مصائب خبرنگاران ایرانی در وین 6
حرف آنلاین: وقتی پا به فرودگاه وین می گذارید پیش از همه تلفن همراه شما ورودتان را به دنیای جدید خوشامد می گوید. به سرعت به اینترنت وای – فای وصل می شوید و همه اپلیکیشن ها و شبکه های اجتماعی که دیگر جنبه تزیینی در تلفن تان پیدا کرده ، فعال می شوند. برای […]
حرف آنلاین: وقتی پا به فرودگاه وین می گذارید پیش از همه تلفن همراه شما ورودتان را به دنیای جدید خوشامد می گوید. به سرعت به اینترنت وای – فای وصل می شوید و همه اپلیکیشن ها و شبکه های اجتماعی که دیگر جنبه تزیینی در تلفن تان پیدا کرده ، فعال می شوند.
برای من که عادت کرده بودم برای هر کلیک ، سکه ای بپردازم مهم بود که چقدر برایم کنتور می اندازد. از هزینه اش سوال کردم. مامور فرودگاه نگاهی کرد که باعث شد جبهه بگیرم. فکر کردم به خاطر پوشش من است. دوباره سوال کردم. این بار به خود زحمت داد و گفت: رایگان است.
به هتل که رسیدم از طریق همین برنامه های تلفن همراه به مدیرکل دیپلماسی رسانه ای وزارت خارجه ورودم را اعلام کردم. نمی دانستم چند نفر از خبرنگاران تا این زمان وارد وین شده اند و در کجا مستقر هستند؟ برنامه های بعدی چیست؟ کجا باید بروم و چه باید بکنم؟
یکی دو گزارش اماده کرده بودم ولی بدون ارتباط گیری با خبرنگاران و مسئولان وزارت خارجه هیچکدام به کار نمی امد.
پیامی دریافت کردم که نوشته بود: سلام … خوش آمدید. مطلبتان هنوز نرسیده.
شماره را نمی شناختم. پرسیدم : سلام… شما؟
پاسخ داد: سید محمد علی حسینی
شرمنده شدم. مدیرکل دیپلماسی رسانه ای وزارت خارجه قصد هماهنگ کردن خبرنگاران را داشت. دقیقه ای بعد پیام دیگری گرفتم از گروهی به نام ˈ وین 6ˈ که بتدریج اعضایش اضافه می شدند. همه خبرنگار و عکاس و فیلمبردار، هرکدام از یک رسانه. هر کس که پا به وین می گذاشت به عضویت این شبکه در می امد و از این طریق برنامه ها و خبرها را دریافت می کرد.
اول کار همه پیام ها در این شبکه رسمی بود. یک بار که همکاران شروع کردن به مشاعره، اقای حسینی گوشزد کرد که ˈ لطفا مطالب حاشیه ای غیرحرفه ای و غیرکاری را وارد گروه نفرمایید. با تشکرˈ. آنها هم عذرخواهی کردند و نوشتند : حق با شماست.
اعضای این گروه شناخته شده بودند، همه از رسانه های معتبر ایرانی. اگر کسی احیانا شناخته شده نبود، در صورت تایید سایر خبرنگاران به گروه می پیوست.
خبرهای دریافتی هم کوتاه بود و هر کس باید طبق دیدگاه خود آنها را پردازش می کرد. کم کم این ارتباط از حالت یک سویه در امد. دیگر فقط مسئولان دیپلماسی رسانه ای وزارت خارجه نبودند که اطلاع رسانی می کردند. یکی می نوشت: ˈکری رفت هتل ماریوتˈ. دیگری می پرسید :ˈ می توانی تصویر را به فیلمبردار ما بدهی بیاورد؟ˈ
اعضای گروه صرفا در وین نبودند. آنها که از سفر جا مانده بودند هم از این طریق در میان همه خبرنگاران و عکاسان بودند. یکی از همانها که در تهران بود پرسید: ˈ جناب حسینی اقای فریدون دولت هم حضور دارند؟ˈ پاسخ گرفت: ˈ بلهˈ. همین پاسخ کوتاه سیل سوال ها را سرازیر کرد. اکثرا از سوی یکی خبرنگاران خبرگزاری ها. می نوشت: فریدون دولت؟ در نشست هم حضور دارند؟
حسینی پاسخ داد: خانم … فریدون غیردولت کیست؟
دیگری نوشت: حضور او نشانه اهمیت بالای مذاکرات است ولی حسینی گوشزد کرد: لطفا نسبت به حضورایشان تحلیل شخصی نکنید.
گاهی هم همه چیز در هم می ریخت. برخی خبرنگاران بجای ان که مطلب را برای همکار خود به طور اختصاصی تایپ کنند دراین گروه می نوشتند و به اجبار خبرشان به اشتراک گذاشته می شد.
برخی مواقع هم لحظه حساس را به اختیار به اشتراک می گذاشتند. مثلا یکی می گفت تصویری اختصاصی دارم که هر کس بخواهد به او می دهم.
