مازندران در میان سیمان و سبزه؛ فرصتها و مخاطرات طرح بلندمرتبهسازی
ساری-حرف آنلاین: سخنان اخیر وزیر راه و شهرسازی درباره تدوین «طرح بلندمرتبهسازی برای تمامی پهنه سرزمینی مازندران» در نشستی در ساری، نقطه عطفی در مسیر توسعه کالبدی این استان تلقی میشود. چنین تصمیمی، در نگاه نخست، پاسخی فنی و منطقی به چالش مزمن کمبود زمین برای ساختوساز در نوار ساحلی و جلگهای مازندران است. اما در لایههای عمیقتر، پرسشهای مهمی را درباره آینده زیستمحیطی، فرهنگی، گردشگری و اجتماعی یکی از حساسترین مناطق کشور پیش روی سیاستگذاران قرار میدهد.
مازندران سالهاست میان دو فشار متضاد گرفتار است: از یکسو محدودیت زمین بهدلیل کوه و دریا و از سوی دیگر هجوم سرمایه و تقاضای فزاینده برای سکونت و ساختوساز. در چنین شرایطی، گرایش به توسعه عمودی میتواند از منظر برنامهریزی شهری، راهکاری اجتنابناپذیر به نظر برسد؛ اما در غیاب نظام جامع مدیریت زمین، طرح بلندمرتبهسازی ممکن است به جای حل بحران، آن را در ارتفاع تکرار کند.
تجربه شهرهایی چون ساری، بابل و چالوس نشان میدهد که بلندمرتبهسازی، اگر بدون مطالعه ظرفیت زیرساختی (آب، فاضلاب، ترافیک و خدمات شهری) و بدون ملاحظات زیستمحیطی اجرا شود، به فشردگی جمعیتی و افزایش بار اکولوژیکی منجر میشود. استان مازندران نهتنها پهنهای محدود، بلکه اکوسیستمی شکننده است که هرگونه مداخله کالبدی در آن باید با دقت، شفافیت و مشارکت اجتماعی همراه باشد.
سخنان وزیر راه درباره بازنگری طرحهای هادی روستایی و تدوین بخشنامههای جدید برای حریم راه و ریل، اگر در چارچوب مدیریت یکپارچه زمین و توسعه پایدار پیگیری شود، میتواند مقدمهای بر اصلاح الگوی توسعه شهری در شمال کشور باشد. با این حال، بلندمرتبهسازی زمانی معنا مییابد که نقشه جامع توسعه مازندران بهروز و متکی بر دادههای زیستمحیطی و جمعیتی باشد، نه صرفاً بر فشار تقاضای مسکن و بازار زمین.
شاید زمان آن رسیده است که بهجای بلندمرتبهسازی صرف، از «بلندنظری در برنامهریزی شهری» سخن بگوییم؛ نگاهی که در آن، زمین نه کالای سوداگری بلکه منبع مشترک زیستپذیری برای نسلهای آینده تلقی شود.
زمین تنگ، آسمان باز
مازندران استانی است میان کوه و دریا؛ پهنهای محدود و فشرده که از شمال به دریای خزر و از جنوب به رشتهکوه البرز محدود میشود. همین موقعیت جغرافیایی باعث شده ظرفیت افقی توسعه شهری در این استان بهشدت محدود باشد. در عین حال، رشد جمعیت بومی، افزایش مهاجرت از کلانشهرها، و تقاضای روزافزون برای سکونت و ویلاسازی، فشار مضاعفی بر زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی وارد کرده است. در چنین شرایطی، توسعه عمودی و بلندمرتبهسازی در نگاه اولیه میتواند راهی برای حفظ زمین و تمرکز جمعیت در محدودههای شهری باشد.
اما باید توجه داشت که بلندمرتبهسازی صرفاً راهحل کالبدی نیست، بلکه تصمیمی است که پیامدهای عمیق زیستمحیطی، اجتماعی و فرهنگی دارد. در واقع، ارتفاع گرفتن شهر، اگر با تفکر پایدار همراه نباشد، میتواند همان مشکلات زمین را در آسمان بازتولید کند.
ملاحظات زیستمحیطی؛ مازندران یک اکوسیستم حساس
مازندران یکی از شکنندهترین اکوسیستمهای کشور است؛ جنگلهای هیرکانی، اراضی حاصلخیز جلگهای، تالابها و رودخانههای فراوان، این استان را به ذخیرهگاه حیاتی تنوع زیستی ایران بدل کردهاند. هرگونه بلندمرتبهسازی بدون ارزیابی دقیق اثرات زیستمحیطی، خطر برهم خوردن تعادل این اکوسیستم را به همراه دارد.
