قرنطینهنامه
مهدی خلیلی (باستانشناس و پژوهشگر) روزهای پایانی زمستان هر سال به رسم عادت شاهانه به ولایت دارالمرز، شرف حضور مییابیم تا حلول سال جدید را در دارالحکومه طبرستان، تحویل نماییم. از زمان نزول اجلالمان در این خطه، شیوع بیماری منحوس از بلاد چین و ماچینِ همهچیزخوار، گریبانگیر بلاد عظمای ما شده است. در ابتدای تشریففرمایی […]
مهدی خلیلی (باستانشناس و پژوهشگر)
روزهای پایانی زمستان هر سال به رسم عادت شاهانه به ولایت دارالمرز، شرف حضور مییابیم تا حلول سال جدید را در دارالحکومه طبرستان، تحویل نماییم. از زمان نزول اجلالمان در این خطه، شیوع بیماری منحوس از بلاد چین و ماچینِ همهچیزخوار، گریبانگیر بلاد عظمای ما شده است. در ابتدای تشریففرمایی ما، بهخاطر تغییر اقلیم و فصول، حال قدسیِ ما ناخوش شد لذا چند روزی در عمارت باغِ شاه ساری، استراحت و با آویشن و زنجفیل و لیمو و شلغم و جوشانده و سایر دواجات خود را التیام کردیم. در این ایّام فرصت را غنیمت دانستیم و شرح ماوقع را نگاشتیم لذا این جریدة مبارکه، که شرح آن روزهای حضور مبارکمان در طبرستان است را عرضه میداریم.
با آنکه حال شریفمان، در نقاهت و کسالت بود، اوضاع کشور را از درایت همایونیمان، بیبهره نگذاشتیم. اعتمادالسلطنه هر روز، روزنامة وقایع اتفاقیه و کاغذ اخبار و ترجمان روزنامچة پطرزبورغ را دو زانو در عمارت، نزد ما قرائت میکرد لذا در جریان همة امورات بودیم. روزی هنگامیکه از اوضاع ممالک محروسهمان بیشتر آگاه شدیم، قلب ملوکانهمان متألم گشت، مویه دادیم و چاکران و غلامان و بندگان آستان همایونی در حین تضرع، جامه دریدند. امر فرمودیم به مناسبت این رَزیه، بیرق سیاه در کاخ گلستان علم شود.
هر روز چندبار از دارالخلافه، تلگراف زده میشد، که خبر از کشف فلان انبار احتکارِ مواد بهداشتی از جماعتی الدنگ را میداد. روزی نعرة همایونی تا سقف فلک رفت. به رئیس نظمیه گفتیم: «این چه وضعی است؟ مگر این مملکت، نظمیه و عدلیه ندارد؟ مگر ما رو به قبله شدیم، که هر پدرسوختهای، طویلة اجدادیاش را تبدیل به انبار احتکار میکند؟ به توپ ببندید این نکبتان دو عالم و جماعتِ حرامی و جانی را».
شرایط را بحرانی دیدیم فلذا فرمودیم تا فردا تمامی درباریان و هیئت دولت عِلیه اعم از مستشارالدوله، حکیمباشی، ایشیک آغاسی، رئیس نظمیه، احتسابالملک، رئیس دیوان عدالت عظمی، سرقنسول، منشیالممالک و دیگران در دارالحکومه طبرستان، حضور یابند. دارالشورای کبرایِ دولت عِلیة عظمای ایران، تشکیل شد. فرمودیم: «اوضاع سیل، زلزله، خشکسالی، حملة حشرات و ملخات و تحریم بلاد کفار، کم بود حالا مبتلای این بلیه بغرنج هم شدیم. حالا که فروش نفت نداریم و یک پاپاسی در خزانة مبارکه موجود نیست و دول منحوس همسایه هم سعادتِ استعانت ما را ندارند، بایستی تدبیر در کیاست و سیاستمان کنیم!». سپس هر یک اظهاراتی داشتند. حکیم فرانسوی ما جناب ژوزف طولوزان، پیشنهاد فیالفورِ مجلس حفظالصحه، اِعمال قرنطینة کل ممالک محروسهمان و احداث سریع مریضخانة سیّار را عرضه داشت. درنگی نموده، سیبیل چخماقیمان را تابی دادیم و از آنجاییکه سلامتی رعیت در ساحت ملوکانهمان از اوجبواجبات است، پذیرفتیم. فیالواقع مزاج همایونی ما از این غرضِ حکیم فرنگی، خوش شد. فرمان دادیم حالا که بلاد اوروپ از جمله ایطالی، بریطانی، نَمساوی، هولاند، پروس و جرمن دچار این بلایا شدند، قرنطینه را از دولت عِلیه ایران، انموذج گیرند تا شوکتمان را در پیشگاه شاهان دیگر بلاد به رخ بکشیم.
