روایتی متفاوت از رفتار حاج قاسم در ماموریت‌ها!

هم‌رزم حاج قاسم می‌گوید: همین سردار که دشمنان ایران اسلام از او می‌ترسیدند یک مرغ را سر نمی‌برید. بسیار عاطفی و با محبت و مردم‌دوست بود بدون اینکه ارتباطش ریاکارانه باشد. زری طاهری: سردار شهید قاسم سلیمانی معروف به سردار دل‌ها متولد بیستم اسفند ماه سال ۱۳۳۵ در کرمان بود. او دومین فرمانده نیروی قدس […]

هم‌رزم حاج قاسم می‌گوید: همین سردار که دشمنان ایران اسلام از او می‌ترسیدند یک مرغ را سر نمی‌برید. بسیار عاطفی و با محبت و مردم‌دوست بود بدون اینکه ارتباطش ریاکارانه باشد.

زری طاهری: سردار شهید قاسم سلیمانی معروف به سردار دل‌ها متولد بیستم اسفند ماه سال ۱۳۳۵ در کرمان بود. او دومین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که چندین بار مجروح شد. حاج قاسم پس از جنگ تا سال ۱۳۷۶، فرماندهٔ لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود و مسئولیت امنیت بخش‌های شرقی ایران را بر عهده داشت.

وی پس از آن به‌عنوان فرمانده در نیروی قدس سپاه فعالیت می‌کرد و نقش مهمی در تقویت قدرت نظامی حزب‌الله لبنان و گروه‌های مسلح فلسطینی، جنگ افغانستان، جنگ اسرائیل و لبنان، تشکیل گروه‌های شبه‌نظامی در عراق ، سرکوب اعتراضات مردم سوریه و تغییر روند جنگ داخلی سوریه به نفع بشار اسد، همچنین مقابله با داعش در عراق و سوریه داشت.سردار سلیمانی در بامداد ۱۳ دی ماه سال ۱۳۹۸ طی حمله پهباد آمریکایی به فرودگاه بغداد به شهادت رسید. در این حمله ابومهدی المهندس از فرماندهان گروه شبه‌نظامی عراقی حشد شعبی به‌همراه ۱۰ تن دیگر نیز به شهادت رسیدند.شهادت مرد میدان برای مردم ایران قابل هضم و باور نبود تا جایی که تشییع بی‌نظیر پیکر او در کشورهای منطقه و ایران نظر جهانیان را به خود جلب کرد. حاج قاسم در همه شهرهای ایران دوستان و هم‌رزمانی داشت، در استان مازندران نیز یاران زیادی داشته که این روزها خاطراتش را از ذهن می‌گذرانند.

*گپ و گفتی با هم‌رزم حاج قاسم

سردار اسماعیل کریمیان اهل بهنمیر بابلسر یکی از همرزمان سردار شهید سلیمانی در آستانه دومین سالگرد شهادت حاج قاسم در گفت‌وگو با خبرنگار حرف مازندران با اشاره به خاطره‌ای از شهید حاج قاسم سلیمانی که کمتر شنیده شده، اظهار می‌کند: در فتنه سال ۱۳۷۸، برای اولین بار نیروی قدس در ماموریت آرام‌سازی فتنه تهران وارد عمل شد. در این ماموریت نیروهای مخصوص نیروی قدس در مناطق تهران مستقر شدند.

وی می‌گوید: مردم وقتی شکل و شمایل این نیروها را مشاهده کردند بخشی از مردم با گل و شیرینی از این نیروها استقبال کردند و آن‌ها را مورد لطف خود قرار دادند، بخشی از آشوب‌گران هم در این معرکه وارد شده و شروع به دشنام و سنگ‌پرانی کردند که با توجه به تبحر نیروهای عمل‌کننده تقریبا همه آن آشوب‌گران که تعدادشان به ۲۰ نفر می‌رسید دستگیر شدند.

سردار کریمیان ادامه می‌دهد: آشوب‌گران را به جای امنی منتقل کرده و به ادامه ماموریت مشغول شدیم، تا اینکه حاج قاسم سلیمانی با موتور سیکلت نزد ما آمد و پیگیر وضعیت شد. گفتیم اینجا استقبال مردم از ما خوب بود و اتفاق خاصی پیش نیامد، یکی از نیروهای ما به‌علت سنگ‌پرانی دچار شکستگی از ناحیه سر شد، در نهایت ما همه آشوب‌گران را دستگیر کردیم، سردار پیگیر موقعیت آنان شد و من هم گفتم داخل خودروی کانتینر بازداشت هستند.

*آزادشان کنید؛ برادر با برادر دعوا می‌کند

هم‌رزم حاج قاسم با بیان اینکه ترک موتور شهید سلیمانی نشستم تا به سراغ افراد دستگیرشده برویم، اضافه می‌کند: بعد دستور دادند که درب کانکس را باز کنیم، حاج قاسم نگاهی به متهمین انداخت و گفت که اینها اسلحه ندارند! که ما هم به شوخی گفتیم که اگر سلاح داشت الان یا باید شاهد جنازه ما یا آن‌ها بودید، جرم اینها سنگ‌پراکنی و فحاشی است، که گفت« مگر در خانواده شما هنوز دعوای بین دو برادر اتفاق نیفتاده؟» گفتم چطور سردار؟ گفت«خب زمانی که دو برادر دعوا می‌کنند ناسزا می‌گویند و زد و خوردی دارند اینها هم برادران ما هستند حالا از دست ما عصبانی شدند شما هم با آن‌ها درگیر می‌شدید چرا دستگیرشان کردید اینها را آزاد کنید همه بروند.»

