شهدای حرم، اثبات وفاداری ایرانیان به امامحسین(ع)
حرف آنلاین– بهناز دمیرچی : وقتی خبر شهادت نخستین شهید بسیجی علیجمشیدی را شنیدم تصمیم گرفتم خود را به منزل آن شهید برسانم، نزدیک اذان مغرب بود. وقتی وارد کوچه شدم با تعجب دیدم کوچه چراغانی شده، وارد منزل شهید شدم، هنوز چند ساعتی از خبر شهادت فرزندشان نگذشته بود، وقتی به خواهران شهید گفتم […]

حرف آنلاین– بهناز دمیرچی : وقتی خبر شهادت نخستین شهید بسیجی علیجمشیدی را شنیدم تصمیم گرفتم خود را به منزل آن شهید برسانم، نزدیک اذان مغرب بود.
وقتی وارد کوچه شدم با تعجب دیدم کوچه چراغانی شده، وارد منزل شهید شدم، هنوز چند ساعتی از خبر شهادت فرزندشان نگذشته بود، وقتی به خواهران شهید گفتم خبرنگارم، چنان استقبالی از من کردند که هرگز نظیر آن را ندیده بودم.اصلاً انتظار چنین استقبالی را نداشتم، ناخودآگاه به پدر و مادر شهید گفتم: من نمیتوانم.. مادر شهید از اتاق بیرون آمد. با این که روزه بود و حال مساعدی نداشت با مهربانی و روی خوش همراه با دو خواهرشهید مرا به اتاق پسر شهیدش هدایت کرد و چند لحظه بعد پدر شهید همراه برادرش وارد اتاق شد. با توجه به اینکه چند ساعتی از اعلام خبر شهادت علیجمشیدی به خانواده آن شهید میگذشت، اصلاً انتظار چنین استقبالی را نداشتم، ناخودآگاه به پدر و مادر شهید گفتم؛ من نمیتوانم به شما تسلیت بگویم، زیرا چنین خانوادهای و تربیت چنین فرزندانی بهویژه فرزندی همچون شهید علی فقط جای تبریک دارد.خواهر شهید گفت: مهمانان علی، عزیزان ما هستند و شما اکنون که به خاطر برادرشهیدم اینجا حضور دارید، مهمان عزیز ما هستید.در برابر این سادگی، ایمان، مقاومت و صبر زینب گونه این خانواده، نمیدانستم چه بگویم؟
در کنار سادگی، در اتاق شهید فقط عکس شهدا و امام خامنهای بود، اتاقش نوشتههایی بر در و دیوار داشت که نشان میداد علی، آرزویی جز شهادت نداشت. پرچم سبزی در اتاقش بود که برادرش از حرم حضرترقیه(س) به او هدیه داد.در برابر این سادگی، ایمان، مقاومت و صبر زینبگونه این خانواده، نمیدانستم چه بگویم؟نخستین شهید مدافع حرم اهلبیت(ع) از شهرستان نور، متولد ۱۳۶۹ است. شهید علی جمشیدی، کارشناس مدیریت و از دوران کودکی عاشق ولایت بود. مادر شهید علی جمشیدی گفت: علی به آرزویش رسید، زیرا آرام و قرار نداشت، هنگام عید از خادمان راهیاننور در جنوب بود و در تابستان در بسیج سازندگی فعالیت داشت.
مادر شهید: علی بسیار به مسئله حجاب حساس بود و همیشه به خواهرانش این مسئله را گوشزد میکرد.علی بیشتر شبها با دوستان خود در همین اتاق کوچکش جلسه داشت، عشقش ولایت و دغدغهاش برنامههای فرهنگی بود. بسیار به مسئله حجاب اهمیت میداد و همیشه به خواهرانش این مسئله را گوشزد میکرد.مادر این شهید ادامه داد: علی یک سال تلاش کرد تا خود را به مدافعان حرم حضرتزینب(س) برساند، زمانی که به او گفتم: «پسرم در شهرستان با فعالیتهای فرهنگی در مسجد و هیئت و بسیج میتوانی بسیار مؤثر باشی» علی در جوابم گفت: مادرم! هنگام محرم میگوییم ای کاش در زمان امام حسین(ع) بودیم و در شام از حضرت زینب(س) و کودکان بیدفاع در برابر ظلم یزیدیان دفاع میکردیم و اکنون همان زمان است و باید از حرم و شیعیان در شام در برابر یزیدیان دفاع کنیم.
برادر بزرگ شهید:علی بیتاب بود هربهانهای که مانع رفتن او برای دفاع از حرم اهلبیت میشد را به جان میخرید..
خواهران شهید گفتند: علی چند بار به دیدن مقام معظم رهبری رفت، او عاشق ولایت بود و همیشه میگفت: وقتی شهید شدم نه سیاه بپوشید و نه گریه کنید، زیرا شهادت آرزوی من است و چراغانی کوچهها به خاطر حرف برادرم بود که به آرزویش رسید.
برادر بزرگ شهید نیز از خاطراتش یاد کرد و گفت: علی بیتاب بود. هر بهانهای که مانع رفتن او برای دفاع از حرم اهلبیت(ع) میشد را به جان میخرید، حتی برای رفتن به سوریه وارد گروه فاطمیون شد تا با مدافعان افغانی به سوریه برود و وقتی شناسایی شد و مانع رفتن او شدند، بسیار بیطاقت شده بود. او با دوستانش چادری در شهر برپا کردند و برای مردم مظلوم سوریه کمک جمع آوری میکرد. علی وقتی به اردوی جهادی و کار در بسیج سازندگی میرفت، هیچ کس خبر نداشت.
علی عاشق ولایت و رهبری و مسائل فرهنگی نیز بزرگترین دغدغه زندگی او بود، زیرا در فعالیتهای فرهنگی سر از پا نمیشناخت. او از کودکی در بسیج فعالیت داشت و از فعالان بسیجی شهرستان بود، علی عاشق شهادت بود.
پدر علی گفت: علی من برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفت و همانگونه که همه آرزو داشتیم در زمان امام حسین (ع) بودیم و او را یاری می کردیم.
مادرش دوباره لب به سخن گشود و بیان کرد: شب آخر علی یک دست لباس نو خریده بود و بسیار خوشحال بود وقتی لباس نو را پوشید. گفتم: انشاءالله لباس دامادی را بپوشی، علی گفت: مادرم این لباس دامادی من است، علی من به آرزویش رسید.
پدر شهید هم در ادامه گفت: پسر من برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفت و همانگونه که همه آرزو داشتیم در زمان امام حسین(ع) بودیم و او را یاری میکردیم…آری؛ شهید بسیجی علی جمشیدی سالها در مساجد و هیئتها، حسین(ع) را صدا زد و در شام غریبان گریست، اما او فقط به زبان «یاحسین» نگفت. شهید جمشیدی به دفاع از حرم حضرت زینب(س) در شام لبیک گفت و در عمل ثابت کرد که حسینی است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0