خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر برنده جایزه جلال آل احمد

آیین اختتامیه هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد، چهارشنبه سوم بهمن‌ماه در تالار قلم کتابخانه ملی برگزار شد و برگزیدگان بخش‌های  مختلف جوایز خود را دریافت کردند که در بخش مستندنگاری و تاریخ شفاهی کتاب «خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از نشر اطراف شایسته تقدیر دانسته شد.

الهام حسین زاده: آیین اختتامیه هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد، چهارشنبه سوم بهمن‌ماه در تالار قلم کتابخانه ملی برگزار شد و برگزیدگان بخش‌های  مختلف جوایز خود را دریافت کردند که در بخش مستندنگاری و تاریخ شفاهی کتاب «خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از نشر اطراف شایسته تقدیر دانسته شد.

در این مراسم، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محسن جوادی سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ابراهیم حیدری مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران و جمعی از اهالی نشر  حضور داشتند

در ادامه مراسم برگزیدگان و شایستگان تقدیر بخش‌های چهارگانه معرفی شدند. در بخش مستندنگاری، کتاب «خاک کارخانه؛ پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از نشر اطراف شایسته تقدیر دانسته شد.

خاک کارخانه کتابی است از جنس مستندنگاری و تاریخ شفاهی. شیوا خادمی، عکاس و نویسنده‌ی این کتاب، با حال‌و‌هوایی عاطفی و در جست‌وجوی ریشه‌‌هایش، عکاسی و گفت‌وگو با همکاران سالخورده‌ی مادربزرگش عزیزجون که در دهه‌ی ۱۳۲۰ کارگر کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر بوده را آغاز می کند.

خاک کارخانه قصه‌ی یک صنعت است و روایت دنیای کار، اما از زبان روایتگرانی که همیشه در حاشیه‌ بوده‌اند و قصه‌هایشان در ثبت سرگذشت کسب‌و‌کارها در ایران کمتر به حساب آمده است. نگاهی است از درون و از منظر منابع انسانی خرد و خاموش و نه از سمت رده‌‌های رسمی و بالا. ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگی‌شان با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‌شده است. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشته‌اند؛ مردمانی که در تاریخ کار ایران کمتر دیده می‌شوند.
نثر دلنشین و عکس‌های رنگی شیوا خادمی با بازنمایی بده‌بستان جغرافیای سرسبز بهشهر با سازه‌ی صنعتی کارخانه‌ی چیت‌سازی، و آمیختگی طراوت محیط طبیعی شمال با فلز و چرخ‌دنده و دوک، تصویری سینمایی و به‌یادماندنی آفریده‌اند. تجربه‌نگاری انسانی ظریف و ریزباف خاک کارخانه بوی گل‌های وحشی رونده و خزه‌های مازندران را می‌دهد. این هم‌نوایی متن با اقلیمی که روایت می‌کند حاصل پژوهش پنج‌ساله‌ی شیوا خادمی را خواندنی و گیرا کرده و عکس‌های او هم، در کنار چنین متنی، به غنای این مستندنگاری اجتماعی افزوده‌اند.