به دنبال کرامت گم شده یک معلم

گزارش – الناز پاک نیا:داستان نه آنقدر بلند است و نه آنقدر کوتاه؛ قصه ماجرا این بود که وقتی به سراغ گزارش رفتیم، یک ماه از آن گذشته بود. فضای مجازی نخستین بار خبر کتک خوردن یک مدیر مدرسه از اولیای دانش آموز را خبر داد. بعد آموزش و پرورش شهرستان آمل جوابیه ای داد […]

1

گزارش – الناز پاک نیا:داستان نه آنقدر بلند است و نه آنقدر کوتاه؛ قصه ماجرا این بود که وقتی به سراغ گزارش رفتیم، یک ماه از آن گذشته بود. فضای مجازی نخستین بار خبر کتک خوردن یک مدیر مدرسه از اولیای دانش آموز را خبر داد. بعد آموزش و پرورش شهرستان آمل جوابیه ای داد و گفت که ماجرا آن گونه نبوده است.

بله راست می گویند ماجرا آنگونه نبوده است. دو نفر بودیم از سر کنجکاوی رفتیم مدرسه روستایی، دبیرستان پسرانه. اسم روستا را ذکر نمی کنم؛ روستایی در آمل که همانقدر که شرور و گردن کلفت دارد، افراد مومن و متدین نیز دارد، خیر هم دارد، نخبه هم دارد، کشتی گیران سرشناس هم دارد. اقدام اشتباه یک فرد را به نام یک روستا نمی نویسند ما هم ننوشتیم اما دو روز حضور در روستا ابعادی دیگر از این ماجرا را روشن کرد.

پرده نخست: روز حادثه

حادثه در فضای مجازی انگار با اغراق ذکر شده بود، آموزش و پرورش سریعا جوابیه داده و ذکر کرده بود که فرد ضارب بازداشت شده اما نزدیکان به این حادثه فرد را آزاد در روستا دیده بودند. به ظاهر اینجا ماجرا تمام شده است. اما کنجکاوی ما را به روستا می کشاند. پرسان پرسان به سراغ محل وقوع حادثه رفتیم، پسرها تازه تعطیل می شدند و از مدرسه می رفتند، آقای مدیر در مدرسه نبود. همان حوالی ماندیم. پسرها از روز حادثه می گفتند. یکی دو محلی هم حرفایی زدند که خیلی شفاف نبود. یکی از پسرها روایت شفاف تری از روز وقوع حادثه داشت.

چند دانش آموز پایه های مختلف از جمله پایه دهم در دومین روز از آغاز سال تحصیلی در سال 97 حوالی 15 فروردین ماه توسط مدیر به اصطلاح تنبیه می شوند. می گویند مدیر گفت بشین پاشو کنید، بعد گفت دور حیاط بدوید. از قرار همه گوش به حرف مدیر می دهند جز یک دانش آموز پسر پایه دهمی، می گوید پایم درد می کند، مدیر می گوید پس دور حیاط راه برو. دانش آموز گوش نمی دهد و در حین اینکه دیگران به کلاس هایشان می روند او از حیاط خارج می شود و می رود.

مدیر در دفتر بود که فرد ضارب همان پدر دانش آموز وارد می شود. عصبانی بوده و چاقو، تبری یا همچنین چیزی که خیلی در صحبت ها شفاف نبود در دستش بود. با مدیر جر و بحث می کند، صدایش در سالن و کلاس ها می پیچد. کمربند خود را در آورده و مدیر را به باد کتک می گیرد. از حکایت ها چنین بر می آید که پیش از ضرب و شتم با کمربند، توسط فرد کتک های دیگری هم خورده است.

