تله ای برای 11 اسفند!

بررسی دقیق رفتار جریان موسوم به اصلاحات در سالهای انتخابات، این را به ما می گوید که این جریان ضمن طراحی یک بازی چندگانه، سعی می کند آن را بدقت و بند به بند به اجرا گذارد. در این طراحی برای هر شخص و هر حوزه ای، نقشی تعریف و تدوین می شود.

🔹شکرالله رضازاده شرمه

آنچه که در انتخابات پیشین از نوع رفتار جریان مذکور قابل دریافت هست اینکه دو حوزه رسانه و احزاب، سهم بیشتری در نقش های تعریف شده دارند. در حوزه رسانه ، اولا پمپاژ یاس در عموم، ثانیا القاء بی اثر بودن انتخابات در گره گشایی های اجتماعی و اقتصادی کشور ، ثالثا زیرسوال بردن ارکان نظارتی با هدف سست کردن آن و رابعا تقویت حربه دروغین مظلوم نمایی با کلید واژه حذف نامزدهای متعلق به این اردوگاه، به ایفاء نقش می پردازند.

و اما حوزه احزاب که موضوع این نوشته هست آنکه احزاب در این طیف نقشی ویژه بر عهده دارند. در انتخابات پشت سر گذاشته، احزاب متعلق به این جریان علی رغم همه قهرهای ظاهری خود اما با تمامی استعداد و نفرات خود وارد گود شده بودند. آنها از یک سو با یک بازی حساب شده رسانه ای خود را فاقد نامزد مورد حمایت در انتخابات در پیش رو معرفی کرده و از طرفی دیگر، چندین ماه قبل تر آرایش انتخاباتی بخود می گیرند.

آنچه که در جلسه “یکشنبه چهار تیر هزار و چهارصد ودو” جبهه موسوم به اصلاحات روی داد را دقیقا باید در همین راستا و در جهت نقش آفرینی در انتخابات در پیش رو ارزیابی کرد. اینکه برای دبیرکلی جبهه اصلاحات از میان آن همه رجال مدعی، روی فردی چون “آذر منصوری” می ایستند را نباید یک اتفاق ساده در بستر مثلا انتخابات آزاد داخلی و درون تشکیلاتی تلقی کرد. به یقین باید گفت باور صداقت در این انتخاب برای “آذر منصوری” سخت هست چه برسد به هضمش برای دیگران!

شاید جامعه زنان و دختران ایرانی این حرکت را یک حرکت در راستای احترام به توانمندی زنان از سوی اصلاح طلبان بدانند که در اینجا باید بصراحت گفت که عملکرد این جریان و جبهه نشان می دهد که این نگاه کاملا نادرست هست.

دولت های موسوم به اصلاحات و تدبیر و امید، دو گزاره و دو نشانه مشخص و محرز برای بررسی میزان صداقت در ارادت جبهه اصلاحات به جامعه زنان هست. دولت های سید محمد خاتمی و حسن روحانی علی رغم همه شعارها و رجزخوانی های شان در ضرورت توجه به جامعه زنان، هیچکدام از این دو دولت حتی حاضر نشدند یک زن را بعنوان وزیر در هیات دولت بپذیرند!

مجالس ششم و دهم که در اختیار این طیف بود هم می تواند مبنای ارزیابی میزان صداقت آنان در جدی گرفتن بانوان باشد. در این مجالس باز هم علی رغم همه ادعاهای آنان در حوزه پر آب و نان! زنان، اما هیچ مصوبه قابل توجه و به اصطلاح دندانگیری برای رفع مشکلات این قشر عظیم در خروجی مصوبات رنگارنگ! آنان مشاهده نمی شود.

خوب اگر اینطور هست پس علت اصلی انتخاب یک خانم در جایگاه دبیرکلی جبهه اصلاحات چیست؟! پاسخ به این سوال را باید در حوادث تلخ سال قبل جستجو نمود. آنجایی که جماعتی یاغی با شعار دروغین “زن،زندگی،آزادی” با فریب دادن جوانها و دختران بی اطلاع، خیابانها و کوچه های شهرهای مختلف را به آشوب کشاندند. جماعتی که هر روز که می گذرد دروغ بودن ادعایشان در حمایت از جامعه شریف زنان، بیشتر آشکار می شود.

و سخن آخر اینکه جبهه موسوم به اصلاحات باید بداند که در این مملکت که بر پایه باورهای عمیق اعتقادی شکل گرفته، علاوه بر اثرگذاری هوشمندی و زیرکی انتخاباتی توام با تلاش میدانی در جلب نظر عموم، تسخیر دل های ایرانیان بستری دیگر هم دارد. بستری که شاید در فهم خیلی ها نگنجد.