لطفا باز هم آتش بگیر !

یادداشت-الناز پاک نیا | شاید همین روزهای تابستان به بهانه گرم شدن زمین و هوا، بوی دود به چشم بیاید، شاید در روزهای بی گرد و غبار تابستان، بدون مه و با هوای صاف، صدای سوختن به چشم بیاید. شاید که نام آن بهتر شنیده شود. آتش بر روی یک فاجعه همیشه فاجعه نیست.

یادداشت-الناز پاک نیا | شاید همین روزهای تابستان به بهانه گرم شدن زمین و هوا، بوی دود به چشم بیاید، شاید در روزهای بی گرد و غبار تابستان، بدون مه و با هوای صاف، صدای سوختن به چشم بیاید. شاید که نام آن بهتر شنیده شود. آتش بر روی یک فاجعه همیشه فاجعه نیست. حالا مساله دپوی زباله در دل طبیعت مازندران از انباشت و لبریز شدن و چرایی گذشته و به مرحله سوختن رسیده است. شاید راه حل بهتری است برای دیده شدن مساله زباله و پسماند در مازندران.

آتش سوزی مرکز دپوی زباله در عمارت آمل یا سوختن سکوی موقت زباله در ساری، شنیده شدن صدای یک فاجعه بود. فاجعه ای که از تصاویر دپوی زباله در دل جنگل و طبیعت، بیشتر وضعیت بغرنج این مناطق را نشان می دهد.

کوهی از زباله که سال ها در مکانی دپو شده است، در طی 40 سال در انجیل سی بابل، عمارت آمل، زیراب، تنکابن، سواحل محمودآباد و بابلسر، در دودانگه ساری به چشم نیامده است.

به چشم نیامده است که زباله ها 40سال است همنشین آب و خاک مازندران شده اند. در ریشه درختان این سرزمین جای خوش کرده اند.

در کنار رودخانه تلار در قائم شهر، برای مسافران بابل به قائم شهر و بابل به ساری، برای اهالی کیاکلا و بهنمیر و روستاهای اطراف، کوه زباله تصویری آشناست.

چشم ها دیگر به کوه زباله عادت کرده اند.

آدرس هم سر راست است….

در دل جنگل های تنکابن در منطقه پرده سر

در جنگل های زیراب در منطقه چندلا

در الیمالات نور

در مسیر پرترددترین جاده گردشگری مازندران در محور هراز

در دودانگه زیبا…

چه چیزی باید باشد که این تپه ها، کوه ها یا عمارت های زباله دیده شود، چیزی مثل آتش…

تصویری از زیباترین جنگل های دنیا، همیشه یک نمای دائمی دارد، زباله…

حالا که کوه ها و عمارت های زباله یکی یکی دارند آتش می گیرند، شاید به چشم بیایند. شاید فاجعه اشان دیده شود.

در عمارتی که بنای آن متان است و سم خالص، در زیر خاکش اش فاجعه خفته است، باور کردیم که آتش چاره کار است.

نامش دیگر دپوی فاجعه بار نیست.

نامش دیگر، زخم ناسور نیست.

نامش دیگر، فاجعه نیست اصلا دیگر فاجعه در کمین نیست.

به قول مدیرکل محیط زیست مازندران، این نخستین بار بود که زباله های مازندران به این شدت آتش گرفته است، در آتش سوزی مرکز دفن زباله عمارت آمل؛ آتش نشانی 5 شهر مازندران حضور داشتند، روزها زمان سپری شد تا شعله های آتش دیگر دیده نشود.

هفته بعد اما دپوی موقت زباله ساری سوخت…

حالا باید منتظر ماند و دید دفعه بعد نوبت سوختن کدام مرکز دفن زباله است.

شوخی ها هم یادمان نمی رود. بگذارید بسوزد…

شوخی خوبی بود البته…برای مازندران…

اینجا مازندران، قلب جنگل های هیرکانی، زیست بوم ۲۹۶ گونه پرنده و ۹۸ گونه پستاندار و ۱۵۰ گیاه بومی درختی و بوته‌ای (مانند شمشاد و انجیلی) ….

سرزمین پلنگ و، گوزن، خرس، بز کوهی، شوکا، مرال و عقاب، شاهین، قرقاول، کبک، بلدرچین، دارکوب …

قاب بسته تصاویر از لنز دوربین هایمان اما زباله است.

در ساحل، در جنگل و حتی در تیرگی آب دریای خزر…

به جای توسکا و سه قلو انجیلی، انار، ممرز، بلوط، لیکلی یا کرات خرمندی، لرگ، ملج و ازگیل جنگلی و یاس وحشی در این جنگل، زباله می بینیم.

در قالب تصاویرمان دیگر شغال، گرگ، خوک، گربه وحشی و حواصیل خاکستری، قره، غاز، مرغابی‌ها، دار غاز باکلان، اگوت نیست که نیست.

در دره های عمیق و رودخانه های پر آب تا چشم کار می کند زباله است.

درد استخوان سوز زباله های پراکنده تا عمارت ها و کوه های زباله از جنگل تا دریا جان مازندران را گرفته است.

حالا در تابستان 1403، قالب دوربین ما و افق دید ما به چشم شعله های آتش هم روشن شده است.

شاید این نشانه جدیدی باشد، برای دیدن این حجم از بحران به فراموشی سپرده شده.

کاش دوباره آتش بگیرند، تا یادمان نرود فاجعه تا درب خانه هایمان آمده است.

این صدای سوختن خانه های ماست.

صدای سوختن نسل آینده است.

صدای سوختن فرداست.