ضارب وی را کشان کشان به سالن مدرسه می برد، اینجاست که دانش آموزان و معلمان شاهد ماجرا می شوند. دبیران به یاری مدیر می روند اما معلمان جوان و شوکه شده کاری از دستشان بر نمی آید، ضارب آنها را با فحاشی به داخل کلاس می راند و به زدن مدیر ادامه می دهد. خدمتگزار مدرسه هم از راه می رسد. اوهم کاری از دستش بر نمی آید زیرا او را هم تهدید می کند. انگار می خواست کمربند خود را دور گردن مدیر بپیچد و او را در حیاط بچرخاند که با مقاومت رو به رو می شود.

فاصله دفتر تا حیاط حدود 300 تا 400 متر است. مدرسه معاون ناظم دفتردار ندارد. مدیر در مدرسه تنها بوده و یک خدمتگزار در مدرسه حاضر بود و باقی دبیران. مدیر مدرسه همچنان کتک می خورد و ضارب وی را به حیاط پشتی می برد. این را هم خدمتگزار می گوید و هم پسرها و دبیرانی که از طبقه دوم این دبیرستان تقریبا قدیمی می بینند اما کسی نمی داند در حیاط پشتی چه رخ می دهد.

با مدیر مدرسه حرف زدیم حاضر به مصاحبه نبود اما وی هم اندکی از ماجرا را تعریف کرد ولی رضایت به انتشار سخنانش نداشت و می گفت در حیاط پشتی می خواست از من فیلم بگیرد که مدیر او را تهدید می کند و ضارب بی‌خیال می شود.

مدیر را رها نکرده بود. او را دوباره به دفتر می آورد و می گوید هر چه پول در گاوصندوق دارد به او بدهد. مدیر مقاومت کرده است که در این حین پیرمردی از بیرون سر می رسد، ضارب را نهیب می زند و او را می برد. پیرمرد از قرار پدرزن ضارب و همسایه مدرسه بود که قائله را ختم می دهد. از مدیر عذرخواهی می کند و می رود.

پرده دوم: نحوه رسیدگی به پرونده

مدیر در همان سخنان کوتاه و جسته و گریخته می گوید 18 فروردین ماه رفتم اداره و شرح ماوقع را به رئیس اداره دادم، بعد رفتم نزد مشاور حقوقی با کمک وی پرونده را در پلیس امنیت تشکیل دادیم. بازپرسی صورت گرفته ضارب را گرفته اند اما انگار به قید وثیقه آزاد است.

ضارب هم از مدیر شکایت کرده و گفته از من رشوه گرفته است. حالا دو شکایت همزمان مطرح است. مدیر باید شاهد ببرد اما همه دانش آموزان اهالی همان منطقه هستند و خدمتگزار نیز از اهالی منطقه است.

در زمان بعد از شکایت مدیر همان حوالی 18 فروردین ماه به بعد، شورای آموزش و پرورش شهرستان تشکیل شده اما واکنشی از فرمانداری و هیچ دستگاه نظارتی از این ماجرا دیده نشده است. اوایل اردیبهشت ماجرا در یک کانال تلگرامی مطرح می شود و باقی قضایا. دادستان علیرغم روحیه و پشتکار برای رسیدگی به پرونده ها از این ماجرا چندان خبر ندارد، می گوید زمان شکایت و اینها را نمی دانم اما می دانم مساله مهمی نبوده و یا شاید به وی نگفته اند. فرصت بررسی می خواهد اما از مسئولان فرمانداری هم کسی در جریان نیست.

پرده سوم: قرار به سکوت

انگار آموزش و پرورش آمل به جای پاسخ به سکوت تمایل بیشتری دارد. حاضر به مصاحبه نیست و نمی خواهد مصاحبه کند. فیلمی به خبرنگار نشان می دهد که در آن مدعی شده اند ابتدا مدیر به ولی دانش آموز سیلی زده است. از منابع دیگر فیلم را تهیه می کنم می بینم. دو فیلم حدود 20 ثانیه است. از مدیر خواهش می کنم درباره فیلم ها تلفنی توضیح دهد زیربار نمی رود بعد می گوید فیلم برای آن روز نیست، من دانش آموزان را تنبیه نمی کنم بلکه با آنها برخورد کنم، با پسر موتورسواری رفتند بیرون سیگار گرفتند و آمدند باید چیکارشان می کردم در ضمن با والدین اتمام حجت کرده ام که بتوانم دانش‌آموزان را تادیب کنم. ضارب در منطقه معروف است، فرد ناشناخته‌ای برای همه نیست. او در حیاط مدرسه با من درگیر نشده، ماجرا در دفتر اتفاق افتاد اما فیلم روبه روی ورودی مدرسه است. فیلم را هم پسری موتورسوار می گیرد در حالی که آن روز هیچ کس در حیاط و بیرون نبود.

