ماجرای رجعت همزمان ۲ برادر شهید؛

معرفی شهیدان یونس و یعقوب ولی پور آهنگر کلایی + عکس

حرف آنلاین: زری طاهری| شناسنامه شهدای مازندران این استان شهید پرور که تاکنون جوانان و رزمندگان زیادی را از دوران دفاع مقدس تا دفاع از حرم و امنیت نثار انقلاب کرده را که ورق بزنید، در میان اسامی شهدا، با نام‌آشناها، ناشناس و گمنام‌ها مواجه می‌شوید.

فرقی نمیکند، آشنا باشند یا غریبه، گمنام باشند یا نه، روزگاری با هدف دفاع از مملکت با لبیک به فرمان رهبری با حفظ آرمان‌های این انقلاب که زیر پرچم اسلام است، کوله‌بار سفر بسته و راهی شدند، آن‌ها با این تفکر که هر چه می‌شود بشود ولی ما پیروز میدان باشیم به همه لذت‌های دنیوی پشت پا زده و راهی شدند.

اگر صفحه دایرت‌المعارف شهدا بخش مازندران در صفحه گوگل را جست و جو کنید تاریخ تدفین دو برادر شهید اهل یکی از روستاهای شهرستان قائمشهر در یک روز است، این شناسنامه همچنین خبر از مفقودی چند ساله این دوبرادر می‌دهد، یعنی یک مادر در یک روز پس از سال‌ها چشم اندازی به‌جای بوسیدن پیشانی دو فرزندش، چند تکه استخوان را به خاک می‌سپارد و این پایان همه دلواپسی‌هایش بود.

درباره مادر شهیدان یونس و یعقوب ولی پور آهنگرکلایی در قائمشهر سخن می‌گوییم، او به همراه همسرش یعنی پدر شهیدان در حال حاضر در روستای آهنگرکلای نوکنده قائمشهر زندگی می‌کند.

یوسف، یونس، یعقوب و هاجر فرزندان سیده طاووس علی نیا و کرم ولی پور هستند، یونس و یعقوب به شهادت رسیده و یوسف یعنی برادر بزرگتر که او هم خاطرات زیادی را در جبهه های جنگ ثبت کرده به‌همراه هاجر خواهر کوچک‌تر خانواده این روزها از پدر و مادر خود مراقبت می‌کنند‌.

رجعت همزمان دو برادر

ماجرای رجعت همزمان این دو برادر و خاکسپاری در یک روز ما را برآن داشت تا گذری به خاطراتی از شهیدان این خانواده بزنیم که با توجه به اینکه والدین به‌دلیل کهولت سن قادر به انجام مصاحبه نبودند، با فرزند ارشد این خانواده به گفت‌وگو نشستیم.

یوسف ولی پور متولد سال ۱۳۴۱، در گفت‌وگو با حرف مازندران، می‌گوید: شهید یونس ولی پور متولد سال ۱۳۴۳ بود که در سال ۱۳۶۴ به شهادت رسید، شهید یعقوب ولی پور هم متولد ۱۳۴۵ بود که در سال ۱۳۶۷ به شهادت رسید.

وی اضافه می‌کند: برادرم آقا یونس در اثر اصابت گلوله و جراحات وارده به بدن در منطقه فاو به شهادت رسید و پس از آن مفقود شد، آقا یعقوب که طلبه بود در پاتک عراقی‌ها در منطقه شلمچه که با حضور تعدادی از منافقان صورت گرفت، به شهادت رسید و او هم مفقود شد.

ولی پور با اشاره به حضورش در جبهه از سال ۱۳۶۱، یادآور میشود: ما در یک خانواده مذهبی و سنتی در روستا متولد شدیم، بعد از شروع جنگ به سفارش پدرم علاقه زیادی به حضور در جبهه پیدا کردیم و نوبتی راهی شدیم، اختلاف سنی ما هم دو سال دو سال بود.

اسمت را خط زدم!

