بابا نان ندارد…
زندگی سه کودک در خرابه های قائم شهر حسین احمدی – رقیه توسلی/ دردآور است چیدن جملاتی در کنار هم که بشود با آن فقر و گرسنگی و آوارگی را توضیح داد. و آدم ها را سروقتِ محرومانی بُرد که همین دور و بر ما، روز را شب می کنند.آنجا که آبی نیست، گرمایی نیست، […]
زندگی سه کودک در خرابه های قائم شهر
حسین احمدی – رقیه توسلی/ دردآور است چیدن جملاتی در کنار هم که بشود با آن فقر و گرسنگی و آوارگی را توضیح داد. و آدم ها را سروقتِ محرومانی بُرد که همین دور و بر ما، روز را شب می کنند.آنجا که آبی نیست، گرمایی نیست، تغذیه و تحصیل و آموزشی نیست. تنها آدرسی ست که با یافتن اش خوشحال نمی شوی. فکر می کنی به آخر دنیا نزدیک شده ای و تلخی محض، ناگهان گلویت را خفه می کند.دوربین و قلم و وجدان را برمی داریم و راه می افتیم. دور نیست. قائم شهرِ خودمان است. دیار زحمتکشان و صبوران. انتهای ترک محله، کمی آن سوتر از یک سالن ورزشی.می رسیم. تا نیامدن به این ناآباد فکر می کردیم جغرافیای زیست آدمی هر کجا که باشد، باشد؛ مهم دل است که باید سرپا باشد اما به یکباره تصور اشتباهمان فرو ریخت و دیدیم فقر و بی پولی، عجیب خوشی ها را به باد می دهد.منظره غم انگیزی دارد این سرپناه. حلب و چوب و بلوک سیمانی و پارچه، چقدر درهم چفت نشده اند! خانه نشده اند! قبل از آمدن می دانستیم در شهرستان قائم شهریم اما همین چند قدم که از شهر دور شده ایم، دیگر انگار نقشه را گم کرده ایم!؟ اینجا شبیه هیچ جا نیست. نه کوچه ای، نه همسایه ای، نه چشم اندازی، نه… نه…پدر و مادر نیستند. سه کودک خانواده در را به رویمان باز می کنند. چشم معصوم شان پُراز شور زندگی ست، اگرچه درک کرده اند به همسن و سال هایشان خیلی شبیه نیستند.با اجازه داخل می شویم. هوای خانه گرم نیست. مثل پشت در، سوزِ زمستان در تک اتاق بیداد می کند. طفلکان زیبا با کاپشن مانده اند در چادرسرا.بخاری هیزمی، به زور خودش را گرم می کند و تا فکرش را بکنی عطسه و سرفه بچه ها بلند است. مثل سرما که با شکاف های این زندگی غریبه نیست و مثل وعده نیمروزی که ناهار نیست، شکم پرکنی ست که به گمانم می گویند، خورده اند.غوطه ور در غمِ نان و سرپناه این زندگی هستیم که کودک بزرگتر می گوید روزهای بارانی، مهمان ناخوانده هم دارند! که باید بروند گوشه ای چمباتمه بزنند که اگر دیر بجنبند، خیسِ آب شدن، روی شاخش است.در فکر این فصل پُرسوز و پُربارش شمالیم که دردناک تر ادامه می دهد مدرسه هم نمی روند!!رنج بازماندن از تحصیل، زندگی در خرابه، تغذیه نامطلوب، سراب امنیت و آرامش، روی دوش کودکانِ نحیف شهرم سنگینی می کند. رنجِ برق و آب و تلویزیون و یک وعده غذا در خانه ای که سقف داشته باشد.باور کنید این نوشته هایی از آخر دنیا نیست؛ جملات گزنده و اندوه مُزمنی ست که از حال و احوال پنج انسان در حاشیه شهرم حکایت می کند. آن هم در زمستان سیاهی که قندیل و برف و خمیازه دارد.با میزبانان خردسالِ سه و هشت و یازده ساله خداحافظی می کنیم و در حال برگشتن از آدرسی که رفته ایم، هستیم. اما قلبمان را در آخر دنیا جا گذاشته ایم. باید برگردیم… این بار شاید بی دوربین و قلم… با قدم هایی که آشناتر و غمخوارتر است و می داند گاهی آدم ها چقدر چشم به راه بهار و تابستان اند…
*اینجا شبیه هیچ جا نیست
در فضای مجازی بودیم که فیلمی 3 دقیقه ای از زندگی یک خانواده پنج نفره در خرابه ای در حاشیه قائم شهر، نظرمان را جلب کرد.با دیدن این فیلم کوتاه و دردناک، سراغ این خانواده را گرفتیم و در حوالی شهر، چادرشان را یافتیم. خانه ای تاریک و سرد با بلوک و پارچه های کهنه و کودکان شیرین زبانی که رویِ خوش زندگی را ندیده بودند.بچه ها نحیف بودند. از والدین شان خبری نبود و سرما تا مغز استخوان شان پیش رفته بود. چند دقیقه ای با هم گفتگو کردیم و از تحصیال و خورد و خوراک شان پرسیدیم. مدرسه نمی رفتند و چاشتِ نیمروزی، سیرشان نکرده بود.پس از خداحافظی با این کودکان آسیب دیده، به سراغ مدیران بهزیستی رفتیم تا از وضعیت نابسامان این خانواده بپرسیم و از اقدامات شان در قبال آنها باخبر شویم.
