از کلاس درس تا سنگر دشمن!
در گفتوگوی اختصاصی حرف مازندران با خواهر سه شهید فرهنگی مطرح شد؛ گروه اجتماعی؛ جای جای این مرز و بوم، استان و کوچه پس کوچههای شهر با نام یک شهید مزین شده. مگر میتوان اینجا زندگی کرد و به هر بهانهای به یاد شهدا نیفتاد و به حالشان غبطه نخورد.شهادت نهایت سعادتی است که در این دنیا نصیب هر کسی نخواهد شد. هر صفحه از تقویم را که ورق میزنیم سالروز شهادت یک شهید از ائمه اطهار و امت پیغمبر اکرم (ص) گرفته تا شهادت […]
در گفتوگوی اختصاصی حرف مازندران با خواهر سه شهید فرهنگی مطرح شد؛
گروه اجتماعی؛ جای جای این مرز و بوم، استان و کوچه پس کوچههای شهر با نام یک شهید مزین شده. مگر میتوان اینجا زندگی کرد و به هر بهانهای به یاد شهدا نیفتاد و به حالشان غبطه نخورد.شهادت نهایت سعادتی است که در این دنیا نصیب هر کسی نخواهد شد.
هر صفحه از تقویم را که ورق میزنیم سالروز شهادت یک شهید از ائمه اطهار و امت پیغمبر اکرم (ص) گرفته تا شهادت فرزندان انقلاب را یادآوری میکند. شاید کوتاهی از ما است که هر روز از شهدا نمینویسیم و به قطع یقین قلم نیز ناتوانتر از آن است که شخصیت والای شهدا را بهدرستی روایت کند.
خیلی دور نیست، کمی آنطرفتر در شهرستان گلوگاه خانوادهای زندگی میکنند که سه شهید و چهار جانباز تقدیم انقلاب کردند. ثمره ازدواج پدر و مادر در این خانواده ۱۰ فرزند بود. پدر که خود جانباز است این روزها در چهل و دومین سال از انقلاب دوران کهنسالی را سپری میکند.
و اما نقطه عطف و علت اصلی باز شدن دربهای سعادت به روی این خانواده مادر شهیدان است. این مادر که در حال حاضر ۸۸ سال دارد از گذشته تاکنون مکتبخانه قرآن دارد. یکی از خواهران شهدا که در آموزش و پرورش مشغول فعالیت است به گفتوگو با حرف مازندران میپردازد.
سیده زهرا حجازی خواهر شهیدان سید مهدی، جعفر و سید کاظم حجازی گلوگاهی میگوید: برادرم سید مهدی که بسیجی دانشجوی تربیت معلم بود، در سال ۱۳۴۱ متولد و در سال ۱۳۶۴ در حالی که متاهل بود در اثر اصابت خمپاره دشمن به شهادت رسید و فرزندش پس از شهادت او متولد شد.
سید کاظم دانش آموز متولد ۱۳۴۳ بود که در سال ۱۳۶۰ در گیلان غرب به شهادت رسید، پس از شهادت برگه کاغذی از جیبش را که بر روی آن نوشته بود؛ نماز را از ياد نبريد كه ستون دين است و تا آخرين قطره خون پيرو خط امام باشيد را به ما تحویل دادند، برادر دیگرم سید جعفر متولد ۱۳۴۵ و دانش آموز دبیرستانی بود که در سال ۱۳۶۵ در منطقه مهران به شهادت رسید.
*سید جعفر و سید کاظم دانشآموز بسیجی بودند
وی اضافه میکند: شاید از خودتان بپرسید که چطور در یک خانواده سه فرزند شهید شده و چهار تن دیگر جانباز! پاسخ این است که مادرم که ستون این خانه است، در یک خانواده مذهبی متولد شد و برای خودش ملا است. او فرزندان خود را از دوران کودکی با قرآن مانوس کرد. پدرم هم با اینکه یک کارگر بازاری بود با نان حلال ما ۱۰ فرزند را بزرگ کرد.