مواقعی که خبر حساس بود، درخواست می شد دریافت ان اعلام شود و خبرنگاران یکی یکی اعلام می کردند ان را دریافت و مخابره کرده اند. گاهی هم بدون اینکه نیازی باشد، برخی که فکر می کردند قرار است بالای دیکته شان ستاره بچسبانند ، مخابره خبرشان را به اقای حسینی اعلام و تشکری دریافت می کردند.
تغییر ادبیات
بعد از دو روز ، تلاش ها برای رسمی نگاه داشتن ادبیات اعضای گروه بی ثمر شد. حساسیت خبرها، انتظارهای طولانی در یک زمان و فشردگی خبرها و برنامه ها در زمانی دیگر مانع طنازی خبرنگاران نشد. بتدریج ادبیات گروه تغییرکرد.
یکی از روزهایی که همه انتظار خبر از دیدارها می کشیدند. هرکس سوال می کرد نتیجه ای نمی گرفت. یکی از خبرنگاران نوشت: آقای … می فرماید من می خوام برم نماز بخونم خبری میشه یا نه.
یکی از کارمندان سفارت پاسخ داد: در حدی که ایشون نماز بخونن خبری نمیشه!
البته این انتظارها کم هزینه هم نبود. باید ساعت های انتظار را یک جور پر می کردید. مثل کاری که اسکات پیترسون کرد. روزنامه ای که این خبرنگار معروف آمریکایی در آن کار می کرد حاضر نشد صورت حساب 500 یورویی او برای صرف قهوه در ایام مذاکرات را بپردازد. او برای پرکردن اوقات قهوه سفارش می داده و روزنامه اش ان را جزو هزینه های خبر محسوب نکرد.
روزنامه خوانی اتریشی ها و خستگی مضاعف خبرنگاران ایرانی
فشار کار و سرگردانی خبرنگاران در روزهایی که وزیران خارجه امریکا و سه کشور اروپایی به وین امدند به اوج رسید. همراه با جان کری دهها خبرنگار امریکایی هم به مرکز رسانه های اتریش آمدند و رنگ دیگری به این مرکز دادند. با این حال خبرها جای دیگری بود. خبرنگاران برای انکه به منبع خبر نزدیک تر باشند به هتل ماریوت رفتند تا هم فاصله کمتری را بدوند وهم از اینترنت رایگان انجا استفاده کنند. این هم گاهی دردسرساز بود. به طور مثال وقتی که وسایل صدابرداری یکی از گروه های خبری صدا و سیما در ان هتل به یغما رفت مسئولان هتل حاضر به پاسخگویی نشدند چون انها ساکنان ماریوت نبودند.
اکثر خبرنگاران ، آخر شب به هتل می رفتند. خستگی انها کمتر از مذاکره کنندگان نبود. در میانه راه و در متروها، مشاهده مسافران اتریشی که در قطارهای مترو سرگرم مطالعه روزنامه و احیانا کتاب بودند و یا رانندگان اتوبوس و تاکسی که در فاصله سفرها ، روزنامه و کتاب در دست می گرفتند ، خستگی خبرنگاران را دو چندان می کرد.
یکی از خبرنگاران می گفت: اینها که دغدغه مسافر ندارند.لازم نیست سر چهارراه ها فریاد بزنند: انقلاب دو نفر…انقلاب دو نفر. مشکلی به نام ترافیک و لایی کشیدن و تردد وقت و بی وقت عابران در خیابان را هم ندارند.
حسن خلق مذاکره کنندگان ایرانی
دیوار ها و حصارهای امنیتی ماموران اتریشی و اروپایی مانع از دسترسی خبرنگاران به اعضای هیات مذاکره کننده ایرانی نشد. تسلط اعضای هیات مذاکره کننده به فناوری ارتباطی تلفن های همراه و آشنایی آنها با خبرنگاران شبکه ارتباطی خبرنگاران ایرانی را گسترده تر کرد. تا جایی رقبای خود در رسانه های خارجی را پشت سر گذاشتند.
در تمام این روزها برخوردهای خوب برخی اعضای هیات مذاکره کننده خستگی را از تن همه خبرنگاران ایرانی دور می کرد. وزیر خارجه در این دور از مذاکرات، برای نخستین بار جلسه ای اختصاصی برای خبرنگاران رسانه های خارجی گذاشت و دو بار هم با آنها در کنار خبرنگاران ایرانی گفت و گو کرد.
ضمن انکه خبرنگاران از طریق تلفن های همراه خود گاه و بی گاه خبرهای اختصاصی از اعضای هیات و یا منابع نزدیک به هیات مذاکره کننده می گرفتند که خبرها را از حالت یکنواختی در می آورد.
در اخرین روز مذاکره، خبرنگاران هم مانند اعضای تیم مذاکره کننده تا بامداد بیدار ماندند و خبرها را مخابره کردند. وقتی که مذاکرات زودتر از موعد پیش بینی شده تمام شد، آنها ماندند و سرگردانی و بلیت هایی که باید تاریخشان تغییر می کرد.
دهها خبرنگار ایرانی با پایان مذاکرات هر کدام به سویی رفتند ولی یک خانه داشتند که در آن با یکدیگر خداحافظی کردند و ان هم گروه مجازی ˈ وین 6 ˈ بود./ایرنا
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0