برادر شهیدان ولی پور، عنوان میکند: برادرم یونس بسیار خوش مشرب بوده و با بچه‌ها مانوس بود، او از اوایل انقلاب در مراسمات به‌عنوان مداح حضور پیدا میکرد، یعقوب خیلی محجوب به حیا بود، در مراسمات خانوادگی جایی که نامحرم حضور داشت شرکت نمی‌کرد، او درس طلبه‌گی خوانده بود، بعد از اتمام درس پدرم به او گفت مسجد محله امام جماعت ندارد نیاز به حضورت احساس می‌شود ولی او رو به پدر کرد و گفت من برای جبهه نام‌نویسی کرده‌ام اگر اجازه بدهید راهی شوم، پدرم هم گفت می‌دانم اسمت را خط زدم! یعقوب در حالی که از شدت ناراحتی اشک میریخت از پدرم خواهش کرد که قبول کند تا او به جبهه برود پدر نیز با لبخندی گفت شوخی کردم این تو و این میدان.

وی همچنین اضافه می‌کند: ابتدا یونس شهید شد، به‌خاطر دارم وقتی در جبهه بودم به من گفتند تکلیف برادرت مشخص نیست و مفقود شده، به عقب برگردم نمی‌دانستم خبر را چطور به پدر و مادر بدهم در نهایت مجبور شدم بگویم که یونس اسیر شد، در واقع این مفقودی هم تکلیفش معلوم نبود یعنی یک سرگردانی عجیب و غریب.

برو یونس را باخودت بیاور

ولی پور خاطرنشان می‌کند: روزی که قرار بود یعقوب به جبهه برود مادرم به او گفت برو و یونس را با خودت بیاور، من منتظر شما می‌مانم، یعقوب هم پذیرفت رفت ولی از ناحیه دست زخمی شد تیر خورده بود، پش از مداوا در بیمارستان به خانه آمد، پدرم گفت چه شده گفت چیزی نیست یک خراش ساده!

خاکسپاری در یک روز

وی همچنین ادامه میدهد: یعقوب باز هم راهی شد، او در گردان علی ابن ابی طالب حضور داشت، ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۷ برایم نامه ای با این عنوان که بچه‌های گردان یتیم می‌شوند فرستاد، کمتر از یک ماه بعد خبر مفقودی یعقوب را آوردند، حالا غم مادر دو برابر شده بود و ما چاره ای جز صبر کردن نداشتیم، مادرم می‌گفت برایشان آرزوها داشتم، دامادشان نکردم.

برادر شهیدان ولیپور با بیان اینکه سال ۱۳۷۴ به خانواده ما خبر دادند که هویت یونس مشخص شده و به‌همراه ۳۰ شهید دیگر بازمی‌گردد، تصریح می‌کند: خبر را که شنیدیم دلمان آرام نگرفت پرس و جو کردیم چرا خبری از یعقوب نیست، دو روز بعد خبر آمد که پیکر مطهر یعقوب هم شناسایی شده، دست نگه داشتیم تا آن‌ها را با هم تشییع کنیم، در شب وداع مادرم فریاد میزد که یعقوب رفته بود یونس را بیاورد به وعده‌اش عمل کرد، سرانجام پیکر مطهر برادرانم در یک روز یعنی هشتم مرداد ماه سال ۱۳۷۴ در مزار شهدای روستای آهنگرکلای قائمشهر خاکسپاری شد.

گفتنی است؛ شغل پدر و مادر شهیدان ولیپور از گذشته تا کنون کشاورزی بوده و آن‌ها در حال حاضر در روستا زندگی می‌کنند، در طی این سال‌ها برادر شهیدان کتابی با عنوان “پیام بچه‌های کوچه فرید” (منزل شهدا در شهرستان قائمشهر در این کوچه قرار دارد، در گذشته نام کوچه فرید به معنای تنها بود، منزل شهیدان مرکز دریافت نامه‌های شهدا نیز بود) در وصف برادران شهیدش به رشته تحریر درآورد.