قصه پرغصه زندگی امیرعلی
داستان درد و رنج زندگی امیرعلی نیز از قصههای پراز درد و غصه است؛ غصهای که نمیتوان نه فریاد زد و نه گریست، این قصه پرغصه را مادر و پدر امیرعلی خوب میفهمند که در طول چهار ماه اخیر گریه هم دوای دردشان نیست. همه چیز خوب بود امیرعلی هشت ساله با تمام شیرینبازی و […]
داستان درد و رنج زندگی امیرعلی نیز از قصههای پراز درد و غصه است؛ غصهای که نمیتوان نه فریاد زد و نه گریست، این قصه پرغصه را مادر و پدر امیرعلی خوب میفهمند که در طول چهار ماه اخیر گریه هم دوای دردشان نیست.
همه چیز خوب بود امیرعلی هشت ساله با تمام شیرینبازی و بازیگوشی در دامان خانواده بزرگ شد، هیچ چیز حتی کار و تلاش زیاد پدر برای زندگی نمیتوانست خاطرشان را مکدر کند اما از بهار امسال اتفاقی افتاد و سرنوشت بازی دیگری برای او داشت؛ بازی که نه تنها او را از کودکی و بازیگوشی دور کرد بلکه تمام آرزوهایی که پدر و مادرش برای فرزندشان داشتند نقش بر آب کرد.
*بیماری از بهار امسال خودش را نشان داد
مادر امیرعلی که متوجه تغییر حالات فرزندش شد ناگهان متوجه شد که امیرعلی که حتی لحظهای دست از شیطنت و بازیگوشش برنمیداشت؛ در راه رفتن دچار مشکل شده و نمیتواند بهراحتی قدم از قدم بردارد به همین دلیل به پزشک مراجعه کرد.
*بیماری که بازیگوشی را از امیرعلی گرفت
از این پزشک به آن پزشک از این آزمایشگاه به آن آزمایشگاه و به او اعلام کردند بهتر است برای انجام آزمایشهای دقیقتر فرزندش را به تهران ببرد؛ چراکه فرزندش به بیماری ژنتیکی مبتلا است اما موضوعی که جای تعجب بود این بیماری باید در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی خودش را نشان میداد ولی خیلی زود امیرعلی را از بازیگوشی و شیطنت کودکانه دور کرد.
با ادامه آزمایشها پزشکان به مادر امیرعلی گفتند که فرزندش به بیماری ژنتیکی آ ال دی مبتلا است و باید به دنبال پیوند استخوان برای فرزندشان باشند به همین دلیل آنان داوطلب شدند ولی متاسفانه این امیدشان نیز ناامید شد و باید اکنون برای انجام عمل پیوند استخوان ۴۰۰ میلیون تومان فراهم کنند تا فرزندشان را به زندگی برگردانند.
پرداخت این مبلغ آن هم برای خانوادهای که پدر زحمتکشش شبانهروز کار میکند تا دستشان جلوی کسی دراز نشود خیلی مبلغ زیادی است که حتی فکرش را هم نمیتوانند کنند و این روزها پرغصهتر از همیشه شاهد زجرکشیدن فرزندشان هستند.
*امیرعلی نه تنها نمیتواند راه برود بلکه شنواییاش را از دست داد
امیرعلی این روزها خیلی ضعیفتر شده نه تنها قادر به راه رفتن نیست بلکه شنواییاش را هم از دست داده و چشم چپش نیز کم سو شده و اکنون بهدلیل تشنج در بیمارستان بوعلی ساری بستری است.
حال پدر و مادرش نیز بهتر از حال امیرعلی نیست، این روزها تنها آرزویشان این است که کاش خودشان روی تخت بیمارستان بودند و این روز را نمیدیدند؛ چراکه زجری بزرگتر از این پدر و مادر وجود ندارد که شاهد نظارهگر زجر کشیدن فرزندشان باشند.
با همه این مسائل و گریهها و زجههای مادر امیرعلی به سراغش رفتم درحالیکه نمیتوانست زیاد صحبت کند وقتی از امیرعلی و وضعیتش سوال کردم نتوانست خودش را کنترل کند و آنقدر ناله کرد که نمیدانم چند دقیقه طول کشید به هق هق افتاد ولی باز هم خودش را کنترل کرد.
نسیبه رنجبر مادر امیرعلی میگوید: امیرعلی روی تخت بیمارستان است و شنواییاش را از دست داده است.
دو شب قبل وقتی سر سفره شام بود امیرعلی شامش و دارویش را خورد ولی متوجه تغییر حالش شدم که بعد از دقایقی تشنج کرد و الان هم در بیمارستان بستری است.
*آرزویم این است امیرعلی خوب شود
تنها آرزویم در این روزها این است که امیرعلی دوباره خوب شود و به روزهای اول زندگیاش برگردد.
*لحظه شماری امیرعلی برای نماز خواندن
وی اضافه میکند: منزل ما کنار حسینیه است و امیرعلی هر روز برای نماز خواندن در حسینیه لحظه شماری میکرد و میگفت چه ساعتی در حسینیه باز میشود بروم وضو بگیرم و نماز بخوانم.
دلم برای آن روزها تنگ شده ولی این روزها تنها شاهد درد و رنج بیماری پسرم هستم.
*راه رفتن امیرعلی برایم تبدیل به رویا شد
مادر علی تصریح میکند: این بیماری ناگهان خودش را نشان داد و از قبل پسرم هشت سالهام سالم بود ولی اکنون راه رفتنش برایم تبدیل به رویا شده است.
پزشکان به من گفتند امیرعلی به بیماری ژنتیکی آ ال دی مبتلا است و باید پیوند مغز و استخوان شود ولی متاسفانه همسرم کارگر است و هزینه عمل جراحیاش ۴۰۰ میلیون تومان است که توان پرداخت آن را ندارم.
برای تامین هزینه درمان امیرعلی به یکی از نهادهای حمایتی مراجعه کردم و به من گفتن هزینه خیلی بالا است و ما میتوانیم در حد ۵۰۰هزار تا یک میلیون تومان از شما حمایت کنیم که برگشتم و ناامیدتر از قبل نظارهگر زجر و درد فرزندم هستم که بیماری دارد فرزندم را از پای درمیآورد.
مادر و پدر امیرعلی توکلیزاده که ساکن منطقه بلوارکشاورز ساری هستند این روزها حال و روز خوشی ندارند و خندهها و شیطنتهای بچگانه امیرعلی برایشان تبدیل به رویا شده برای آنان که ناگهان در طول تنها چهار ماه ببینند فرزندشان که بازیگوش بوده و اکنون حتی نمیتواند قدم از قدم بردارد باورکردنی نیست، دوست دارند همه این اتفاقات چهار ماه خواب باشد ولی نیست و اکنون تنها چشم به کمک خیران دارند تا بتوانند از رشد بیماری فرزندانشان جلوگیری کرده و دوباره شاهد راه رفتن و خندههای فرزندشان باشند که در این چهار ماه برایش تبدیل به آرزو شده است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0