یادداشت / بالو میگذرد، از تاریخ سوادکوه …
عبور می کند از یک عمر بافته های پدران و مادران این سرزمین…
میراث عظمت زیبایی و رقص آهن در دل کوه و رود و جنگل..
رقصی که انگار ملودیهایش ساخته سنتی ازگذشتگانمان است، از کوبیدن به تشتها و کشیدن کل ها…
وگاهی صحنه ها، تاریک می شود..
حجم این ساز در دل تونلی گم می شود و مسافران در انتظار صحنه ای بعداز روشنایی، که به وجد بیاورد، زمانشان را و در نوردد افکارشان را تا اوج رسیدن به قدرت خالق…
و ارام میگیرد در آغوش زیولا
و این یعنی شما مهمان مردمی هستید که این میراث را در سرما و گرما، باران و برف، سیل و زلزله، برای شما پاسبانی کرده اند..
اینجا زیولا.. خاک سوادکوه، نگین سبز ایران، خوش آمدید..
شما می توانید زیولا را به مقصد پل شاه عباسی در دل جنگل های هیرکانی پراز راز سوادکوه ارام ارام با گامهایتان بپیمایید..
در طول راه، زنانی را خواهید دید که با لباسهای میراثی این سرزمین، منقش به رنگهای برگرفته از حضور رنگین کمان، بر وجود ذرات باران، بر تشت میکوبند..نامش تشت زنی است…که نشان از فرهنگ و هنر پراز قدمت این دیار دارد…
کمی که حالتان با رقص دستهای این زنان شیرپرور بهتر شد.. اندکی انطرفتر پیرمردها و مردانی نشسته اند که برنج را آسیاب میکنند و نتیجه شالی را بر سنگهای چرخ قدیمی آسیاب می نویسند….
تنورها را میبینید؟
و آن پیرزنان چادر به کمر… از همین آسیابها، در دل تنورها، ارسیولی را بیرون میکشند… و نان شب میپذند..
و کمی جلوتر..
پشت زیک و ماکلمه و نان کتی…
با چای داغ و شیر و کره محلی…
نشان سفره داری مردم سفره باز سوادکوه..
کاش می شد…
که تمام این حجم را درکنار این ریل آهنی بجای تصویرسازی به حقیقت تبدیل نماییم…
ریلی که میتواند تاریخ و میراث فرهنگی ناملموس این ابادی را برای مهمانانش پهن نماید..
بازاری از شگفتی خلقت خداوند..
کسب و کاری برای جوانان شهر و روستا..
کاش به سادگی از این تصاویر نمیگذشتیم..
که سالها ندیدیم و امروز دوربینهای مسافران انرا بنام خود ثبت می نمایند…
نقشه ها و نقشها کم رنگ بود که این فرصت هرگز دیده نشد..
زمان در انتظار جنبشی است برای روییدن اولین موزه و نمایشگاه ریلی ایران..
و شاید فرصت فراموش نشدن تاریخ بزرگ مازندران در ذهن کودکان این دیار، به اندازه گذر همین قطار باشد از پل سفید تا زیولا..
بیایید محدوده پیاده روی مسافران را به داخل سوادکوه گسترش دهیم..
سوادکوهی که از سریال پایتخت حتی تابلوهایی از لوکیشن هایش هم در شهر ارثی نبرده است.. باید زیولا را به آنطرف جاده و پشت کوه های سوادکوه متصل نمود..
و روستاهارا با مینی بوسهای نه چندان دور از این ریل به دید مسافران ریخت..از پایتخت به مقصدی معلوم، خون را در شریان اقتصادی شهر به گردش درآورد.
صدای بوق قطار همه را برای یک مهمانوازی به یاد ماندنی اماده نماید و بازدیدها و برنامه هایی که هرگز از یاد هیچ رهگذری فراموش نشود.
کافیست که در این مجال از وجود ایده پردازان و متخصصین که گذرشان در این دیار کم هم نبوده بهره جست، و برای مسیری مهندسی شده بدون هزینه های کلان سرمایه گذاری و درآمدزا، معادلات را درکنار یکدیگر چید.
آواها و نواها، غذاها و پوشش ها، رقص ها و سازها، آداب و رسوم میراثی، در کنار یکدیگر می تواند یکی از عجیبترین برنامه های اقتصادی را برای ما به ارمغان آورد.
سوادکوهی که هر طلوع با صدای سلام قطاری از خواب برخیزد و با صدای خدانگهدارش به خواب فرو رود.
اینجا ایستگاه زیولا… خوش آمدید.
کارشناس گردشگری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0