شجاعت و جان نثاری فرمانده زیر باران گلوله
سردار شهید محمدرضا عسکری که باید در مقر فرماندهی میماند و با بیسیم نیروها را هدایت میکرد، این کار را نکرد، در شب حمله همراه و پابهپای نیروهای خط شکن حضور فعال داشت. امروز که حدود چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی میگذرد، هنوز مؤلفه مهم مقاومت در رگ و خون مردم ایرانزمین جریان دارد […]
سردار شهید محمدرضا عسکری که باید در مقر فرماندهی میماند و با بیسیم نیروها را هدایت میکرد، این کار را نکرد، در شب حمله همراه و پابهپای نیروهای خط شکن حضور فعال داشت.
امروز که حدود چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی میگذرد، هنوز مؤلفه مهم مقاومت در رگ و خون مردم ایرانزمین جریان دارد و با تقدیم زیباترین گلها در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در محور مقاومت بهشیوایی این نهضت ناب عاشورایی تفسیر شد.
به گزارش فارس، یکی از مهمترین راههای اشاعه فرهنگ مقاومت نگاهی عالمانه به رویدادهای روزهای دفاع و احوالات و مناسک شهداست؛ از این روز خبرگزاری فارس در مازندران طی روالی ثابت گزارشهایی را در همین زمینه با نشستن پای صحبتهای اهالی دفاع مقدس و خانوادههای شهدا تولید میکند که در ادامه نسخهای دیگر از این میراث ماندگار از نظرتان میگذرد.
* باران گلولهها
سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، درباره سردار شهید محمدرضا عسکری از فرماندهان بهنام و شهید این لشکر میگوید: حدود یک ماه از عملیات والفجر 8 گذشته بود، تصرف شهر بندری فاو عراق شکست بزرگی را به دشمن وارد کرد.
کارخانه نمک هم تصرف شده بود و به همین دلیل دشمن، شب و روز تلاش میکرد و پاتک می زد تا مناطق تصرفشده را بازپس گیرد.تمام تحلیلگران و کارشناسان نظامی دنیا معتقد بودند چون جذر و مد آب و سرعت رودخانه حدود 80 کیلومتر در ساعت است، ایران به هیچ وجه نمیتواند از اروند عبور کند، پس نتیجه میگرفتند که ایران نمیتواند عملیات کند، وقتی رزمندگان توانستند از اروند عبور کنند و مناطق ازپیشتعیینشده را به تصرف خودشان درآورند، همه دنیا مات و مبهوت مانده بودند.
جاده معروف شنی در قسمت شمالی کارخانه نمک قرار داشت که هم برای ما و هم برای دشمن بسیار مهم و حساس بود، چون این جاده شنی ارتباط سه جاده (البهار، بصره و القمصر) را به هم وصل میکرد، تصرفش خیلی حیاتی بود، محمدرضا عسکری بهعنوان جانشین لشکر ویژه 25 کربلا در آن مقطع در فاو حضور داشت و لشکر آماده بود تا عملیاتی انجام دهد و جاده شنی را تصرف کند.
نیروها را آماده کردیم؛ ساعت 12 شب هشتم اردیبهشتماه 1365 با رمز یا صاحبالزمان(عج) وارد عملیات شدیم، دشمن هم آماده بود؛ با وجود آمادگی دشمن، باید عملیات میکردیم و جاده شنی را به تصرف در میآوردیم.
در آن شب، در عراق جشنی بهمناسبت سالگرد تولد رئیس جمهور عراق، صدام و ازدواج پسر او با دختر ماهر عبدالرشید برپا بود؛ عراقیها انتظار نداشتند که ایران حمله کند؛ عسکری در حمله شرکت کرد، وی که باید در مقر فرماندهی میماند و با بیسیم نیروها را هدایت میکرد، این کار را نکرد، در شب حمله همراه و پا به پای نیروهای خط شکن حضور فعال داشت.
حضورش بر روحیه نیروها نیز میافزود، وقتی نیروها میدیدند که جانشین لشکر هم مثل یک نیروی بسیجی، دلاورانه در شکستن خط دشمن حضور دارد، دیگر ترس و وحشت برایشان معنی نداشت؛ بهخاطر همین روحیه، نیروها آمادگی صد در صدی داشتند تا هر هدفی را تصرف کنند و تا آخرین قطره خونشان بجنگند.
برای تصرف جاده شنی، بچهها حرکت کردند، باید از محدودهای که آب نمک و گل و لای داشت عبور میکردند و به خاکریز دشمن میزدند، نیروها بهصورت ستون از داخل آب نمک حرکت میکردند، عسکری پا به پای نیروها از داخل نمکزار عبور کرد، کار بسیار سخت و مشکلی بود، به کندی طی میشد، به هر وضعیتی که بود، عبور کردند، البته دشمن متوجه شده بود، شدیداَ منطقه را به آتش گرفت، عبور از باران گلولههای دشمن، کاری بس مشکل بود ولی نیروها به گلولههای خمپاره و تیرهایی که از سلاح دشمن شلیک میشد، توجهی نداشتند.
