گفتار درمانی به سبک سلگی !

گفتارهای متناقص سلگی معاون سیاسی امنیتی استاندار مازندران با برکناری و بازداشت یک مدیرکل رونمایی شد.

به گزارش حرف آنلاین، روح الله سلگی معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری مازندران که توئیت‌های حاشیه‌سازش از همان ابتدای حضور در مازندران خبرساز بود، اخیرا هم خبرهای متعددی در یکی از خبرگزاری‌ها از ایشان منتشر می شود که موضوع پیگیری قضایی ترک فعل مدیران و برخورد با مفاسد اقتصادی را از توئیتر به این رسانه کشانده است.

در پی بازداشت مدیرکل راه و شهرسازی استان اینگونه برآمد که حتما وعده‌های جناب سلگی پس از چند ماه گفتاردرمانی عملیاتی شده اما باز هم یک توئیت دیگر تمام رشته‌ها را پنبه کرد!

معاون غیربومی استاندار مازندران در جدیدترین توئیت گفته که « تغییر مدیرکل راه و شهرسازی استان مازندران چندین بار در زمان وزارت مرحوم قاسمی وزیر وقت راه و شهرسازی توسط استاندار انقلابی مازندران پیگیری شد که به دلائلی به تعویق افتاد لکن پس از انتصاب وزیر جدید تغییر ایشان قطعی شد و دو روز قبل از زمان تودیع، بازداشت شد.»

اما چرا معاون سیاسی استاندار خط گفتاردرمانی خود درباره پیگیری قضایی ترک فعل ها و … را در این خصوص ادامه نداد؟ چون فرصت خوبی برای پُزدادن و توئیت‌زدن بود!

نکته اول اینکه بازداشت مدیرکل راه و شهرسازی با حکم قضایی و توسط سربازان گمنام اطلاعات سپاه صورت گرفت. اما نکته دوم، نقدهای متعددی به تیم مدیریتی استان در خصوص عدم برکناری مدیران دولت روحانی و بخصوص مدیران مسئله‌دار مطرح می‌شود. به عنوان نمونه، امام جمعه بابل پس از این بازداشت در خطبه‌های نمازجمعه از استاندار مازندران بابت عدم توانایی در برکناری مدیران دولت قبل، انتصاب برخی مدیران ضعیف و بی‌توجهی به تذکرهایش در خصوص مدیر بازداشت شده، انتقاد تندی داشت.

نکته سوم هم اینکه اگر فرد جایگزین آماده معارفه بود، چه دلیلی داشت که مدیرکل دفتر فنی استانداری با حفظ سمت، به‌عنوان سرپرست راه وشهرسازی معرفی شود؟

سلگی در اظهارنظر توئیتی تلاش می کند که نقدها را با همان سبک گفتاردرمانی جمع وجور کند اما بی‌فایده است زیرا این موضوع آنچنان آشکارست که برای دریافت آن به ذهنی تحلیل گر و مدیریتی نیاز نیست. در پایان باید گفت چنین واکنش‌هایی را  می‌توان در یک ضرب المثل معروف خلاصه کرد: «دست پیش را گرفته که پس نیفته» و البته یک ضرب المثل لری هم بسیار پر معناست؛ «آما پتش بیره، چش شم دررد» !