برادرانم در زمان جنگ به عضویت بسیج درآمدند و در خط فکری امام راحل بودند، تا جایی که سید جعفر و سید کاظم که در رشته تجربی در حال تحصیل بودند داوطلبانه راهی جبهه شدند. در هنگام رفتن زمانی که مادرم علت این آمادگی را از آنها جویا شد پاسخ دادند اگر قرار باشد ما در مدرسه بمانیم پس چه کسی از کشور دفاع کند، اگر همه اینطور فکر کنند جبهها خالی و شهر پر از نفوذ دشمن میشود.
*مادرم راهی جبهه شد
حجازی یادآور میشود: هنگام رفتن که شد مادرم نیز به همراه فرزندانش راهی شد و پشت خط در تدارکات کمک میکرد. سید کاظم به مادرم میگفت؛ در جبهه درس میخوانم یا برمیگردم تحصیل را ادامه میدهم اما آخرین روز مدرسه همان آخرین روز تحصیلش بود. سید مهدی که دانشجوی تربیت معلم در گرگان بود، بعد از شهادت سید کاظم برای پیدا کردن پیکرش راهی جبهه شد البته او یک نیروی ولایی با تعصب بود که در پشت خط و خط مقدم بارها مورد شکنجه دشمن قرار گرفت ولی هر با مصممتر از قبل ادامه داد.
*شهادت ۶ ماه بعد عروسی!
۶ ماه از عروسی سید مهدی گذشته بود که خبر شهادتش را آوردند. بعد از او، سید جعفر گفت نوبت به ادای تکلیف رسید و راهی شد.او در عملیاتها بیسیمچی بود، بار آخری که اعزام میشد به مادرم گفت میروم ۱۰ روز دیگر بازمیگردم، او رفت درست ۱۰ روز بعد جنازهاش برگشت.
خواهر شهیدان حجازی با بیان اینکه مادرم بهدلیل استفاده از آب اروند شیمیایی شد، ادامه میدهد: به نوعی پدر و مادر هر دو جانباز هستند، یکی دیگر از برادرانم زمانی که تنها ۱۳ سال داشت در جبهه جانباز شد. در خانواده ما همه با جبهه خاطره دارند، بهنظر من برادران شهیدم نظر کرده خدا بودند چرا که مطالبی که آن زمان مینوشتند از درک بچههای در همین سن و سال حتی در زمان حال خارج است، سخنانشان تراوشات فکری درونی خودشان بود و هر کدام برای خود رسانه بودند.
امروزه اکثر دانشآموزان هر لحظه کلاس و مطالب کمک آموزشی هستند، ولی آن روزها خبری از آموزش مکمل نبود. خودشان آنقدر که علم داشتند نماز شب را ترک نمیکردند. سید جعفر و سید کاظم به درس اهمیت میدادند. هر کدام از همکلاسیهایشان امروز برای خودشان پزشکی معلمی چیزی هستند، میتوانستند بمانند ولی راهی شدند تا بقیه با امنیت درس بخوانند.
*ماجرای ورود به سنگر دشمن با لباس مبدل
وی با اشاره به خاطرهای از زبان دوستان شهدا، اظهار میکند: شجاعت برادرانم هنوز هم زبانزد است. به گفته همرزمانشان زبان عربی سید مهدی و سید جعفر خیلی خوب بود، تا جایی که در جبهه شبانه کمین میزدند با لباس مبدل سبیل عراقی میگذاشتند به سنگر عراقیها وارد شده و یک شب تا صبح با عراقیها صحبت میکردند تا جایی که سید مهدی شکارچی تانک لقب گرفت. زمان حمله هرگاه خط شکست میخورد سید مهدی یک تنه جلو رفته و تمام تانکهای دشمن را هدف قرار میداد.
از نظر من فطرت و ذات انسانها همچون شهدا خوب است، مهم این است که چطور بار بیاییم. قبول دارم که در دوران قدیم تا این اندازه شاهد هجمههای فرهنگی نبودیم، ولی باور کنید امروز هم میشود با همین خلق و خوی شهدایی زندگی کرد. امروز هم ما در اطراف خودمان نوجوان ۱۱ سالهای داریم که با اخلاص مداح قهاری است.