در صبحی، بعد از صرف ناشتایی، جلوة مبارکمان را در آیینه رویت فرموده و آراستیم. سپس برای بررسی اوضاع، تدبیر کردیم و فرمودیم: «با کالسکه در شهر تفحصی کنیم تا به عوامالناسی که بر ما نظاره افکندند، امید بدمیم». کالسکهچیِ همایونی میگفت: «قبلة عالمین بسلامت باد! به تاج و جقة سلطانالمعظم قسم، نقل است، بلاد فرنگ دستگاهی دارند به نام سشوار، که باد گرم بیرون میریزد و اگر این باد را زیر بینی گیرند، این بیماری پلشتی درمان میشود!». به حکیمباشی فرمودیم: «کار به جایی رسیده که این نوکر هم برای ما این شایعات را بلغور میکند». گفتیم: «بهجای لاطائلات بافتن، کالسکه را بران تا اوقاتمان را تلخ نکردی!». آنقدر وضع درام و مهلک شد که به دلیل بسته شدن حلوق، تشخیص رجل و نسا، ممکن نبود. عجب شوریده حالی شده این مملکت. مردم جلوی بیمارخانه و دواخانه، صف طویل بستند. از آن طرف مریضبر، مدام جنازهها را از سردخانة مریضخانه به دارالرحمه میبرد. وجود ذات اقدس ملوکانهمان، پریشان شد. با این اوضاع قمر در عقرب، شاهد بودیم مسافران دیگر ولایات به طبرستان آمده و سرخوش و خرسند با درشکه و پیاده در شهر و سواحل تردد دارند. انگار رعیت ما مرض کرونا را جدی نگرفتهاند. والیِ طبرستان، سر فرود آورد و عرضه داشت، سلطان جلالتمآب، اینان که عموماً از خوشنشینان و مرفهین بیدردند در ورودیِ طبرستان حتی به جاننثاران همایونی هتک حرمت کردند و خودسر و گستاخانه به این بلاد آمدهاند. خاطر همایونیمان، مکدر شد، غور فرمودیم و سپس امر کردیم چند تا خاطی را بیاورید تا در وسط شهر، به فلک ببندید تا عبرتی باشد برای دیگران تا فرامینِ فرش و عرشمطاع ما شوخیبردار نیست. پدرسوختههایِ خوشگذران، انگار میل همایونیمان تفرج و سیاحت و رویت ولایات دیگر را نمیخواهد، امّا اینجا نشستیم و چارهاندیشی برای رفع مصائب خلقالله داریم.
روزهای پایانی نوروز، مستشارالدوله عارض گشت که اوضاع ممالک محروسه، بس وخیم است لذا صلاح دانستیم با مواکب همایونی به سوی دارالخلافه برویم تا نظارت بهتری بر اوضاع سرزمینمان داشته باشیم و انبساط خاطر خلایق شویم.
تاجالعلما، منظور وجود، صاحب صناعت، عدل خاقان، منشأ فضائل، منشور انوار مشعشع، ادیبالادبا، خاقان پارس، آئینه کمالات، مالکالرقاب، سلطانالمعظم، حکیمالحکما، مقصود حیات، شهریار، قدر قدرت، قوی شوکت، قبلة عالمین، اعلیحضرت، شاهنشاه، حضرت مهدیخان دامتافاضاته
دارالخلافه ـ کاخ شمسالعماره
جمعه ۹ شعبانالمعظم سنه ۱۴۴۱ هجری قمری مصادف با ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ خورشیدی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0