وی خاطرنشان می‌کند: من به حاج قاسم گفتم که اینها خیلی فحاشی کردند سنگ زدند و پاسخ داد که «اشکالی ندارد اینها مشکلاتی داشتند عصیان‌زده شدند ناراحت هستند شما که نباید با خشونت با اینها رفتار کنید، اگر درگیر شدند شما هم درگیر شوید»، من گفتم خب همه را آزاد میکنیم ولی یکی از اینها که کارمند وزارت نفت است سر یکی از نیروهای ما را شکسته است، گفت: «او را اول آزاد کن! اگر دستگیری او ادامه پیدا کند منجر به اخراجش از کار می‌شود» ما اینها را رها کردیم اما می‌ترسیدند .هرچند ما تفنگ با گلوله‌های مشقی به‌همراه داشتیم فکر می‌کردند ما ممکن است آن‌ها را به گلوله ببندیم و غیره . یک چند متری که فاصله گرفتند رفتند آن طرف خیابان به نفع سپاه شعار دادند که ما توسط رسانه‌های بیگانه فریب خوردیم، و این اثر مثبت این رفتار حاج قاسم در یکی از ماموریت‌هایش بود.

*تلخ‌تر از زهر

سردار کریمیان با اشاره به تلخ‌ترین خاطره‌ای که از شهید سلیمانی دارد، یادآور می‌شود: از او هر چه داریم خاطرات شیرین است! اما وقتی شنیدیم در فرودگاه عراق انفجاری رخ داد، منتظر شدیم ببینیم چه خبر است. وقتی مطلع شدیم سردار شهید شد بسیار متاثر و متاسف شدیم، این از تلخ‌ترین خاطرات زندگی من محسوب می‌شود اینکه مالک اشتر انقلاب اسلامی و محور مقاومت را به دست تروریست‌های آمریکایی از دست دادیم؛ هر چند او به آرزویش رسید. سردار قبل از شهادتش هر کسی را که می‌دید از آن‌ها می‌خواست که برایش آرزوی شهادت کنند، ولی ایران قهرمانی را از دست داد که تاریخ در آینده در مورد او بیشتر خواهد گفت.

*در سوریه فقط هزینه نکردیم، به‌دنبال منافع خودمان هم بودیم

هم‌رزم حاج قاسم همچنین بیان می‌کند: سردار سلیمانی فاتح آرزوهای ملت ایران است. او کاری کرد کارستان، یکی از مهم‌ترین اقداماتش بازپس‌گیری سواحل مدیترانه و آرزوی هزاران ساله ایران بود. ما در تاریخ داریم که خشایارشاه با تمام توانش نتوانست سواحل مدیترانه را تصرف کند ولی سردار ملی ما آن را انجام داد.

وی با بیان اینکه متاسفانه یک عده فکر کردند که ما در سوریه فقط هزینه کردیم و منافعی به‌دست نیاوردیم، تاکید می‌کند: این در حالی است که که دسترسی ما به سواحل مدیترانه یعنی وصل شدن به قاره اروپا و آفریقا! که الان به آن‌ها متصل هستیم و میتواند منافع اقتصادی زیادی در آینده برای مردم ایران داشته باشد، پس ما در سوریه فقط هزینه نکردیم بلکه به‌دنبال منافع ملی خودمان بودیم‌.

  • جنگ با داعش با چشمانی بیدار!

سردار کریمیان در ادامه گریزی به خاطراتش با حاج قاسم در سوریه می‌زند و می‌گوید: در روزهایی که درگیری و تهاجم در عملیات‌ها مقابل داعش به اوج خود رسیده بود، نیروها شبانه‌روز درگیر بودند. ما به‌همراه حاج قاسم از شهر دیرالزور به المیادین رسیدیم، در این درگیری شبانه‌روزی ارتباطمان با نیروها مخابراتی بود، چون دشمنان فرامنطقه‌ای برای ارتباطمان اختلال ایجاد می‌کردند از این رو مجبور شدیم دکل بزنیم.

هم‌رزم حاج قاسم اضافه می‌کند: یک جایی ارتباط قطع شد! حاج قاسم خودش را به فرمانده مخابرات رساند و دلیل قطعی ارتباط را جویا شد و گفت که اگر طولانی شود بچه‌ها ممکن است به دام داعش بیفتند و داعش همه را سر می‌برد! مسئول مخابرات پاسخ داد که «حاجی شما چند روز عملیات را شروع کردید یک ساعت استراحت ندادید، نیروها بریدند» و پاسخ شنید« من ۳۰ سال است در مسیر سربازی ملت بیدارم شما برای سه روز نخوابیدن می‌گویید برای ما سخت است؟ ما اگر داخل چشممان نمک بریزیم هم باید برای ملت بیدار باشیم.

وی همچنین به مهربانی حاج قاسم اشاره کرده و ادامه می‌دهد: همین سردار که دشمنان ایران اسلام از او می‌ترسیدند یک مرغ را سر نمی‌برید. بسیار عاطفی و با محبت و مردم‌دوست بود بدون اینکه ارتباطش ریاکارانه باشد، او به‌واسطه حضورش در مرزهای بیرونی کشور شاید خیلی در داخل کار نداشت اما همه عشقش وطن و ولایت بود. واقعا به ولایت ولی فقیه معتقد بود. سردار دل‌ها به تمام معنا شجاع دلیر و نترس بود، آخرین با او در یادواره شهدای بابل ملاقات کردم لبخند مهربان‌اش را فراموش نمی‌کنم.