تمام فکر و ذکرمان این بود که بچهها هدفها را تصرف کنند و دشمن را به زانو در آورند، وقتی به موقعیت مورد نظر رسیدند، دستور حمله را دادیم و عملیات آغاز شد، بلافاصله بچهها به خاکریز دشمن رسیدند و از خاکریز گذشتند، حتی طوری شده بود که با دشمن تن به تن جنگیدند، تعداد زیادی از نفرات دشمن، در همان لحظه اول اسیر شدند، ظرف مدت کوتاهی خاکریز تصرف شده و جاده شنی به کنترل ما درآمد و هدفهای ازپیشتعیینشده تصرف شد.
عسکری در این لحظات شجاعانه و با دلیری و بیباکی با دشمن بعثی میجنگید، آری! رزمندگان اسلام با اتکال به خداوند و حمایت امام زمان(عج) در این حمله پیروز شدند، صبح روز بعد دشمن تجدید قوا کرد و خواست شکستی را که شب قبل خورده بود تلافی کند، شروع به پاتک زدن کرد، عسکری هم به مقر فرماندهی لشکر آمد که حدود 2 تا 3 کیلومتر با خط فاصله داشت، حدود ساعت 10 صبح او و احمد شکی، هر کدام کیسهای را که داخل آن کمپوت بود به خط بردند، شکی از سمت چپ خط و عسکری هم از سمت راست، کمپوتها را بین رزمندگان توزیع کردند حتی بچههای کمین هم یادشان نرفته بود.
شکی در حین تقسیم کمپوت، با ترکش خمپاره 60 به شهادت رسید، در کمین، انفجار گلولههای خمپاره 60 دشمن در نزدیکی عسکری غوغا میکرد، خلاصه، حضورش در خط اول برای رزمندگان باعث دلگرمی و تقویت روحیه میشد.
* عملیات عبور
سردار تقی مهری از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، درباره سردار شهید محمدرضا عسکری بیان میکند: از خصوصیات بارز شهید عسکری شجاعت ایشان بود، فوقالعاده شجاع و دلیر بود، ذرهای ترس از دشمن تا بن دندان مسلح به دلش راه نمییافت.
جایی سراغ ندارم که با وجود همه فشارها و سختیهایی که وجود داشت، ترسیده باشد، حتی بخش آخر از زندگی و مبارزه عسکری علیه دشمن، با همین حالات سپری که نهایتاَ به شهادتش ختم شد.
من به لحاظ مسؤولیتم در لشکر با فرماندهان گردانها و تیپهای متعددی روبهرو بودم، حتی با فرماندهان لشکرهای دیگر که به لحاظ مسؤولیت هماهنگی در مأموریتها با آنها ارتباط داشتم، عسکری را سرآمد دیدم.
شهید عسکری شخصیتی چندبعدی بود، یعنی به همان اندازهای که به موضوع عملیات و خط توجه داشت، به مسائل پشتیبانی و مراقبت از پرسنل تأکید میکرد، یادم میآید در عملیات والفجر هشت که عملیاتی در نوع خود کمنظیر بود، عسکری از کسانی بود که در کنار فرماندهی لشکر، هدایت نیروهای عملیاتی را بهعهده داشت و در نبود فرمانده لشکر در محور فاو ـ بصره یا البهار که از شرایط استراتژیک برخوردار بود، مسؤولیت محور را عهدهدار بود و در ارتباط با قرارگاه مرکزی سپاه انجام وظیفه میکرد.
همان موقع چون بمباران شیمیایی زیاد میشد، ایشان ابتکار جالبی به خرج دادند، در ستاد لشکر که در فاو مستقر بود، دستور داد بچهها به اهواز بروند و یک کیسه هویج بخرند، یک دستگاه آبمیوهگیری هم تهیه کرد، نظرش این بود که بچههایی که شیمیایی میشوند، بعد از گرفتن دوش حمامی که تدارک دیده بود، یک یا دو لیوان آب هویج بخورند که جان بگیرند تا دوباره به خط برگردند و خدمت کنند.
به بچههای اطلاعات میگفت: «به خاطر این که دید چشم بچههای دیدهبان قوی تر شود، مواد غذایی مقوی تهیه کنیم تا با تغذیه مناسب، عمق دیدشان بیشتر شود».پرداختن به امور پشتیبانی مثل مهماترسانی بهموقع، غذارسانی و آبرسانی بهموقع و از این دست امور، جزو تواناییهای مدیریتی ایشان بود، میگفت: «باید برای بچههای خط غذای مقویتری را فراهم کنیم».یکی دیگر از خصوصیات عسکری، عملیاتی بودن او بود، به مسائل عملیاتی عمیق میاندیشید، یادم هست وقتی با فرماندهان گردانهای خود جلسه میگذاشت، ساعتها روی خط شکنی عملیات حتی در چگونگی وضعیت پدافندی و پیرامون محورهای مرتبط حرف میزد و از فرماندهان میخواست که نظرات خود را بگویند، اینکه چگونه میتوانیم در عملیات موفق شویم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0