راهبانِ بهاری

حلیمه خادمی: با قطار می‌توانید دورتادور سوادكوه را ببینید، بدون اینكه حس كنید قطار در حال طی كردن مسیری شیبدار است.  چه کسانی این امنیت را به راننده لوکوموتیو و مسافران می دهد که 3 خط ریل روی کوه ها «سه خط طلا»، پل ورسک و95 تونل مسیر امن است برای عبور…؟ فانوس، آچار، پرچم […]

2531271

حلیمه خادمی: با قطار می‌توانید دورتادور سوادكوه را ببینید، بدون اینكه حس كنید قطار در حال طی كردن مسیری شیبدار است.  چه کسانی این امنیت را به راننده لوکوموتیو و مسافران می دهد که 3 خط ریل روی کوه ها «سه خط طلا»، پل ورسک و95 تونل مسیر امن است برای عبور…؟ فانوس، آچار، پرچم سبز رنگ و کوله را به دست می گیرد و کمی جلوتر از من مسیر ریل را در پیش می گیرد. کمربند شب رنگ خود را دور شانه و کمرش محکم می کند. هر روز 16 کیلومتر مسیر ریلی خط پل سفید به سمت ایستگاه دوآب را پیاده می رود و خطوط را بررسی می کند.
میانه راه فانوس را زمین می گذارد و با آچار، پیچ ها را محکم می کند. آچار را همچون اسلحه ای آماده شلیک، در دستانش نگه می دارد، وزن کوله اش به گمانم هشت کیلویی بشود. در ذهنم یک ضرب ساده انجام می دهم تا میزان پیاده روی هرماه «قربان بهاری» -راهبان خط ریلی پل سفید- را به دست آورم، تقریبا 416 کیلومتر در ماه پیاده راه می رود تا سفره حلال خانه اش را پهن کند.
“قربان” از روی کلوخ های سنگی کنار ریل راه می رود اما من برای حفاظت از کفش ها و پاهایم تلاش می کنم از کناره ها حرکت کنم. از ترس برخورد با حیوانی درنده دوستی را همراه خود کرده ام. برای راهبان اما رفتن و برگشتن این مسیر عادی است.
«تنهایی در طول مسیر از حیوانات وحشی نمی ترسی؟» -قربان با لبخند پاسخ می دهد: «دیدن این حیوانات جزو روزمرگی های یک راهبان است»
فانوس این راهبان زحمتکش، لَختی مرا به عقب می برد. یاد درس دهقان فداکار ریزعلی می افتم که به تازگی برایش لباسی هم نقاشی کرده اند!
چه فرقی دارد ریزعلی باشی یا قربان بهاری؛ وقتی بتوانی گزارش دهی که در  خطوط ریلی شیرگاه، هنگامی که درختان بر اثر طوفان روی ریل افتاده بودند، حرکت قطار متوقف و از بروز حادثه ای جلوگیری شد. این ها دهقان های فداکار گمنام امروزند که نام و عکس شان در هیچ کتابی نیست. قربان و همکاران راهبان اش خط شکن خطوط ریلی هستند تا مسافران در کمال آرامش، تنها به مقصد بیندیشند. فانوس، آچار راهبانی، لباس فرم و شب رنگ ها و لوازم مسدودی خط در زمان بروز سانحه از جمله وسایل ضروری است که همواره همراه راهبان است. پیشتر فانوس داشتند و امروز چراغ قوه، اما چون نور فانوس از هر سو قابل رویت است فانوس همچنان بر چراغ قوه ترجیح داده می شود.
*تنها بر روی ریل
قربان بهاری 6 سال است که راهبان مسیر پل سفید به دوآب است. می گوید: «دوشیفت کاری عصر و شب دارم؛ ساعت 14 تا 22 و ساعت 10 شب تا 6 صبح. راهبان دو طرفه هستم، هم رفت و هم برگشت را باید پوشش دهم. در پایان مسیر حوزه کاری باید برگه تعرفه را با راهبان مسیر مقابل رد و بدل کنم .
زمانی که در ایستگاه «زرین دشت» بوده شکست در ریل موجب شد خط را مسدود کند. ادامه می دهد: «زمانی که می خواهند ریل را مسدود کنند باید شیب خط را در نظر بگیرند و ابتدا سمتی را مسدود کنند که شیب بیشتری دارد. این از نکاته های کارشناسی شغل ماست»
قربان 39 ساله است. امروز که با او همراه شده ام، هوا مطبوع  وپاییزی است. اما پیاده روی در زمستان برفی و سوزناک سوادکوه، به خصوص بر روی ریل های پل سفید و دوآب، برایم قابل تصور نیست. برف و بوران که باشد، مسئولیت راهبان سنگین تر است. قربان می گوید «در شب های سرد برفی باید آبراه ها، پل ها و دهانه تونل را بررسی کنم تا دچار آب گرفتگی و رانش کوه و سنگ به مسیر ریلی نشده باشد.»
تابستان اما راهبان گرفتاری های دیگری دارد. در اوج گرما که ساعت کاری اداره ها تغییر می یابد تا پشت میز نشین ها کمتر دچار گرما زدگی شوند، راهبان باید راس ساعت 14 سر شیفتش باشد. فقط لحظه ای آفتاب داغ مردادماه را در این ساعت از روز تصور کن! می گوید: «در هر شرایطی طبق زمان تعیین شده باید در کیلومتر مورد نظر باشیم. نه عطش تابستان و نه سوز زمستان از مسئولیت ما کم نمی کند. 15 روز شیفت روزانه داریم و 15 روز هم شیفت شبانه.»
آقای بهاری! شیفت شب که هستی، حق شیفت بیشتری می گیری؟
خیر، حق شبانه ای نداریم. تعطیلات کاری هم نداریم. فقط در هفته یک روز کمک راهبان یک شیفت کاری، به جای من شیفت می دهد. اگر مشکلی چند ساعت قبل از شروع شیفت کاری برایم پیش بیاید، به دلیل کمبود نیرو، نمی توانم شفیت را به دیگری تحویل دهم  و در هر شرایطی باید در محل کار حاضر باشم.»

