مسافر دیار نور /قسمت دوم

حرف آنلاین: به مرقد مطهر امام امت رسیدیم و چه زیبا که سه رزمنده کاروان به محض مشاهده مرقد امام سر ارادت به پیشگاه امامشان خم کردند و به بارگاه آسمانی او عرض سلام داشتند. برای زیارت راهی مرقد امام (ره) شدیم . حرم مطهر امام(ره) در حال بازسازی بود و امکان ورود از سمت […]

حرف آنلاین:

به مرقد مطهر امام امت رسیدیم و چه زیبا که سه رزمنده کاروان به محض مشاهده مرقد امام سر ارادت به پیشگاه امامشان خم کردند و به بارگاه آسمانی او عرض سلام داشتند. برای زیارت راهی مرقد امام (ره) شدیم . حرم مطهر امام(ره) در حال بازسازی بود و امکان ورود از سمت درب اصلی وجود نداشت لذا مسئولان امر برای آنکه زائران بتوانند به مرقد امام دسترسی داشته باشند مسیری را به وجود آوردند که از ضلع شرقی و از یک زیر گذر به ضلع جنوبی مرقد امام منتهی می شد. از خادمی که جلوی ضریح نشسته بود دلیل این ساخت و ساز را جویا شدم ، وی از مرحله جدید ساخت ساز گنبد و گلدسته و مزار مرقد امام(ره) سخن گفت که دو ماه شروع شده است و تا پایان خرداد ماه ادامه خواهد داشت لذا برای دسترسی مردم به مرقد امام(ره)، آرامگاه مجاور مرقد را سنگفرش و مکانی را تعبیه کردند تا موقتا پذیرای زائران امام راحل باشد. نمازرا به جا آوردیم ، با امام امت وداع کردیم و از مرقد مطهر خارج شدیم . زمانیکه وارد حیاط مرقد امام(ره) شدم گویی صدایی مرا به خود واداشت انگار این صدا در قلبم به تپش افتاده بود ، صدایی که می گفت خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار ، فریادی که روزگارانی مردم از اعماق وجود به عشق مقتدایشان سر میدادند . اما چه زود خمینی، پیر جماران از میان آنها رخت بربست و به دیدار مولایش شتافت. غم فراق امام(ره) با مشاهده تمثال روحانی رهبر فرزانه انقلاب که در صحن اصلی خودنمایی می کرد مانند مرحمی بر زخم دل شیدایی هر عاشقی بود و این جمله را در ذهن تداعی می کرد : خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است .

از اماممان خداحافظی کردیم و به سمت قم رهسپار شدیم . نزدیک به قم زمزمه بچه ها نشان از اشتیاق آنها برای زیارت فاطمه معصومه (س)میداد اما آقای عسکری مسئول کاروان با وعده اینکه در برگشت حتما آنها را به زیارت خانم فاطمه معصومه(س) خواهد برد از راننده خواست تا به مسیرش ادامه دهد. ساعت ها گذشت و دیگر مسافتی با مناطق عملیاتی نمانده و دل ها مشتاق برای دیدن آنچه که از دیدگان رزمندگان شنیده بودند. در راه خوزستان بودیم که آقای کلیجی به اصرار آقای عسگری برخاست و دقایقی را از خاطرات دوران جنگ بازگو کرد ، نکته جالب توجه سخنان آقای کلیجی ، درخواست او از جوانان کاروان بود که از آنها خواست زمان حضور در مناطق عملیاتی با وضو وارد شوند و در آنجا ساعتی با خود به تفکر بیاندیشند!! سخن جالبی بود چند بار این سخن را با خود مرور کردم ،حال چگونه به سرزمین مردان قرآنی وارد شویم و وضو نگیریم؟؟. به خوزستان رسیدیم استانی که روزگاری آستان مقدس دفاع بود و حال تبدیل به نمادی از روزگاران مقاومت رادمردان و شیرزنان مقاوم ایران شده است . رهسپار اردوگاه شهید جعفر زاده در اندیمشک شدیم . اردوگاهی که روزگاری محل اسکان و استراحت رزمندگان مازنی بود و حال پذیرای زائرانی است که برای بازخوانی خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی حضور یافتند ، رزمندگانی که شاید خیلی از آنها الان در میان ما نیستند.

حسین زحمتکش