افزایش تراکم جمعیتی در مناطق شهری منجر به افزایش تقاضا برای آب، انرژی، و شبکههای فاضلاب میشود؛ مسائلی که همین حالا نیز در بسیاری از شهرهای استان با چالش روبهرو هستند. اگر سازههای مرتفع بدون محاسبه ظرفیت زیرساختی ساخته شوند، فشار مضاعفی بر منابع آب و خاک وارد خواهد شد. افزون بر این، برجهای مرتفع در شهرهایی با اقلیم مرطوب و خاک نرم جلگهای، نیازمند مطالعات ژئوتکنیک دقیق و سازهای خاص هستند تا خطر فرونشست یا آسیبپذیری در برابر زلزله و رانش زمین کاهش یابد.
از منظر منظر شهری نیز، سایهاندازی برجها بر بافتهای قدیمی، تخریب دید بصری دریا و جنگل، و ناهماهنگی سیمای شهری از پیامدهای محتمل این سیاست است. مازندران سرزمین افقهای باز است؛ اگر این افقها با دیوارهای عمودی جایگزین شوند، بخشی از هویت طبیعی استان از دست خواهد رفت.
فرهنگ بومی و سیمای شهری
در مازندران، معماری و فرهنگ زیست روستایی–شهری طی قرنها در هم تنیدهاند. خانههای کمارتفاع با سقفهای شیبدار، ایوانهای باز، و حیاطهای سرسبز بخشی از حافظه فرهنگی این سرزمیناند. ورود ساختمانهای بلندمرتبه، در صورتیکه با الگوی معماری بومی و اقلیممحور همراه نباشد، میتواند موجب گسست فرهنگی و تغییر الگوی زیست اجتماعی شود.
بلندمرتبهسازی در استانهای شمالی صرفاً تغییر فرم ساختمان نیست، بلکه نوعی تغییر در رابطه انسان و فضا است؛ از زیست همسایگی افقی و مشارکتی، به زیست انفرادی عمودی و گاه بیهویت. اگر این گذار بدون توجه به فرهنگ محلی رخ دهد، به فرسایش سرمایه اجتماعی و از میان رفتن حس تعلق مکانی میانجامد.
مازندران یکی از قطبهای اصلی گردشگری ایران است و بخش عمده جذابیت آن در ترکیب هماهنگ کوه، جنگل و دریا نهفته است. هر مداخله کالبدی که سیمای طبیعی این مناظر را مخدوش کند، عملاً از ظرفیت گردشگری استان میکاهد. تجربه برخی شهرهای ساحلی در شمال کشور نشان داده که برجسازی بیضابطه در حاشیه دریا، دسترسی عمومی به ساحل را محدود و منظر طبیعی را مخدوش کرده است.
اگر قرار است سیاست بلندمرتبهسازی در سراسر استان اجرا شود، ضروری است پهنههای ممنوعه و مشروط ساختوساز بر اساس معیارهای زیستمحیطی و گردشگری مشخص شوند. در غیر این صورت، ممکن است مازندران از مقصد گردشگری طبیعی به صحنهای از ازدحام سیمان و شیشه تبدیل شود.
بازنگری طرحهای هادی و ضرورت برنامهریزی یکپارچه
وزیر راه در سخنان خود به بازنگری طرحهای هادی روستایی نیز اشاره کرده است. این اقدام، در صورت هماهنگی با طرح بلندمرتبهسازی، میتواند فرصتی برای بازتعریف رابطه شهر و روستا باشد. با توجه به روند گسترش بیضابطه شهرکهای حاشیهای، لازم است الگوی جدیدی از سکونت طراحی شود که در آن توسعه عمودی تنها در نقاط دارای زیرساخت و ظرفیت زیستپذیری اجرا شود، نه در همه پهنه سرزمینی.
مدیریت یکپارچه زمین، بهرهگیری از دادههای مکانی دقیق، و تدوین «نقشه جامع بلندمرتبهسازی» برای استان، میتواند این طرح را از تصمیمی مقطعی به برنامهای پایدار تبدیل کند.
بلندمرتبهسازی در مازندران اگر صرفاً به عنوان راهحل فنی کمبود زمین دیده شود، احتمالاً با شکست روبهرو خواهد شد. اما اگر این سیاست در چارچوب توسعه پایدار، حفاظت از محیط زیست، احترام به فرهنگ بومی و مدیریت منسجم گردشگری دنبال شود، میتواند به الگویی جدید از سکونت هوشمند در شمال کشور تبدیل شود.
مازندران به عنوان «قلب سبز ایران» شایسته توسعهای است که در آن، نه فقط ارتفاع ساختمانها بلکه عمق اندیشه در برنامهریزی شهری اهمیت یابد. بلندمرتبهسازی میتواند فرصت باشد، اگر نگاه ما به آن بلند و افقدار باشد.

ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0