گفتمانهای اصلاحطلبان و اصولگرایان در انتخابات پیش رو
انتخابات مجلس شورای اسلامی را که اسفندماه برگزار میشود میتوان یک تمرین یا دستگرمی جریانهای سیاسی برای شکل دادن به تغییر بزرگتر در زمینبازی قدرت دانست. اما به نظر میرسد تغییرات اجتماعی از تحولات حوزه سیاسی و حاکمیتی پیشی گرفته است. روزنامه ایران در قسمتی از گفتوگوی خود با علی کریمی مله، استاد علوم سیاسی […]
انتخابات مجلس شورای اسلامی را که اسفندماه برگزار میشود میتوان یک تمرین یا دستگرمی جریانهای سیاسی برای شکل دادن به تغییر بزرگتر در زمینبازی قدرت دانست. اما به نظر میرسد تغییرات اجتماعی از تحولات حوزه سیاسی و حاکمیتی پیشی گرفته است.
روزنامه ایران در قسمتی از گفتوگوی خود با علی کریمی مله، استاد علوم سیاسی دانشگاه مازندران آورده است: شواهد نشان میدهد دو جریان عمده کشور، اصلاحطلب و اصولگرا تلاش میکنند خود را با این تغییرات وفق دهند تا بتوانند آرای جامعه را به خود اختصاص دهند. تلاش برای ورود نیروهای جدید و جوان به حوزه سیاست و نیز خلق گفتمانهای باب روز، ازجمله این تغییرات سیاسی است که از تغییرات اجتماعی ناشی شده است. باوجوداین، سپهر سیاسی ایران هنوز کدر است و بهدرستی روشن نیست که گفتمانهای رقیب چیستند و واکنشهای جامعه به این گفتمانها چه خواهد بود. در گفتوگو با علی کریمی مله، استاد علوم سیاسی دانشگاه مازندران، این تحولات را بررسی کردیم. کریمی مله «مقابله با فساد» را یکی از گفتمانهای اصلی اصولگرایان برای جلب آرای مردم میداند و معتقد است اصلاحطلبان در صورت تکیهبر شفافیت، بهعنوان سازوکار واقعی تحقق مقابله با فساد میتوانند در بازی انتخابات توازن ایجاد کنند. او معتقد است که باوجود مشکلات موجود، جامعه به سمت بیتفاوتی میل نکرده است.
آبان ماه سال گذشته، نزدیک به یک سال بعد از وقایع ۹۶، در گفتوگویی با «ایران»، اشاره کردید جامعه هنوز از روزنههای امیدمندی برخوردار است، هرچند گفتید که این امیدمندی لزوماً به معنای به سمت گشایش رفتن نیست. امروز آیا همچنان میتوان از این امید سخن گفت و جامعه در این امیدمندی چه غایتی را دنبال میکند؟
اگر امیدمندی را به معنای اعتقاد به وجود ظرفیت ایفای نقش از سوی فرد یا جامعه تصور کنیم، معتقدم باوجود همه تنگناها و محدودیتهایی که افراد و گروهها برای تحقق قابلیتهای خود با آنها مواجه هستند، این امیدمندی هنوز به نقطه صفر میل نکرده است. مجموعهای از پویشها، کوششها، تحولات و نقشآفرینیهای اجتماعی و فرهنگی، همگی علائم این امیدمندی است. بهعنوانمثال اینکه گروههای خیریه و نوعدوستانه یا تشکلهای مدنی، فرهنگی و زیستمحیطی، باوجود همه تنگناهای بوروکراتیک و سیاسی در حال فعالیت هستند و چهبسا در بزنگاههایی، ما را با آتشفشانی از فعالیت خود مواجه میکنند. اینها نشان میدهد جامعه به نقطه بیتفاوتی، بیمبالاتی و بیمیلی اجتماعی نسبت به سرنوشت خود یا همنوعان خود نرسیده است. بهعبارتدیگر، جامعه با محدودیتهای ساختاری و نهادی آشنا است، اما باوجوداین، برای نمایش علایق، پیگیری منافع و بسیج منابع بهمنظور دستیابی به حقوق بیشتر و به نمایش گذاشتن ظرفیتهای وجودی خود، تلاش میکند. گاهی به بخشی از خواستههای خود دست مییابد، در مواردی هم به همه خواستههای خود نمیرسد، اما از حرکت بازنمیایستد و ناامید نمیشود. اما پرسش دوم مبنی بر اینکه آیا امید به نقشآفرینی در حوزه سیاسی هم، بهاندازه امید در حوزه اجتماعی است؟ پاسخ مثبت نیست، زیرا حوزه سیاست مسئلهساز و پرهزینه است و طبیعی است که میزان امیدمندی در این حوزه با امیدمندی اجتماعی همسان نباشد. چون در این حوزه معمولاً با هسته پرقدرت و سخت قدرت مواجه هستید که معمولاً بهآسانی به گشایشها تن نمیدهد، هرچند ممکن است در مواردی فرصتهای نقشآفرینی سیاسی هم فراهم شود که جامعه امیدمندی بیشتری پیدا میکند که انتخابات یکی از آن موارد است. حتی ممکن است افرادی که شکلی از ناامیدی را تجربه کردند، از بستر انتخابات برای نمایش امیدمندیهای خود بهرهمند شوند و آن را به نمایش بگذارند.
ناامیدی سیاسی صرفاً ناشی از کارکردهای هسته سخت قدرت است یا اینکه دو جریان سیاسی کشور هم اساساً برنامه و دستور کاری برای این امیدمندی یا اثربخش بودن آرای تکتک ایرانیان در ساخت قدرت ندارند!؟
به نظرم باید مراقب بود تا امیدمندان یا ناامیدان را گروههایی همگن و یکدست تلقی نکنیم. همانطور که عوامل امیدمندی و ناامیدی متفاوت است، آنان که دچار ناامیدی یا امیدمندی میشوند هم تنوع پیدا میکنند. مثالی بزنم. اگر دولتهای وابسته به جناحهای مختلف، در ارائه بروندادهایی که بتواند رضایت شهروندان را جلب کند، ناکارآمد نشان دهند، طبیعی است که نارضایتی از ابتدا به این دولتها و سپس با حدت و شدتی به ناامیدی سیاسی منتهی میشود. اما بخشی از جریانهای سیاسی یا نیروهای اجتماعی هستند که شدت ناامیدی و نارضایتی آنان از بقیه بیشتر و متفاوتتر است. تحول خواهان و اصلاحطلبان در این زمره قرار میگیرند. اینان علاوه بر اینکه همانند سایر اقشار و نیروهای اجتماعی با دشواریها و مسائل اقتصادی درگیرند، اما مطالبات سیاسی هم داشتند که تلاش کردند در چند انتخابات آنها را محقق کنند، اما گویا در عمل با دستاورد مورد انتظار فاصله قابلتوجهی دارند. لذا اینان در زمره ناراضیان و درجاتی از ناامیدان سیاسی قرار میگیرند که در مقایسه با نیروهای اجتماعی متمایل یا وابسته به طیف محافظهکار تفاوتی جدی دارند. بنابراین باید در ارزیابی و تحلیل محتاط بود و از سادهسازی یا تعمیمهای غیرواقعی پرهیز کرد.
بهطورکلی در آن حوزههایی که مربوط به خروجیهای سیاستی کارگزاران نظام و دولتها از طیفهای گوناگون بوده، طبیعی است که این خروجیها امید و رضایت کافی تولید نکرده است. اما وقتی ملاحظات سیاسی مدنظر قرار گیرد، باید به درجاتی از نارضایتی و ناامیدی در طیفی توجه کنیم که در انتخابات شرکت کرده و انتظار تحقق مطالبات را داشته، اما به آنها نرسیده است. ازاینرو اصطلاح «اکثریت ناکام و اقلیت شادکام» تا حد زیادی میتواند ناظر به درجه ناامیدی یا برعکس رضایتمندی سیاسی طیفهای مختلف سیاسی جامعه باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0