روایت یک سقوط
هنوز تصویر رجبی پس از 15 روز از دستگیری وی بر روی سایت شهرداری ساری خودنمایی می کند. یعنی هنوز او شهردار ساری است. رجبی در بند، نه استعفا می دهند و نه ضابطان قضایی و دستگیرکنندگان مانند اعضای شورای شهر دستگیر شده نامه تعلیق وی را می نگارند و اینگونه است که ساری و […]
هنوز تصویر رجبی پس از 15 روز از دستگیری وی بر روی سایت شهرداری ساری خودنمایی می کند. یعنی هنوز او شهردار ساری است. رجبی در بند، نه استعفا می دهند و نه ضابطان قضایی و دستگیرکنندگان مانند اعضای شورای شهر دستگیر شده نامه تعلیق وی را می نگارند و اینگونه است که ساری و شهردار آن هستند اما در بند هستند.
برای پرداخت حقوق کارکنان در نبود شهردار و برگزار نشدن مناقصه، طرح دو فوریتی شورا راهکار بود ولی همین امر نشان می دهد آنچنان که شورای شهر ساری می گوید اوضاع در شهرداری گل و بلبل نیست.
حالا شهرداری ساری مانند طفل یتیمی می ماند که در نبود پدر، هر روز یکی به او سر می زند، برایش دلسوزی می کند و در انتظار است تا این غم سر آید.
اگر روزی جریان آنچه مبارزه با فساد خوانده می شود به این امید بود که همه چیز تعیین تکلیف می شود؛ امروز بیش از همیشه به این جریان دستگیری ها و بازداشتی ها باید چشم دوخت و پرسید چرا تعیین تکلیف نمی شود.
شاید امیدِ امروز بسیاری از رسانه ها برای بسیاری از پرسش ها همان دادگاه های علنی متخلفان شهرداری و شورای شهر ساری باشد که دستگاه قضایی مازندران از آن خبر می دهد.
بازار شایعات اینجا داغ است و هر روز خبر تازه ای می آید و ساعتی دیگر تکذیب می شود و نتیجه اش این است که همه می پرسیم شهردارِ فعلی دستگیر می شود اما نفر اول دورانی که 15 نفر برای آن مدیریت تاوان پرداخت کرده اند، می آید و می رود و نامی از او نیست.
دستگیری رجبی شهردار ساری، برای ساری و ساروی ها که این سال ها امید داشتند بار دیگر نام مرکز استان سربلند باشد و در اندازه مراکز دیگر استان ها بدرخشد حالا دیگر به طنز تلخی تبدیل شده است که دیگر جرات نام بردن از آن را هم نداریم.
درد ناتمام شهرداری و شورای شهر ساری، شاید از جایی آغاز شد که نمی توان نام آن را تخصص محوری و یا استفاده از نیروهای خبره و کاربلد نامید. حضور مدیرانی از دستگاه های دیگر در راس مدیریت شهرداری نه تنها فرصت پرورش نیروی انسانی کارآمد در حوزه شهری را به این سازمان نداده بلکه بسیاری از نیروهای سالم که ده ها سال فرصت حضور در مدارج مختلف این سازمان را داشتند به حاشیه رانده شدند.
اتفاقی که در بیشتر سازمان های عمومی غیردولتی رخ می دهد؛ تحمیل نیرو از دیگر سازمان ها به این نهادها است، میزان نظارت ها برای سازمان های عمومی در جامعه ما آنقدر اندک و پایین است که به راحتی برای نهادهای تخصصی مانند شهرداری ها، از سازمان های دیگر مدیر و معاون وارد می شود.
نیروهای درون سازمانی و تحصیل کردگان این رشته، در شهرداری ها تنها نظاره گر این بروکراسی من درآوری و رابطه محور هستند و نتیجه این چینش ها که عمدتا برای اهداف خاص خود شکل می گیرد، می شود شهرداری ساری که حالا امروز همه آرزو می کنیم کاش زودتر تمام شود.
امروز سهم تحصیل کردگان و نخبگان حوزه شهری، در مدیریت های شهری مازندران شاید به نیم درصد هم نرسد و نیروهای انسانی در نهادی که مولفه های اجتماعی و فرهنگی آن بیشتر از مولفه عمرانی باید نمود داشته باشد به هیچ انگاشته می شود.
حالا قوانین انتصاب شهرداران کمی اوضاع را بهتر کرده اما باز هم مدیران دیگر سازمان هایی مانند شهرداری، از بیرون تحمیل می شوند و این امر گریبانگیر بیشتر شهرداری ها است.
چاشنی انتخابات شوراها را هم باید در سقوط شهرداری و شورای شهر ساری، مولفه مهمی دانست، شب های انتخابات اخیر شورای شهر ساری را فراموش نمی کنیم. حجم عظیمی از تخلفات که هیچ گاه اثبات نشد، رفت تهران و مسئولی نرفت تا دفاع کند و هزاران اتفاق دیگر که باید پیش بینی می شد که به روزهای اینچنینی ختم می شود.
فروش رای و رای دادن به افرادی که سابقه یک روز کار اداری ندارند و یا سابقه ای در شهر و شهرسازی نداشتند و حتی از مولفه های نخست اداره شهرها در حوزه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و دیگر حوزه بی خبرند، پای در شورایی نهادند که قرار بود با انتصاب مدیران همسو به جریانی نادرست تبدیل شود و این را می شد از همان روزهای انتخابات دانست.
این ها عبرت هایی است هم برای مردم و هم برای شهرداری ها و شوراهای دیگر که باید آیینه ای باشد که خود را در آن ببینند.
امروز شهرداری ساری به عنوان نمونه ای بزرگ از آنچه باید دیده می شد اما نشد، شورای شهر ساری به عنوان آنچه باید می شد و نشد، روایتی از سقوط قوانین و نحوه مدیریت شهرهای مازندران است که نیاز به واکاوی دارد.
خشکاندن سرچشمه های فساد و هر آنچه به عنوان اصلی ترین گزینه های جلوگیری از حیف و میل اموال عمومی با اهداف خاص و مشخص گروهی و جناحی صورت می گیرد، کمی از آبروی از دست رفته مرکز مازندران را و شاید مازندران را که یک کلان شهر است، بازگرداند.
امروز ساری بیش از همه نیاز به راستی و درستی دارد آن هم در جبهه مبارزه با فساد و تخلف، آلوده نکردن این درستی به مبارزات سیاسی و بازی های باندی در آستانه انتخابات شورای شهرها، شاید ساری را برای سال های بعد در ردیف همان شهرهایی قرار دهد که دوست داشتیم باشد.
الناز پاک نیا
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0