علاقه مندی مخاطبان به آثاری با نمادهای بومی

حرف آنلاین: فرشید پاک نیا/ جلال موسوی متولد آمل است ولی مدت زیادی است که در بابل زندگی می کند و متاهل. در هنرستان گرافیک خوانده و نقاشی را نزد استادانی چون مولائیان، نصرالهی و زرشناس در مازندران  آموخته است . اکثر دوستانش به گفته خودش نقاش و هنرمند هستند ، آدم پر حرفی نیست، […]

honar.mosaviحرف آنلاین: فرشید پاک نیا/ جلال موسوی متولد آمل است ولی مدت زیادی است که در بابل زندگی می کند و متاهل. در هنرستان گرافیک خوانده و نقاشی را نزد استادانی چون مولائیان، نصرالهی و زرشناس در مازندران  آموخته است . اکثر دوستانش به گفته خودش نقاش و هنرمند هستند ، آدم پر حرفی نیست، به قول خودش ،حرف زدن سخت تر از نقاشی کشیدن است. بعضی از نقاشی هایش را می توان نوعی برخورد شخصی از خاطرات دوران کودکی اش تصور کرد. حال این برخوردها را چگونه می توان از تجربیاتی که در طول رندگی یک نقاش اتفاق افتاده فهمید ، باید این گفت و گو را خواند تا فهمید.

می گوید متولد 1355 است و نقاشی را از کودکی شروع کرده ، مثل همه ولی به طور مستمر از 1372شروع به فعالیت داشته است . به دانشگاه نرفته و ترجیح داده از استادانی که کم شهرتی هم برای خود نداشتند و ندارند استفاده کند تا لذت نقاشی کشیدن را احساس کند.مدتی را هم در تهران به گردش در کارگاه ها و کلاس های درس اساتید و زندگی در بین هنرمندان را نیز تجربه کرده است . گفت و گوی من به بهانه برپایی آثار دو دهه از فعالیت هنری در نگارخانه خیام با جلال موسوی،  یک نقاش که در همین حوالی زندگی می کند را بخوانید.

*اولین نمایشگاه نقاشی شما چه زمانی بود؟

اولین نمایشگاه نقاشی من در موزه گنجینه بابل بود که تاریخش به سال 1377 بر می گردد  و بعد ها هم  در نمایشگاه های گروهی زیادی شرکت کردم با بچه های بابل ، برای جهان اسلام کار هم فرستاده بودم و نمایشگاه های دیگری هم حضور داشتم.

*آقای موسوی وقتی به جایی که زندگی می کنید فکر می کنید ، یعنی شمال ایران، چقدر این مکان در آثار شما تاثیر گذار است؟

بخشی از کار بومیه ، جائی که زندگی کردم یا کودکی هایی که بیشتر تو کوه ها و جنگل ها بوده، مطمئنا تاثیراش را گذاشت ، بخشی کارها هم ملی و بخشی هم مذهبی هستند و  فکر می کنم روند آنقدر پیشرفت داشته که با دیدن آثار هنری دنیا ، آثارم به سمت دید جهانی می رود به طبع و ناخودآگاه . قسمتی هم بر می گردد به نماد های بومی که من در برخورد با مخاطب های نمایشگاه هایی که برگزار کردم هم بیشترین تاثیر در این بخش یعنی نمادهای بومی دیدم.

*می دونم که بیشتر دوستان نزدیکتون نقاش و هنرمند هستند،خودت دوست داری؟ از نظر برخورد سلیقه ها و نوع ارتباط دو دوست یا دو نقاش یا هنرمند؟

این که آدم دوستان هنرمند داشته باشه به نظر من مثبته و خیلی از جاها و زمینه ها تاثیر خوبی داشته ولی گاهی هم شده که می بینیم اختلافاتی هم هست اما خیلی جزئی که آن هم چیز زیاد مهمی بین ما نیست چون خوب همدیگرو درک می کنیم.

*برگردیم به نقاشی هایت و این که چقدر ابعاد آثار و شیوه ارائه آنها در نمایشگاه برایت مهم است؟

تا حدودی بله ، مخصوصا که اکثر کارها متعلق به اون لحظه هست و من دیگه نمی تونم برگردم و قاب یا اندازه کار رو عوض کنم ،  مثل کارهای آب مرکب ، قلم فلزی و بقیه ولی بعضی از کارها که ابعادشون بزرگ تر هستند که از مواد مختلف مثل رنگ روغن ، اکرولیک و مرکب  که باعث می شود من زیاد بهش فکر کنم و شاید مدت زمانی که برای تمام کردن یه نقاشی صرف می کنم راخودم هم ندونم ، بعضا شده روی یک تابلو 15 ، 20 بار رنگ آوردم و ماه ها و شده یک سال طول کشیده و به نظرم بعضی از کارها فی البداهه هستند و بعضی هم مطمئنا نیاز به دقت بیشتری دارند.

*اگر از نقاشی فاصله بگیریم و کمی به عقب برگردیم و تصمیم هایی که در زندگی گرفتی نگاهی بیاندازی، چقدر به ای کاش های زندگی فکر می کنید؟

این ای کاش ها تو زندگی زیاد است، همیشه آدم با این ای کاش ها مواجه میشه و خیلی از اونها دست خود آدم نیست ، اینکه آدم خانواده دارد و وابسته به اونهاست ، شرایط زندگی بعد این ، ای کاش ها که همون لحظه تبدیل به عمل بشوند و انجام شود و آن کارم اگه نیاز بود من حتما انجام میدم . من فکر کنم تا حالا هرچی ای کاش در زندگی داشتم، در حد توان به عمل تبدیل کردم ولی معمولا به ای کاش ها فکر نمی کنم.

*تا حالا به این فکر کردید که دیگه نقاشی نکشید؟

آره، مدتی شده که دور بودم و کاری نکردم ولی باز دوباره برگشتم ، این مدتها طولانی نیستند،  به خاطر این که امکانش نیست. من یک جمله را اضافه کنم که نقاشی هایم زندگی من هستند و زندگی من نقاشی هایم. بخشی از همین زندگی کردن من هست که شده این نقاشی ها ، که این من نیستم که آیا تصمیم بگیرم که این اتفاق می افته یا نمی افته، بلکه گاهی خوبه که زندگی دارای یک جریان باشه و ما مثل قطرات آب توی این رود عظیم .

*سخنی در پایان هست؟

یک تشکر از همه دوستان و عزیزانی که همیشه به من لطف داشتن و اینکه باید خدارا شکر کرد که در استان مازندران تو این سال های اخیر به برپایی نمایشگاه تو گالری ها توجه میشود و ارزش قائل می شوند.به نظرم نباید انتظار زیاد داشت و باید بیشتر توجه شود و نباید زیاد با جاهای دیگر مقایسه آنچنانی کرد البته با کمک هنرمندان این رقابت های سالم که باعث پیشرفت همه می شود.  البته این هم طبیعی است که گاهی اوقات این رقابت ها ناسالم شود ولی هنرمند می تواند از این حاشیه ها فاصله بگیرد. در پایان هم آینده ی خوبی برای همه و همه آدم ها آرزو می کنم.