گوارا باد گندم ری؛ خرمنهای قبلی چه میشود؟
گاهی اوقات نمیشود، موانع زیاد است و البته تلاشها بسیار؛ دغدغهها نزد مدیران وجود دارد، دل انسانهای خدوم پیش مردم است و اضطراب حل مشکلات هم احساس میشود؛ مدیرانی هستند که برای تدبیر امور، دلواپسی و البته ابتکار دارند؛ اما خدا نکند مسئولانی هم باشند که بیشتر به فکر نمایش دغدغههایی باشند که در دلشان […]
گاهی اوقات نمیشود، موانع زیاد است و البته تلاشها بسیار؛ دغدغهها نزد مدیران وجود دارد، دل انسانهای خدوم پیش مردم است و اضطراب حل مشکلات هم احساس میشود؛ مدیرانی هستند که برای تدبیر امور، دلواپسی و البته ابتکار دارند؛ اما خدا نکند مسئولانی هم باشند که بیشتر به فکر نمایش دغدغههایی باشند که در دلشان وجود ندارد، آنهایی که ذهنشان درگیر مسئولیت بالاتری است که شاید نصیبشان شود و باید برای آن دستوپا بزنند.
اصلاً به فرض موفقیت در کسب منصب، گندم ری هم گوارای وجودشان. اما تکلیف وعدههای سر خرمن قبلی چه میشود؟ برای بسیاری از مسئولین، بازی با الفاظ و فرصت خریدن برای فرار از وعدهها به یکروال عادی تبدیلشده است. البته نمیشود گفت خریدن فرصت، اینها دزدیدن فرصت است. گاهی اوقات البته از دزدیدن هم خطرناکتر میشود! بعضی وقتها معامله با سلامت و جان مردم است.
رئیس محترم قوه قضائیه که جهادشان با اژدهای هفتسر فساد بر سرزبان ها افتاده است، جمله مهمی را اخیراً گفتهاند که شایسته تقدیر است. مضمونش این بود که مسئولان باید پاسخگوی عملکرد گذشتههای هرچند دور خود هم باشند. این روزها بااقتداری که در عرصه بینالمللی کسب کردهایم، این جمله بهعنوان رمز اقتدار ما تکرار میشود که «دوران بزن و در رو گذشته است». این جمله حس غرور را برمیانگیزد، اینکه عوامل قدرتمند مزاحم را منکوب کنی، دلانگیز است اما امیدواریم در داخل کشور همچنین ادبیاتی رواج یابد. مثلاً بگوئیم «دوران بگو و در رو تمامشده است» یا «عصر وعده بده و زمان بخر تمام شد» یا «آقای مسئول! هر جا بری باید پاسخگو باشی» و …
در سطح ملی که از این وعدهها بسیار مشهود است؛ میآیند و میگویند و در حالی میروند که نهتنها گلی به سر مردم نزدند بلکه فاجعه هم آفریدند و عجیب آنکه این کرامات از شیخ با خندههای مستانه هم معمولاً همراه است و ککش هم نمیگزد چراکه نگرانی بابت برخورد و مطالبه هم ندارد.
در مدیریتهای میانه که بیایی، فاجعه در همان حد میانی تکرار میشود؛ عموماً ظاهر را فریبا و باطن را رها میسازند و با دبدبه و کبکبه هم میروند و میراثی بهظاهر پرطمطراق و باطنی پر از داغ بر جای میگذارند.
اما این مقدمه طولانی، سؤالی کوتاه در پی دارد: آقایان مسئول در استان! آقایان مدیر در ساری! با دردهای واقعی مردم چه کردید و چه خواهید کرد؟ لطفاً وقتی مسئول میشوید، اختیار یقهتان را به دست مردم بدهید تا موقع رفتن بتوانند بگیرند و بازخواستتان کنند. البته مطمئن باشید ادب مردم ما آنها را در حد مطالبه متوقف میکند!
برای مثال اینطور نباشد که برای یک معضل زباله، مردم را به چه کنم، چه کنم بیندازید و دائم بر طبل فرصت بکوبید. بررسیها نشان میدهد اگر در بسیاری از هزینههای شهری مدیریت میشد، اگر جلوی بریزوبپاشها گرفته میشد، اگر عزم راسختر وجود داشت، الان صدای اعتراض مردم منطقهای که با زبالهها همزیست شدهاند، شنیده نمیشد.
آقایان! سلامت مردم درخطر است. از کارخانه زبالهسوزتان چه خبر؟ وعدههای تکراری راه بهجایی نمیبرد. زمان نهایی بدهید و عزمتان را ثابت کنید، مردم هم ثابت کردند که با شما همگام میشوند؛ آنها را به مسئولینشان امیدوار کنید و مطمئن باشید همچون گذشته یاورتان میمانند.
مجیدرضا فولادی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0