ضرورت یا سیاست!
سیستم های تصفیه زباله در جهان هرگز فراتر از رشد جمعیت پیشرفت نکرده است. زیرا تولید زباله یک رابطه تصاعدی با افزایش جمعیت دارد و هرچقدر بر میزان مصرف کنندگان مواد غذایی بر روی کره زمین افزوده می شود، میزان تولید زباله چندین و چند برابر می گردد و این مهم یک زنگ خطر برای مسئولان و فعالان حوزه محیط زیست بشمار می آید.
در حالی که در ایران زباله به عنوان یک چالش اساسی و لاینحل در بحث منطقه ای و همچنین یک معضل اجتماعی برای بسیاری از شهرهای شمالی از جمله گیلان و مازندران به حساب می آید؛ مطابق معمول و همچون خاستگاه تمام فناوری های هایتک روز دنیا، تکنولوژی بازیافت زباله نیز در اروپا زبانزد دوستداران محیط زیست است و امروز در تمام کشورهای اروپایی بازیافت زباله یک فرصت سرمایه گذاری و راهی برای توسعه شهرنشینی و افزایش مولفه اشتغال محسوب می شود.
چرا کشور بزرگی چون آلمان با آن حجم از صنایع مادر تخصصی و غول های صنعتی شیمیایی به عنوان کشور الگوی بازیافت زباله شناخته می شود و اکنون به ضرص قاطع می توان گفت صد درصد زباله در آن کشور عظیم صنعتی، تصفیه و به انرژی مفید تبدیل می شود. این شیوه مدیریت کارآمد در حوزه تصفیه زباله و پسماند سرمایه ای در حدود ۴/۵ میلیارد دلار نصیب دولت آلمان می نماید.
چگونه در ایران در سالی که به عنوان تولید و اشتغال دانش بنیان نامگذاری شده است نمی توانیم با طرح یک الگوی مدون برای مدیریت زباله به یک ساختار متناسب برای حل مشکلات مذکور بپردازیم؟ مگر نه اینکه حوزه تخصصی برای پیاده سازی این قبیل کارخانجات در حیطه مهندسی شیمی است و چه بسا مهندسان نخبه ای کی در این رشته مشغول به تحصیل بوده و هم اکنون در حال برنامه ریزی برای خروج و مهاجرت از کشور هستند! مگر نه اینکه مدیریت دانش بنیان یعنی استفاده از سرمایه های علمی داخلی در جهت حل مسائل کلان کشور؟ چرا کسی برای هدایت و تجمیع نیروهای متخصص و خبره دست به کار نمی شود؟
راه برون رفت معضل زباله این است که با داشتن عزمی جدی در مدیران و مسئولان و با بهره گیری از دانش جوانان و متخصصان امر و جذب سرمایه گذار متعهد به احداث کارخانه های تبدیل زباله به انرژی مبادرت نمود، لذا کدام مدیری با جسارت، صلابت و یارای ایستادگی در برابر شهرداری ها، سازمان های محیط زیستی و منابع طبیعی را دارد و با اقناع کردن این افراد در صدد استفاده از نیروهای مستعد داخلی خواهد بود تا بتوان با اعتماد و اتکا به این نخبگان مسائل اساسی و کلان کشور را حل و فصل کرد.
اعتقاد بر این است، استان های شمالی ایران بیش از اینکه نیازمند کارخانه های صنعتی و آلاینده به منظور حل معضل اشتغال و بیکاری باشند، محتاج احداث نیروگاه های زباله سوز یا تصفیه خانه های زباله (و البته شیرابه) هستند تا علاوه بر حل بحران بیکاری به مدد محیط زیست و گردشگری منطقه بیایند و اینگونه با یک تیر به دو هدف می زنند.
اقتصاد دانش بنیان پیش از اینکه دربرگیرنده فناوری های پیشرفته و مدرن هایتک باشد، منفصل کننده روش های سنتی در صنایع راکد ایران است که می تواند با انتخاب یک روش نوین بر پایه علم و دانش، مسیر رسیدن به محصول را تسهیل یا سرعت تولید را افزایش دهد که در هر دو حالت سبب توسعه صنایع و رونق اقتصاد تک بعدی ما خواهد شد و به این سبب اقتصاد نیز از حالت نفتی خارج و به حالت نوآوری در خواهد آمد.
راه حل اصلی تصفیه زباله، تفکیک زباله در واحدهای بزرگ و دسته بندی آن در مبدا است که با یک آموزش سراسری قابل انجام بوده و در مدت کوتاهی فراگیر خواهد شد. به موازات این عمل، احداث کارخانه های بازیافت و تبدیل مجدد پلاستیک ها به انواع پلی اتیلن ترفتالات ها که پایه اصلی تولید بطری و شیشه های بسته بندی کالا و مواد غذایی هستند، می تواند بخش اعظمی از نیاز بازار را تامین کند و به درآمدزایی و گستره این قبیل کارخانجات کمک نماید. تصفیه بیولوژیکی شیرابه و استفاده از خروجی این واحد نیز به صرفه جویی در مصرف آب منجر شده و از این طریق نیز سبب رشد اقتصادی در بستر علمی و دانش بنیان می گردد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0