فیلم تکذیب می شود. آموزش و پرورش آمل بیشتر از این نمی گوید و فقط تاکید دارد مدیر هم مقصر است اما به دلیل اینکه زمان بازنشستگی وی رسیده سکوت می کنیم ولی مدیر می گوید من دو سال دیگر بازنشسته می شوم و درگیری با ضارب نداشتم اما می خواهند ماجرا را تمام کنند.

پرده آخر: ضرورت تکریم مقام معلم و حفظ حرمت مدرسه

این روستا و روستاهایی مانند این که به اصطلاح اجتماعی، دانش آموزان در معرض آسیب بسیار دارد با اقبال کمتری از سوی دبیران و معلمان برای حضور در مدارس مواجه می شوند، تشویقی‌هایی در این زمینه وجود دارد اما به نظر می رسد مدارس روستایی از جمله روستاهایی مانند این منطقه که برخی شرارت ها و حضور افراد شرور در آن، آن را خاص کرده است نیاز به حمایت های فرهنگی و اجتماعی دارد.

یکی از دبیران می گفت سال دیگر در این دبیرستان نمی مانم، از ترس والدین و برخی رفتارها نمی توانیم به دانش آموز چیزی بگوییم. هیچ کس هم سراغی از اینجا نمی گیرد. بسیاری پسرها نیاز به هدایت و مشاوره و رسیدگی های بیشتر دارند ولی مسئولان رفتار دیگری دارند. چگونه موتورسواری دانش‌آموزان را از مدرسه بیرون می کشد به آنها چیزهایی می فروشد اما خبری از متولیان نیست.

یکی از پسرها می گفت بعد از حادثه یک موتور سوار آمده و شیشه مدرسه را شکسته و رفته است.

اینجا در دامنه های طبیعت آمل، در بخش دشت سر، در دل زمین های شالیزاری و جنگلی که شغل بیشتر مردم دامداری و دامپروری است باید بدانیم نیازی ویژه به حضور پلیس وجود دارد و شاید بوده و ما ندیدیم. این به معنای امنیتی کردن منطقه نیست که نباید هم باشد به معنای ناامن کردن منطقه برای اشرار و افراد مدعی است آن هم در نزدیکی مدرسه.

حالا سکوت سختی در مدرسه حاکم است، کمتر درباره حادثه حرف می زنند. دبیران هم سکوت کرده اند اما دل اشان می سوزد. مدیر مدرسه هم از حفظ حریم مدرسه اش می گوید که اینگونه شکسته است.

برخی قوانین را مطالعه کردم، یک وکیل دادگستری می گفت مدیران و معلمان در محوطه مدارس دولتی کارمندان دولت محسوب می شوند و مشمول قانون عدم توهین به کارمندان در محل کار و مجازات های آن که اگر این را هم در نظر می گرفتند شاید حرمت شکسته شده باز می گشت.

از حرفای مسئولان به عنوان خبرنگار چیزی دست‌گیرم نشد اما دلم سوخت، برای حرمتی که رفته است. برای سکوتی تلخ که عایدی جز از میان رفتن ارزش و اعتبار مدیران و دبیران یک مدرسه ندارد. از قضا مدیر مدرسه جانباز نیز هست. همین را که می شنوم سکوت می کنم تا شاید فریادرسی برای رسیدگی سریع تر به این پرونده یافت شود.