چالش های چنددستگی در ایران
بسترهای تبدیل اختلاف به چند دستگی آشکار و نهان در جامعه امروز ایران هم متنوع و هم متعدد است. زمینه هایی که می تواند در درازمدت، بنیان های همدلی و اعتماد عمومی در سطح جامعه را کاهش دهد. طرفداری از یک ایدئولوژی، مکتب فکری، سبک هنری، تیم ورزشی یا یک سازمان و نحله سیاسی موضوعی […]
بسترهای تبدیل اختلاف به چند دستگی آشکار و نهان در جامعه امروز ایران هم متنوع و هم متعدد است. زمینه هایی که می تواند در درازمدت، بنیان های همدلی و اعتماد عمومی در سطح جامعه را کاهش دهد.
طرفداری از یک ایدئولوژی، مکتب فکری، سبک هنری، تیم ورزشی یا یک سازمان و نحله سیاسی موضوعی عادی و قابل درک در جهان کنونی و میان توده های انسان ها است. در واقع تفاوت در نوع این وابستگی های ذهنی و عینی ویژگی متمایز کننده انسان از دیگر موجودات است. این وابستگی تا زمانی که در تضاد با منافع جمعی جامعه انسانی قرار نگیرد و آسیب هایی به همبستگی نسبی واحد سرزمینی وارد نکند، قابل احترام و توجه است. این طرفداری و وابستگی اما اگر روند خودخواهانه ای به خود بگیرد و در رستای آسیب به منافع جمعی و ملی سرزمینی حرکت کند، موجب انشقاق و دودستگی در جامعه می شود و گروه های مختلف مردم را در برابر هم قرار می دهد.
رویارویی افراد در کشوری که بر اساس قانون و قرارداد در یک مرز جغرافیایی مشخصی باید زندگی کرده و از منافع خود دفاع کنند؛ می تواند این منافع را با خطر نابودی مواجه کند. دلایل و بررسی جوامع آسیب دیده از رویارویی داخلی نشان می دهد که خطر این روند به همان اندازه که دور و بعید به نظر می رسد به همان اندازه هم نزدیک و آشکار است.
برخی شواهد در ایران امروز هم از شائبه شتاب یافتن روند کاهش همدلی در سطوح مختلف جامعه و سیاست حکایت دارد. موضوعی که نیازمند آسیب شناسی عمیق و پرداخت علمی به راهکارهای مقابله به انشقاق در جامعه است.
**بسترهای شکل گیری انشقاق در جامعه
در گام نخست بررسی انشقاق در جامعه ایران می توان به دلایل و بسترهای رویارویی غیرمنطقی در جامعه پرداخت. شواهد و آمار نشان می دهد که ایرانیان به بهانه ها، شیوه ها و دلایل گوناگون به مجادله و مقابله با یکدیگر می پردازند. گستره این بهانه ها می تواند از انتخابات سیاسی تا طرفداری از یک هنرپیشه یا ورزشکار گسترده باشد. باز هم باید تکرار کرد که منظور این سطور اختلاف نظر عادی درباره مسائل نیست، بلکه هجمه ای است که گروهی از مردم به گروه دیگری می برند تنها به دلیل آنکه عقیده ای متفاوت و شاید مخالف نظر آن ها را دارند. از این منظر تداوم چنین هجمه هایی می تواند خطرآفرین باشد.
به گزارش ایرنا، انکار این واقعیت که جامعه ایرانی از مشکلات روانی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی رنج می برند؛ نمی تواند نافی وجود این واقعیت باشد و به حل آن کمکی کند. بنابراین بخشی از رویارویی مردم می تواند در بستر این مشکلات شکل گیرد.
در اجتماع ایران گروه های سنی مختلف از خردسالان تا سالمندان ، از تحصیلکردگان تا بی سوادان، گویی به طور کامل مهارت های ارتباطی برای زندگی سالم را نیاموخته ایم. بسیاری از ما حتی نامی از این مهارت ها هم نشنیده ایم و دقیقا به همین سبب است که مسئله کوچکی در خیابان بر سر یک تصادف کوچک؛ می تواند تا مرز فاجعه بسیاری را تحت تاثیر قرار دهد.
فقدان آموزش در زمینه احترام به نظر دیگری و یا حتی گوش دادن ساده و صرف به این نظر ایرانیان را در برابر سخن مخالف و حتی منتنقد تا سر حد عصبانیت و دشمنی و کینه جویی می برد و ماحصل آن جامعه ای است که شاید در ظاهر به هم لبخند زنند اما در پس ذهن، فکر و کلام خود؛ خشونت های رنگارنگی را علیه یکدیگر روا می دارند. به اعتقاد نویسنده این سطور فقدان آموزش راه های ارتباط، راه های کنترل خشم و از آن بالاتر راه های زیست مسالمت آمیز مهمترین بستر شکل گیری انشقاق در جامعه ایران است.
