مسافر دیار نور /قسمت اول
حرف آنلاین: همراه با کاروان راهیان نور سازمان بسیج مهندسین صنعت و معدن مازندران به سرپرستی آقای هادی عسکری رهسپار مناطق عملیاتی جنوب شدم. هدف این کاروان بازدید علمی از مکان هایی چون پالایشگاه نفت آبادان بود و در کنار آن از مناطق عملیاتی نیز بازدید می کنند. کاروانی که مسافران آن اکثرا جوان و […]
حرف آنلاین:
همراه با کاروان راهیان نور سازمان بسیج مهندسین صنعت و معدن مازندران به سرپرستی آقای هادی عسکری رهسپار مناطق عملیاتی جنوب شدم. هدف این کاروان بازدید علمی از مکان هایی چون پالایشگاه نفت آبادان بود و در کنار آن از مناطق عملیاتی نیز بازدید می کنند. کاروانی که مسافران آن اکثرا جوان و نسل سومی بودند و بعضا برای اولین بار رهسپار این مناطق می شدند. حرکت کاروان از محور هراز به سمت تهران آغاز شد. در میان زائران سه چهره میانسال دیده می شد که گویا از رزمندگان دوران دفاع مقدس هستند ، آقایان کلیجی ، جعفر زاده و فرهودی که هر کدام کوهی از خاطره بودند. در میانه راه ، پلیس راه ، جلوی اتوبوس را گرفت و افسر جوانی با خوش رویی از زائران خواست تا از کمربند ایمنی استفاده کنند البته حضور پلیس در مسیرهای منتهی به مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس نشان از دغدغه پلیس راهنمایی و رانندگی در صیانت از زائران راهیان نور دارد. شاید سانحه ی رانندگی که چند سال قبل موجب شهادت چندین دانشجو زائر مناطق عملیاتی شد این حساسیت را به وجود آورد تا نسبت به امنیت جاده ای مسافران دریار نور جدی تر برخورد شود . در ادامه راه به امامزاده هاشم آمل رسیدیم ، در آنجا دوستان تازه از سفر برگشته نیز حضور داشتند ، البته خالی از لطف نبود که جوان های کاروان از برف بازی برف های این منطقه صرف نظر کنند. آقای کلیجی از رزمندگان همراه این کاروان ، تقریبا هر سال به مناطق عملیاتی سفر میکند و در تعریف خاطره ای از روایتگری یک راوی از او گله داشت که وی در بیان وقایع جنگ بزرگنمایی و بعضا صحنه سازی میکرد در صورتیکه در تمام عملیات هایی که از آن سخن میگفت او حضور داشت و اصلا این موارد بیان شده در مناطق رخ نداده است این حرف آقای کلیجی مرا به یاد سخن شهید باکری انداخت که ” جنگ را درست بیان کنید نه درشت” !! برایم جالب بود که جوانان این کاروان علاقه مند بودند تا در کنار این سه رزمنده بنشینند و از آنها در مورد خاطرات دوران جنگ جویا شوند ، آقای فرهودی که پشت سر من نشسته بود وقتی علاقه مندی یکی از این جوانان را دیده بود برای وی خاطراتی از دوران رزمندگیش در طلائیه و هورالعظیم تعریف کرد که من هم پای خاطرات جذاب او نشستم .باید دانست که بازماندگان جنگ گنجینه هایی هستند که الان قدر آنها را نمی دانیم ، آنها خاطراتی در سینه دارندکه از ایستادگی و خودکفایی در مقابل آماج یورش دشمن پرده برمی دارد ، دشمنی که هدفی جز تکه تکه کردن خاک وطن نداشت. این ایستادگی مرهون بزرگرمردی به نام روح الله بود! روح الله با دم مسیحایی خود نور خدا را در دلهای مردم ایران زنده کرد.
حسین زحمتکش
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0