*ضرورت نشان دادن الگوهایی مانند شهدای دانشآموز در جامعه
خانم حجازی با اشاره به اینکه ۱۳ آبان را پشت سر گذاشتیم، میگوید؛ امروزه برای گرامیداشت مناسبت مهم شهادت دستهجمعی دانشآموزان از یک روز قبل مانوری داده میشود و تمام! در حالیکه ما در کنار یادآوری رشادتهای این شهدای مظلوم، نیاز به نشان دادن این الگوها به جامعه و گنجاندن آن در کتب درسی هستیم تا در مقابل هجمههای فرهنگی که همچون بارانی بر سر دانش آموزان فرود میآید بایستیم.
کار به جایی رسیده که والدین امروزی خودشان نیاز به آموزش دارند، برخی در خانه حتی یک مهر ندارند که دانش آموز با آن نماز بخواند. دختران ما باید مادران بدحجاب را الگو قرار دهند؟ اگر شهدا بودند قطعا تحمل نکرده و میدانی عمل میکردند. امروز دشمن کانون خانواده را هدف گرفته ما هم باید روی همین بخش تمرکز کنیم. والدین سرگرم تماشای دستهجمعی فیلمهای شبکههای ماهوارهای همچون جم هستند چطور میخواهند فرزندی در تراز انقلاب تربیت کنند.
خواهر شهیدان حجازی عنوان میکند: مادرم برایمان تعریف میکند که در گذشته اگر به پدرتان میگفتم برای خانه نان بخر سه روز بعد برمیگشت به خاطر شغلش چندین روز مشغول بود ما هم پشتوانه اقتصادی نداشتیم. مادرم به سختی ما را بزرگ کرد اما چیزی که برایش مهم بود تغذیه روحمان بود. قرآن درمانی علت موفقیت مادرم در تربیت فرزندان بود. مادرم امروز در سن ۸۸ سالگی هر روز مطالعه میکند با آنکه چشمش را دوبار جراحی کرد در مطالعه از ما هم پیشی میگیرد.
- جلوی بلایی که نفوذ فرهنگ غرب برسرمان آورده را بگیریم
لازم است بگویم بهواسطه شغلم بهعنوان مشاور آموزشی در مدرسه امروز شاهد حضور مادران با مانتوهای رنگارنگ و ظاهری آراسته هستم که وقتی برای هدایت فرزندانشان ندارند. فرهنگ غرب تا حدی نفوذ کرده که جامعه دیگر پذیرای حجاب نیست. مگر شهدا برای دفاع از ناموس نبود که از همه چیز خود مهمتر خونشان گذشت! کودک که بودیم اگر کسی بخشی از موهایش بیرون بود ستاد امر به معروف به او اخطار میداد که خواهرم چادرت را جمع کن، ولی امروز چادرها را باد برده، لباس مردانه زنانه شده و برعکس، آقایان غیرتشان را پشت گوششان انداختهاند.
وی با بغضی در صدا ادامه میدهد: من انتقادها را بیان میکنم، مواردی که تمامی ندارد، راه برادرانم را ادامه خواهم داد. شهدا برای حفظ خاک و ناموس وطن ایستادگی کردند تا کسی وارد حریم خصوصی کشور نشود. در حالی که ۱۵ سال داشتند و زمان بازی کردنشان تمام نشده بود راهی شدند، آنوقت آقایانی که آن بالا بالاها نشستهاند نمیگویند جواب خون شهدا را چه کسی باید بدهد! برای خانواده داغ تمامی ندارد، اگر ببینیم مردم شهدا را اسوه قرار دادهاند قلبمان آرام میشود.
گفتنی است؛ صحبت با خواهر شهیدان حجازی به درازا کشید، از طرفی از اینکه در چنین خانوادهای با این تفکر رشد کرده بسیار خوشحال بود و از طرفی برای حال بد امروز برخی از دانشآموزان که از ریل تفکرات انقلابی خارج شدند نگران بود. او درست با همان تفکر برادرش سید مهدی که قرار بود روزی معلم باشد و حضور در کلاس درس را تجربه کند برایمان مسائل پیچیده هجمههای فرهنگی را حل کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0