در بُعد دیگر می توان از دغدغه های معیشتی و مشکلات اقتصادی به عنوان بهانه ای موجه برای عصبیت های متنوع نام برد. برخی از ما مردم تصور می کنیم دلیل و ریشه مشکلات اقتصادی ایران، شخصی خاص، گروهی مشخص و دلیلی قاطع است. تصور می کنیم «حق» ما در معیشت و رفاه و امکانات بسیار فراتر از داشته های کنونی مان است و دامنه مقصران این محرومیت از رییس جمهوری تا مغازه دار خیابان گسترده است. این حق خواهی در کلام و رفتار بسیاری از ما در مواجهه با گرانی، کمبود، تورم و دیگر مشکلات اقتصادی نمود دارد.
از منظر سوم اما می توان سیاست در مفهوم عملی آن را بستر دیگری برای رویارویی منفی مردم در جامعه برشمرد. نمی توان انکار کرد که حیات بسیاری از جریان های سیاسی و احزاب در ایجاد و تثبیت و حفظ نوعی دوقطبی موافق و مخالف در جامعه است و بدون حضور و وجود این دوقطبی جریان های سیاسی هم در عمل فاقد کارآیی مشخص خواهند بود.
در جوامع توسعه یافته به لحاظ دموکراسی کارکرد احزاب هدایت این دوقطبی ها به سوی صندوق های رای و تلاش برای اتمام آن پس از انتخابات است. اما در ایران این روند ساختن و تخریب دوقطبی ها هم در مرحله نخست یعنی تبلیغات و رای گیری و هم در مرحله اتمام رقابت سیاسی با دشواری هایی همراه است و در پاره ای از مواقع خطوط همدلی و اولویت منافع ملی را نادیده می گیرد. زیان این بستر زمانی پررنگ تر می شود که بسیاری از چهره ها و شخصیت های سیاسی در داغ کردن تنور دوقطبی ها از یکدیگر سبقت می گیرند و تریبون هایی در این مسیر آن ها را یاری و راهنمایی می کنند که مورد وثوق مردم هستند. پیامد دوقطبی سازی های سیاسی در جامعه ایران کاهش سطح همدلی و فرسایشی شدن رقابت های سیاسی و انتخاباتی است. مردم از جنگ مداوم لفظی و غیرلفظی رقبای سیاسی در قدرت خسته می شوند و از صندوق های رای ناامید.
بستر دیگر افزایش خزنده رویارویی مردم با یکدیگر و حتی با مسوولان را می توان در فراتر از مرزهای ایران و در توطئه های متنوع منطقه ای و فرامنطقه ای جستجو کرد. ایران ملتهب و آلوده به تندخویی سیاسی و اجتماعی ضربه پذیرتر خواهد بود و این تمایلی است که اکنون «دونالد ترامپ» رییس جمهوری آمریکا از اعلام عمومی آن هراسی ندارد. میلیاردها دلار در کمپانی های مختلف برای برهم زدن اتحاد و ایجاد انشقاق در ایران به کار افتاده اند و از آب گل آلود این انشقاق زیاده خواهان شاه ماهی تضعیف ایران را صید می کنند.
**چه باید کرد؟
گرچه پاسخ به این پرسش مقال و مجال بیشتری می طلبد اما می توان در چند محور مشخص به علاج واقعه پیش از بحرانی شدن وقوع پرداخت. گام نخست حل هر معضل و چالشی پذیرفتن صورت مسئله است. انکار وجود زمینه های بروز انشقاق در جامعه ایران نه تنها کمکی به حل مشکل نخواهد کرد بلکه با نادیده گرفتن این معضل روز به روز بر ابعاد آن اضافه خواهد شد. گام دوم در مسیر تحکیم همدلی می تواند حاکمیت مطلق قانون در تمام ابعاد و شئون زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان باشد. مردم نباید از قانون و اجرای عادلانه آن ناامید شوند، هرگونه تبعیضی جامعه را بدبین خواهد کرد و این بدبینی در رفتار و کنش های جامعه تاثیر می گذارد. شفافیت و صداقت در عملکرد شخصیت های تاثیرگذار جامعه هم درعرصه سیاسی و اجتماعی و هم هنری و فرهنگی می تواند به الگویی برای جامعه در صداقت و شفافیت باشد و آرام بخش برخی تنش های آلوده به ابهام و ناراستی.
در مرحله بعد باید نقش رسانه ها به ویژه صداوسیما، مطبوعات و شبکه های اجتماعی را مورد توجه قرار داد. رسانه های ارتباط جمعی در رفع برخی چالش های اجتماعی و سیاسی بر کسی پوشیده نیست اما به نظر می رسد در شرایط کنونی گام نهادن رسانه ای چون صدا وسیما در مسیر رفع انشقاق های موجود در جامعه با دشواری هایی روبروست که برای حل آن عزم ملی نیاز است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0