قاصد روزان ابری داروگ، کی میرسد باران؟
الناز پاک نیا : هوای ابری بی باران و آلوده مازندران، را نیما پیش بینی کرده بود که در روز نخستین اهدای نشان ادبی اش، مجری آن را خواند، مدیرکل ارشاد هم سهمی از آن داشت و تقی پورنامداریان نیز آن را تفسیر کرد که “قاصد روزان ابری داروگ، کی می رسد باران”.
به بهانه اهدای تندیس و نشان ادبی نیما، لذت شعر خوانی از پدر شعر سپید ایران، دلتنگی های روزهای آلوده پاییزی مازندران را شست، شاید برای همین نیما روزی گفته بود که :
صبح وقتی که هوا روشن شد،
هر کسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا،
که در این پهنه ور آب،
به چه ره رفتم و از بهر چه ام بود عذاب؟
آن صبح روشنی را که نیما سروده بود، تقی پورنامداریان به خوبی تفسیر کرد، همه شعرهایش را تفسیر کرد، از روزی که برای مردم برای خواص شعر سرود، تا برای مردم بخوانندش در روزهای گوناگون و احوال متفاوت، تا هر کس از ظن خود شود یارش.
از روزی که بی تقلید و پر نقد، به سوی یوش رفت، اصلا به سوی یوش پر می کشید و روزهای آرامش را آنجا می سرود.
هرچند وصیت کرده بود که ایران بهترین من است، اما شراگیم از آمریکا درباره نیما و آنهایی که برایش کاری کرده بودند گفت و گفت که غربتنشین بودنم نه از سر رفاه و خوشی است که از رنج ها و ناملایماتی است که کشیده ام. هرچند او نام نیاورد اما نام سیروس طاهباز و قدردانی از او برای انتشار و نشر آثار نیما در سالن چند بار آورده شد.
محمود دولت آبادی هم که شاید نامش در کنار نیما در ادبیات ایران می درخشد و شوالیه وار در سایه، خالق زیباترین رمان های ایرانی است، نیامد تا به گفته مجری، تشویش های گرم حضار به گوشش برسد و بداند که تندیسی اصیل برایش کنار گذاشته اند تا در کنار نشان شوالیه فرانسوی ها، توشه ای به شکل نیما هم داشته باشد.
اما پیش از اینها سخنرانان از نیما گفتند، معاون سیاسی امنیتی استانداری مازندران، مساله نیما را مساله فرهنگی مازندران بیان کرد و اظهار داشت که باید بدانیم با شناخت نیما قرار است با او برای فرهنگ مازندران چه کنیم. برای خودمان و برای زیست بوم خودمان چه کنیم.
اما مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران و رئیس شورای سیاست گذاری این همایش، خلاقیت و نوآوری نیما را ویژگی برجسته او می داند و معتقد بود که تقلید نکردن سبب ماندگاری اش می شود.
هم نشینی با بزرگان برجسته ای چون جلال، سایه و شاملو از او شاخصه دیگری ساخته بود برای نیما بودن، اما ایران دوستی شاید مهم ترین خصیصه نیما باشد که در فروردین 1305 سروده است:
وطنم را هميشه دارم دوست
با وجودِ تمامِ بي صبري.
نرسد سوش تا جهان بَدجوست
دستِ يك فتنه، پاي يك شهري.
و مدیرکل فرهنگ و ارشاد مازندران گفت که نیما شعر ” تورا من چشم در راهم” را برای برادرش سروده است و نیمای خانواده دوست، وصیت کرد که در یوش دفن شود، “عالیه” همسرش هم وصیت کرده است که در یوش کنار نیما باشد و حالا انگار قرار است بعد از سال ها او هم به یوش بازگردد.
البته شراگیم هم در ویدویی که از غربت فرستاده بود گفت که آرزویم دفن شدن در یوش است در کنار آن تپه ها و کوه ها و آن سبزی و پاییزی جذاب کوهستان های یوش و بلده…
نیما اشراف زاده ای بود که در میان مردم زیست و به گفته محمدی این از او نیمایی دیگر ساخت.
اما فیاضی نماینده مردم نور و محمودآباد هم نیما را نماد امید و الهام بخش خواند و به او لقب نه تنها یک شاعر که مصلحی اجتماعی و دردمندی راستین داد. اگر روزی «نیما» را صرفاً یک روستازاده میپنداشتیم، امروز به این حقیقت دست یافتهایم که او جهانی از اندیشه بود که در گوشهای از این سرزمین جای گرفته بود.
او شکستن وزن و قافیه را نه تنها هنر نیما که خلق مضامینی نو و چیره دستانه نام نهاد و این نکته را متذکر شد که باید در برابر او سر تعظیم فرود آورد.
اما نکته قابل اتکای جایزه ادبی نیما، در میان انبوه جمعیتی که باید می آمدند و نیامدند و اصلا چه فرقی می کرد که جمعیت چقدر باشد همین که نام نیما باشد زمانه را بس است و تفسیر و یاد بود تقی نامداریان از نیمایی که باید شعرهای او را در بافت اش خواند و از هر بافت معنی دیگری استخراج کرد. اصلا شاید همین ویژگی نیما باشد که هر که او را می خواند معنی دیگری از او می یابد و هر که درباره او می گوید، سخنی دیگر از او می راند و این راز جاودانگی نیما است.
نیمایی که به گفته پورنامداریان این استاد برجسته ادبیات و نویسنده ارزشمند ایرانی، از بیت و مصرع، جواهری دیگر در ادبیات ایران ساخت.
ناییج پور رئیس بنیاد مفاخر مازندران هم شاید که آخرین سخنران بود، اما میکروفون به دست، از نیما گفت، از ارزش های او و اینکه چراغ جایزه ادبی و نشان نیما باید برای همیشه روشن بماند. دولتی نشود و نیما چون همیشه برای مردم باقی بماند.
او تندیس ساخته شده برای نیما اثر استاد رضا یحیایی را رونمایی کرد و او را هدیه این هنرمند تازه درگذشته به موزه نیما بیان کرد و قرار شد که این نیمای خاکستری رنگ نشسته بر صخره را به یوش ببرند. قرار شد که انجمن مفاخر ایران برای نیما المان و مقبره ای زیبا در یوش بسازد و هزاران قول و قراری که همه در دل برای نیما داشتند.
در غروب سرد پاییزی مه آلود و غبارآلود مازندران، نخستین تندیس برنزی نیما اثر هنرمند جوان به محمود دولت آبادی و تقی پور نامداریان رسید. از اعضای هیات اجرایی همایش قدردانی شد. همچنین پنج چهره اثرگذار در زمینه تولید و پژوهش آثار و اندیشههای نیما نیز به عنوان اساتید برجسته حوزه نیماپژوهی تجلیل شدند.
و پاس ها از شب گذشته است
میهمانان جای را کرده اند خالی
دیرگاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته…

ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0