*رویای سرپناه
رئیس اداره بهزیستی شهرستان قائم شهر در این رابطه توضیح می دهد: پس از اطلاع از زندگی این خانواده در چادر، به اتفاق همکاران اورژانس اجتماعی 123، به محل سکونت شان رفتیم.علی محمدی فیروزجایی با اشاره به اینکه در این سرکشی دریافتیم والدینی با سه فرزند در این خرابه زندگی می کنند، می افزاید: این خانواده ساکن منطقه پشت کنسرو بودند که بعلت بدنام بودن منطقه، شهرداری همه خانه ها را تخریب و به ناچار به اینجا نقل مکان کردند.وی با اعلام اینکه خانواده مذکور در وضعیت اسفناکی بسر می برند و از امکانات اولیه همچون آب و برق و بهداشت برخوردار نیستند، اضافه می کند: با هماهنگی با فرمانداری قائم شهر و با حکم مرجع قضایی، سه فرزند این خانواده به مراکز بهزیستی انتقال یافتند تا وضعیت شان مشخص گردد.
*نگهداری کودکان در بهزیستی
رئیس بهزیستی قائم شهر یادآور می شود: دختر 3 ساله خانواده به شیرخوارگاه و پسران 8 و 11 ساله هم اکنون در مراکز شبانه روزی بهزیستی نگهداری می شوند و از امنیت، آموزش و تغذیه مناسب برخوردارند.محمدی با اشاره به اینکه کودکان این خانواده به مدرسه نمی رفتند و به تکدی گری می پرداختند، می گوید: پدر خانواده با ساماندهی کودکانش مخالف بود و خواستار بازگرداندن آنها شد.وی با اشاره به اینکه به مدت 8 ماه در شرایط بسیار سخت زندگی می کردند، می افزاید: در رابطه با بچه ها، کودک آزاری اتفاق افتاده بود و وظیفه ذاتی بهزیستی بود که به این موضوع ورود پیدا کند.رئیس بهزیستی قائم شهر یادآور می شود: به پدر خانواده پیشنهاد دادیم که با مبلغی که در اختیارشان می گذاریم خانه ای را اجاره کنند تا پس از ساماندهی اوضاع شان، فرزندان به کانون خانواده بازگردند اما پدر تمایلی به بهبود و تغییر وضعیت زندگی شان ندارد!
*همیشه پای خیرین درمیان است
محمدی ادامه می دهد: موسسه خیریه آل یاسین که با قرار دادن فیلم زندگی این خانواده در شبکه های مجازی، موجب آگاهی جامعه از وضع آنان شد، پیگیر تهیه منزلی برای سکونت این خانواده است و تاکنون خیرین زیادی هم در تماس با ما خواستار کمک به این خانواده شدند.وی با بیان اینکه ساماندهی فرزندان اولین هدف بهزیستی بوده که میسر گردید، تاکید می کند: همچنان مصر هستیم تا خانه ای برای این خانواده تهیه کنیم تا از این وضعیت بغرنج خارج شوند اما متاسفانه پدر خانواده همکاری نمی کند.رئیس بهزیستی قائم شهر در خاتمه می گوید: خانواده دیگری نیز در پارک شهر می خوابیدند که با تهیه مکانی برایشان از این روند ناگوار خارج شدند.محمدی از مردم خواست با مشاهده چنین خانواده هایی، مراتب را به شماره 123 اورژانس اجتماعی اطلاع دهند تا از اینگونه آسیب های اجتماعی جلوگیری شود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0