قتل فرزند ناخلف توسط پدر عصبانی 

مرد میانسال در اقدامی جنون آمیز دختر خود را با ضربات کارد از پای در آورد. این حادثه تلخ هنگامی رخ داد که میان این دو اختلافاتی بروز کرده و باعث جر و بحث میان آن دو شد. بنا بر این گزارش، ظهر روز پنجشنبه گذشته14 بهمن ماه 95 بود که ساکنان خیابانی در جنوب […]

مرد میانسال در اقدامی جنون آمیز دختر خود را با ضربات کارد از پای در آورد.

این حادثه تلخ هنگامی رخ داد که میان این دو اختلافاتی بروز کرده و باعث جر و بحث میان آن دو شد.

بنا بر این گزارش، ظهر روز پنجشنبه گذشته14 بهمن ماه 95 بود که ساکنان خیابانی در جنوب قائمشهر با شنیدن فریاد های زن همسایه شان به طرف خانه آنها دویدند.آنها وقتی متوجه وقوع درگیری میان اعضای این خانواده شدند به سرعت ماموران مرکز فوریت های پلیسی 110 را در جریان ماجرا قرار دادند.

در همین حال ماموران کلانتری 12 قائمشهر بعد از اینکه از سوی پلیس 110 در جریان ماجرا قرار گرفتند به سرعت خود را به محل حادثه رساندند. با ورود پلیس به ماجرا مشخص شد که درگیری خونینی میان اعضای خانواده رخ داده و در جریان آن دختر جوان خانواده با اصابت ضربات کارد از پای در آمده است.

بررسی صحنه وقوع جنایت حکایت از آن داشت که مرد  خانواده و دخترش با هم گلاویز شده اند و در این میان مرد خانواده با کارد سه ضربه به بدن دخترش وارد ساخته است. وقتی مرد میانسال از سوی پلیس بازداشت و به کلانتری انتقال داده شد در جریان بازجویی های انجام گرفته ادعاهایی را مطرح کرد . وی در حالیکه به شدن مضطرب و مشوش بود و به سختی قادر به حرف زدن بود در باره جزئیات ماجرا گفت: مدتی بود که از کارهای دخترم خسته شده بودم. او بدون اجازه من از خانه بیرون می رفت و گاهی شب های زیادی را بیرون از خانه و خانه دوستانش می گذراند.

روز حادثه وقتی متوجه شدم او باز هم علیرغم تذکرهایم کار اشتباه خود را تکرار کرد میان ما جر و بحث بوجود آمد. من نگران آبرویم بودم و نمی توانستم ببینم دخترم اینگونه رفتار می کند.

در بین جروبحث  هر دو عصبانی شده و با هم به تندی حرف زدیم. دخترم ناگهان به طرفم حمله کرده و با ناخن هایش به صورتم چنگ زد. خیلی عصبانی شده بودم. خون به مغزم نمی رسید. در یک لحظه نگاهم به کاردی که در آشپزخانه بود افتاد. آن را برداشتم می خواستم دخترم را ساکت کرده و بترسانم. به طرفش رفتم . در این میان برخلاف تصورم او با روحیه تهاجمی بیشتری به طرفم حمله ور شد.

من ضربه ای به سینه او زدم و بعد دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد . وقتی به خود آمدم دیدم او غرق در خون روی زمین افتاده است و اعضای خانواده داد و فریاد می کنند.سعی کردم او را به بیمارستان برسانم اما بر اثر شدت خونریزی  فوت کرده بود.