حرف بررسی می کند

شهر هوشمند در مازندران؛ نمایش دیجیتالیِ مدیریت سنتی

حرف آنلاین: سوار بر تاکسی شده‌ام، به دنبال اسکناس در انتهای کیفم می‌گردم. راننده بی‌حوصله نگاه می‌کند و شماره کارت بانکی اش را می خواهم تا بتوانم ده یا شاید 15هزار تومان برایش به عنوان کرایه پرداخت کنم، بقیه مسافران مانند من، چرا که سامانه پرداخت الکترونیک نصب شده در خودرو، قرار بود همه چیز را ساده کند. اما من، مانند بسیاری از شهروندان مازندران، هنوز به اسکناس چنگ می‌زنم و این تلاش کوچک برای پرداخت، بیشتر شبیه یادآوری است تا تجربه واقعی هوشمندسازی شهری. همین لحظه کوتاه، تصویری گویا از وضعیت شهرهای ما می‌دهد: نمایش دیجیتالی فناوری، در پس پرده‌ای از عادت‌ها و مقاومت فرهنگی، هنوز راه به زندگی واقعی مردم باز نکرده است.

حرف آنلاین/ الناز پاک نیا: سوار بر تاکسی شده‌ام، به دنبال اسکناس در انتهای کیفم می‌گردم. راننده بی‌حوصله نگاه می‌کند و شماره کارت بانکی اش را می خواهم تا بتوانم ده یا شاید 15هزار تومان برایش به عنوان کرایه پرداخت کنم، بقیه مسافران مانند من، چرا که سامانه پرداخت الکترونیک نصب شده در خودرو، قرار بود همه چیز را ساده کند. اما من، مانند بسیاری از شهروندان مازندران، هنوز به اسکناس چنگ می‌زنم و این تلاش کوچک برای پرداخت، بیشتر شبیه یادآوری است تا تجربه واقعی هوشمندسازی شهری. همین لحظه کوتاه، تصویری گویا از وضعیت شهرهای ما می‌دهد: نمایش دیجیتالی فناوری، در پس پرده‌ای از عادت‌ها و مقاومت فرهنگی، هنوز راه به زندگی واقعی مردم باز نکرده است.

هوشمندسازی شهری سال‌هاست به عنوان یکی از کلیدواژه‌های پرزرق‌وبرق در ادبیات مدیریتی کشور مطرح می‌شود. از شهرداری‌های کوچک تا استانداری‌ها، همه از شهر هوشمند سخن می‌گویند؛ شهری که در آن داده، فناوری، و تصمیم‌گیری علمی جایگزین روش‌های سنتی شود. اما در عمل، این مفهوم در بسیاری از شهرهای ایران، به‌ویژه در مازندران، بیشتر به نمایشی دیجیتالی از همان ساختار قدیمی بدل شده است؛ چیزی شبیه به پوسته‌ای براق بر هسته‌ای که هنوز سنتی می‌تپد.

در ظاهر، شهرهای مازندران قدم‌هایی به‌سوی هوشمندسازی برداشته‌اند؛ راه‌اندازی سامانه‌های پرداخت الکترونیک عوارض خودرو، اپلیکیشن‌های خدمات شهری، و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی آنلاین در ساری، بابل و قائمشهر نمونه‌هایی از این حرکت است. اما واقعیت میدانی چیز دیگری می‌گوید. بسیاری از این سامانه‌ها یا نیمه‌کاره رها شده‌اند، یا به دلیل قطعی‌های مکرر و نبود یکپارچگی اطلاعات، اعتماد شهروندان را از دست داده‌اند. در بسیاری موارد، مردم همچنان ترجیح می‌دهند حضوری به شهرداری مراجعه کنند، چون مطمئن‌تر است.

این وضعیت، تنها نشانه کندی توسعه فناوری نیست؛ بلکه بازتاب فقدان سیاست‌گذاری جامع در مدیریت شهری دیجیتال است. هوشمندسازی، فرآیندی فناورانه صرف نیست، بلکه نیازمند تحول فرهنگی، آموزشی و سازمانی است. تا زمانی که مدیران شهری نگاهشان به فناوری ابزاری باشد نه ساختاری، هر سامانه جدیدی هم که نصب شود، در نهایت به سرنوشت پروژه‌های نمایشی گذشته دچار خواهد شد.

