مقاومت در دو جبهه ، پیام خون سردار شهید سلیمانی
در فرهنگ ما ، شهادت مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند. شهادت عروجی ملکوتی است که مجاهد با تمام آگاهی ، منطق ، شعور و بیداری و بینایی آن را بر می گزیند. سردار شهید سلیمانی شجاعانه خارج از مرزها جنگید تا در سایه ایثار و فداکاریهای او و همرزمانش ، نقشه […]
در فرهنگ ما ، شهادت مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند. شهادت عروجی ملکوتی است که مجاهد با تمام آگاهی ، منطق ، شعور و بیداری و بینایی آن را بر می گزیند. سردار شهید سلیمانی شجاعانه خارج از مرزها جنگید تا در سایه ایثار و فداکاریهای او و همرزمانش ، نقشه شوم استکبار جهانی در خاورمیانه خنثی شود تا بیش از این شاهد تجاوز آشکار و ظلم به مردم بی دفاع و تاراج ثروت ملی کشورهای منطقه نباشیم و از سوی دیگر فرصتی ارزشمند را به وجود آورد تا مسئولین کشور در سایه امنیت نسبت به استقرار عدالت و استحکام نظام و همچنین توجه به محرومان کشورمان بکوشند. سردار مظلومانه رخت بر بست و ازمیان ما رفت ولی شهادت او و همرزمانش به ما درس مقاومت را آموخت ، مقاومت در مقابل کافران مستکبر و منافقین زیرک. منافقینی که از صدر اسلام تاکنون همواره ضربه های اساسی به جنبشهای مردمی و نهضتهای اسلامی وارد آورده اند. همچنان که خداوند متعال نیز در قرآن کریم به مصداق آیات متعدد منجمله آیه شریفه( إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً ) ما را به این نتیجه می رساند که خطر منافقین به مراتب بیشتر از کفار است. بنابراین حرکتهای منافقین در سالهای اولیه انقلاب را یادآور می شویم که نتیجه نفوذ آنان در میان مردم ،شهادت مطهری ها و بهشتی ها و رجائی ها را رقم زد و این شهادتها پرده از چهره نفاق آنان برداشت و همگان دریافتند که زیربنای فکری و اعتقادی منافقین نیز کفر است. اتفاقی که چهره های واقعی برخی شخصیتهای سیاسی و صاحب منصبانی همچون بنی صدر را آشکار نمود تا بالاجبار از ایران گریخته و به بیگانگان پناه ببرند. و اما ماجرای منافقین داستانی است که همواره در جبهه باطل و رو در روی حق جاریست و حضور نفوذی ها در میان حکومتها یک واقعیت انکار ناپذیر است . همچنانکه در همان سالها منافقین توطئه ای جدید را آغاز نمودند. به گونه ای که آنها آگاهانه واژه “منافقین” را انحصارا به گروهک خاصی منتصب و اینگونه وانمود نمودند که “منافقین همانهایی بودند که از ایران فرار و به کمپ اشرف گریخته اند و ما اکنون در میان خود منافقی نداریم !” و با این نیرنگ هرگونه مبارزه با منافقین را کمرنگ نمودند. و از آن روزها به بعد بی عدالتی و تبعیض قوت گرفت تا بدان حد که با رخنه منافقین در دستگاههای تاثیرگذار ، فساد در سیستم اجرائی و قضائی کشور نهادینه شد تا در پی رنگ باختن تروریسم نظامی که شیوه قدیم آنان بود ، علنا شاهد چهره دیگری از منافقین در نقش تروریسم اقتصادی باشیم تا بدینوسیله بتوانند ضمن دست اندازی به حقوق بیت المال و تضعیف ارزش پول ملی ، بستر فرار مغزها را محیا و فضای کارآفرینی و کسب و کار را به رکود کشانند تا بیکاری ، طلاق ، اعتیاد ، خودکشی و دهها معضل اجتماعی دیگر – ناشی از فقر و تنگدستی- به سراغ مردم نجیب ایران بیاید تا بدانجا که بیش از شصت میلیون نفر نیازمند دریافت یارانه حمایتی و سبدمعیشتی باشند! بنابراین ساده اندیشی است اگر مقاومت را فقط در بیرون از مرزها معنا کنیم. استکبار جهانی را نباید نادیده گرفت، ولی استکبار همواره بر پایه کفر مستکبرین خارجی و نفاق منافقین نفوذی استوار است که باید با هردو جنگید. ولی هرگز نباید فراموش کرد که خطر منافقین بیشتر از کفار است. پس مراقب باشیم مبادا مبارزه با کفر ، ما را از جبهه مقابله با منافقین غافل نماید … به امید مقاومت در دو جبهه با هوشیاری و بصیرت سیدمحمدموسوی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0