایتی و کیفری‌ به تصویب‌ رسید.

و برای‌ بسیاری‌ از‌ دستگاه‌های دولتی‌ هم وظایفی‌ تعریف‌ شد. این‌ حداقل‌ انتظاری‌ است که زنان از قانون‌گذار دارند که لایحه فقط برروی‌ کاغذ ثبت‌ نشود و قابلیت‌اجرایی داشته‌ باشد.

اغلب‌ زنان‌ جامعه‌ ما به درست یا‌ غلط این‌ طور‌ تربیت‌ شدند‌ که‌ باید‌ در‌ زندگی‌ زناشویی سنگ‌ زیرین‌ آسیاب‌ باشند و هیچ‌وقت در بدترین شرایط میدان‌ زندگی‌ را خالی نگذارند. زنانی‌ که‌ روح و جسم‌‌‌شان‌ زخمی‌ است‌ و مسایلی همچون خیانت‌، اعتیاد، خساست، تهمت‌، بیکاری آنان را تا مرز‌فروپاشی روحی برده‌ است.

زنانی‌که غصه‌ها و اشک‌های‌شان را در پستو خانه پنهان‌ کردند.‌

زنانی‌ که شب‌های بلند پاییز و زمستان را با اشک‌هایشان به صبح رساندند. داستان زنانی‌ که مردانه ایستادگی‌کردند. تهمت شنیدند، خیانت دیدند. بارها شکست خوردند، ناامید‌شدند اما دوباره از نو شروع کردند.

مادر بودن شاید سخت‌ترین کار دنیا‌ باشد. با تولد فرزند، اضطراب‌ هم متولد‌ می‌شود‌. شاید طعم‌ زندگی هر آدمی با دیگری تفاوت دارد. زندگی یکی‌ گس، آن یکی‌ شیرین، دیگری تلخ، شور و ترش است.

وقتی هنوز‌ سن زیادی نداری و دیگران برای زندگی‌ات تصمیم می‌گیرند در مسیر زندگی‌ هر مشکلی که پیش‌آید همه از جمله خودت، تقدیر را مقصر می‌دانی.

*طعم‌ زندگی‌ مشترک‌ را نچشیدم

با‌ آن‌ روپوش سفید و چهره زیبا، می‌تواست در هر شغلی‌ باشد جز نظافتچی‌ سرویس‌ بهداشتی‌ پارک‌. همیشه او را مرتب و تمیز دیدم. آرایش دارد.

گر‌چه‌ ساز روزگار برای او کوک نبود اما در کنار دخترش بودن را نعمت‌ می‌داند. اگر پدر او را در پانزده‌ سالگی مجبور به ترک تحصیل نمی‌کرد و به یک معتاد شوهر‌ نمی‌داد شاید تقدیرش طور دیگر رقم‌ می‌خورد. متولد ۱۳۶۲است و یک دختر بیست ساله دارد. “لیلا”صدایش می‌زنند. لهجه‌ دارد و می‌گوید “کرد” است.

“پدرم خدا رحمتش کند در تهران‌ کارگری‌ می‌کرد، روزی با جوانی از بستگان دور آمدند شهرستان و همان‌ دیدار آینده‌ام‌ را رقم زد.”

“همسرم تو بازار با گاری‌ دستی‌ کار‌ می‌کرد. من اصلا زندگی‌ مشترک را تجربه نکردم. فقط یک‌ سال با هم زندگی‌کردیم، وقتی‌ باردار بودم همسرم به‌ خاطر مواد افتاد زندان و تا همین الان هم در زندان است.

لیلا می‌گوید: این شغل مورد علاقه‌ام‌ نیست اما مجبورم ‌به‌خاطر دخترم و هزینه‌های اجاره خانه و زندگی دو شیفت کارکنم. ۵صبح سوار اتوبوس می‌شود تا ۶صبح در محل‌ کارش حاضر باشد. او می‌گوید؛” چند روز دیگر‌ ۱۸سال‌می‌شود که‌ این‌ جا‌ کار‌ می‌کنم. سه سال است که دیگر تا ۶ عصر‌ کار‌ نمی‌کنم. قبلا تمام تعطیلات رسمی‌ و غیررسمی را باید می‌اومدم سرکار. از این‌جا که تعطیل شدم، می‌روم جایی‌ دیگر. پرستار خانم‌سالمندی هستم. با‌ آن‌که دو شیفت کار می‌‌کنم اما‌ باز هم از‌ تامین‌ هزینه‌های‌ زندگی‌ برنمی‌آیم.”