یکی از مهم‌ترین الزامات شهر هوشمند، وجود زیرساخت داده و شبکه یکپارچه است. در مازندران، هر سازمان شهری برای خود سامانه‌ای جداگانه طراحی کرده است؛ شهرداری‌ها، آب و فاضلاب، تاکسیرانی، پلیس راهور و خدمات شهری هیچ زبان مشترک دیجیتالی ندارند. در نتیجه، هوشمندسازی نه تنها به انسجام تصمیم‌گیری منجر نشده، بلکه گاه موجب دوباره‌کاری، موازی‌کاری و اتلاف منابع شده است.

برای مثال، در پروژه‌ای برای پرداخت الکترونیک کرایه تاکسی آغاز شد که با استقبال رسانه‌ای زیادی روبه‌رو می شود، اما به‌دلیل ناهماهنگی میان شهرداری، سازمان تاکسیرانی و بانک عامل، پس از چند ماه عملاً متوقف شد. یا اپلیکیشن خدمات شهری طراحی شد که قرار بود شهروندان بتوانند گزارش خرابی معابر یا جمع‌آوری زباله را از طریق آن ارسال کنند، اما به‌دلیل نبود پاسخگویی در سامانه و ضعف زیرساخت اینترنت شهری، عملاً از کار افتاد. اینها نمونه‌هایی از پروژه‌هایی‌اند که بیش از آنکه به بهبود مدیریت شهری کمک کنند، برای تبلیغ و نمایش پیشرفت طراحی شده‌اند.

در واقع، در مازندران هوشمندسازی اغلب در سطح نرم‌افزار باقی مانده است. هنوز سیستم‌های هوشمند حمل‌ونقل، مدیریت ترافیک لحظه‌ای، پایش آلودگی هوا یا کنترل مصرف انرژی در مقیاس شهری وجود ندارد. داده‌های شهری نه در قالب بانک اطلاعاتی منسجم ذخیره می‌شوند، نه در تصمیم‌گیری‌های مدیریتی مورد استفاده قرار می‌گیرند. نتیجه آنکه شهرها همچنان با روش‌های سنتی اداره می‌شوند، فقط با ظاهری الکترونیکی‌تر.

اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ نخست، نبود نقشه راه استانی برای شهر هوشمند. هر شهرداری بنا به سلیقه یا بودجه خود عمل می‌کند، بدون هماهنگی با دیگر شهرها یا نهادهای بالادستی. دوم، ضعف در آموزش و فرهنگ استفاده از فناوری. شهروندانی که به استفاده از خدمات دیجیتال آشنا نباشند، حتی بهترین سامانه‌ها را هم کنار می‌گذارند. سوم، بی‌اعتمادی عمومی به سامانه‌های ناقص که مرتب از دسترس خارج می‌شوند یا پاسخگو نیستند. و چهارم، فقدان پیوست شفافیت و نظارت مردمی در این پروژه‌ها؛ یعنی مشخص نیست بودجه‌های هوشمندسازی دقیقاً کجا هزینه می‌شود و چه دستاوردی دارد.

اگر قرار است مازندران به سمت مدیریت شهری هوشمند حرکت کند، باید از نمایش فناوری عبور کند و به فلسفه هوشمندسازی برگردد. این فلسفه بر شفافیت، کارآمدی، مشارکت شهروندی و تصمیم‌گیری داده‌محور استوار است. شهر هوشمند نه با خرید تجهیزات گران‌قیمت، بلکه با تغییر نگرش مدیران و رفتار شهروندان شکل می‌گیرد.

مازندران ظرفیت‌های بسیاری برای تبدیل‌شدن به الگوی شهر هوشمند دارد؛ از موقعیت جغرافیایی و دانشگاهی گرفته تا نیروی انسانی جوان و باسواد. اما تا زمانی که هوشمندسازی در سطح بخشنامه و تبلیغ باقی بماند، نه تنها شهرهایمان هوشمند نمی‌شوند، بلکه فاصله مردم با مدیریت شهری بیشتر خواهد شد.

هوشمندسازی یعنی شهر شفاف، پاسخ‌گو و مشارکت‌پذیر وقتی مردم احساس کنند سامانه‌های شهری واقعاً برای حل مشکلاتشان طراحی شده‌اند، نه برای پرکردن خبر رسانه‌ها، آن‌گاه می‌توان از تحقق شهر هوشمند در مازندران سخن گفت. تا آن روز، آنچه می‌بینیم چیزی جز نسخه نمایشی از آینده‌ای ناتمام نیست.