*زیر شلاق های زمانه
راهبان ها بی سیم ندارند و اگر حیوانات وحشی، عبور قطار در جاهایی که جایی برای عقب روی راهبان وجود ندارد،گرما و سرما او را تهدید نکند، سارقان تجهیزات ریلی تهدید دیگری برای راهبانان هستند. این را قربان می گوید و ادامه می دهد: «سارقان نیمه شب ها برای سرقت ریل ها  و تجهیزات وارد خطوط می شوند و ما باید هوشیار و با دقت عمل کنیم. «به ذهنت نرسیده با این همه خطرات و سختی هایی که هست، این شغل را رها کنی؟

شش سال در بخش کارگری راه آهن مشغول به کار بودم. شش سال هم هست که راهبان هستم. هیچ بخشی در راه آهن آسان نیست و سختی خاص خودش را دارد. باید تاب آورد شلاق های زمانه را… »

راهبان می گوید: «در تاریکی شب باید هوشیار عمل کرد و تمام حواس مان به صدای آمدن قطار باشد تا سر پیچ ها و روی پل ها ما را غافلگیر نکند و سریع خود را از مسیر عبور قطار دور کنیم. درسمت راست قطار باید حرکت کنیم تا راننده ما را ببیند و با پرچم سبز علامت دهیم که چه مقدر از مسیر پیش روی او امن است.»

قربان از سختی کار و درد زانوانش بعد 16 کیلومتر پیاده روی روزانه می گوید و این که برخی مسافران زباله ها را از داخل قطار به بیرون پرت می کنند و محیط زیست را آلوده کرده اند. تازه گاهی ممکن است در دل شب، این زباله ها به راهبان برخورد و او را زخمی کند.

*پوتین های پاره

با توجه به وسعت و دشواری کار راهبانان، آن ها حقوق و مزایای کافی دریافت نمی کنند. شاید دادن تنها یک جفت پوتین و لباس فرم سالانه،کمی بی مهری در حق این فانوس به دستان فداکارکوهستان های شمال باشد. شیفت های شبانگاهی در تونل 3 کیلومتری گدوک با طول 2887  متر -که بزرگترین تونل خط ریلی سراسری است- راهبانان را در دل خطرها فرو می برد.  می گوید: «هر 3 ماه پوتین هایم پاره می شود و باید پوتین جدیدی تهیه کنم. برای زمستان سرد سوادکوه، یک بادگیرکفایت نمی کند. هر روز مقداری آذوقه سبک هم با خودم می برم. جنگل و کوهستان است و اتفاقات پیش بینی نشده»

*بالاتر از تصور

جلوتر که می رویم قربان، ترک بست زیر خط ریل را نشانم می دهد و می گوید: «این بست باید تعویض شود، در غیر این صورت با عبور قطاری با سرعت بالا ممکن است ریل جابه جا شود و فاجعه ای رخ دهد. شل بودن یک پیچ ممکن است سبب حادثه ای شود و صدها خانواده همیشه در انتظار بازگشت مسافرشان بمانند.»
سختی کار در کنار مسئولیت و تعهد کاری راهبانان، فراتر از تصورات است.
می پرسم: «خانواده ات گله ای نمی کنند که پیش شان نیستی؟» پاسخ می دهد: «در یکی از روزهای بهار، موقعی که شیفت نداشتم، خانواده ام را چند کیلومتر در همین مسیر ریلی با خود همراه کردم تا درک درستی از کارم داشته باشند و فکر نکنند قربان هر روز کوله ای به دوش می گیرد و برای خودش می گردد!» در هر شیفت اش خطر حادثه وجود دارد. بعد بازنشستگی هم باید تاوان 30 سال راه رفتن روی سنگ و آهن را با درد کمر و ساییده شدن زانوان پس بدهد.

* 38 نفر
اسحاق محمودی -رئیس قطعه 7 خط پل سفید- می گوید: «حتی راننده لوکوموتیو هم دلش دلگرم حضور راهبان در طول خط است.»
38 راهبان و کمک راهبان در قطعه های ریلی سوادکوه مشغول فعالیت هستند. در هر 20 کلیومتر از قطعه یک خط یک راهبان مشغول است و حداکثر مسیری که یک راهبان می تواند طی کند 11 کیلومتر رفت و برگشت است. رئیس قطعه 7 خط پل سفید می گوید: «راهبان زمان حرکت از ایستگاه به سمت محل تلاقی باید برگه تعرفه را با تایید مسئول ترافیک ایستگاه تحویل بگیرد و در محل تلاقی، برگه تعرفه را با راهبان قطعه مقابل معاوضه کند و هریک به ایستگاه های مربوط تحویل دهند.»آخرشب است وگزارش من به پایان رسیده.  اما در همین لحظه ده ها راهبان در طول مسیر ریلی استان در حال پیاده روی و کنترل مسیر هستند و در همان حال هزاران مسافر و راننده لوکوموتیو در حال عبور. هیچ قطاری با آرامش به مقصد نمی رسید اگر راهبانان فداکار نبودند. راهبان گمنام عرصه امنیت است، ولی دیده نمی شود.