طرح سنای آمریکا برای تجزیه غرب آسیا
محمدرضا مرادی/ جنگ جهانی اول را میتوان یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ در عصر حاضر دانست. یکی از مهمترین تحولات بعد از این جنگ، انعقاد قرارداد «سایس پیکو» بود که به موجب آن، امپراطوری عثمانی به چندین کشور کوچک، تحت زعامت دو کشور فرانسه و انگلیس تجزیه میشد. همین دوران مصادف است با قدرت […]
محمدرضا مرادی/ جنگ جهانی اول را میتوان یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ در عصر حاضر دانست. یکی از مهمترین تحولات بعد از این جنگ، انعقاد قرارداد «سایس پیکو» بود که به موجب آن، امپراطوری عثمانی به چندین کشور کوچک، تحت زعامت دو کشور فرانسه و انگلیس تجزیه میشد. همین دوران مصادف است با قدرت یافتن ایالات متحده در عرصه بینالملل. آمریکا نیز این طرح را پذیرفت و پس از آن، سیاست حفظ ثبات و وجود خطر شوروی سابق باعث شد که در طول سالهای جنگ سرد، آمریکا در تلاش باشد تا وضع موجود مرزها در منطقه حفظ شود.۱ در واقع منافع آمریکا ایجاب میکرد تا التهابهای مرزی میان کشورهای منطقه هیچگاه به یک شرایط بحرانی نزدیک نشود. پس از فروپاشی شوروی، سیاست ثبات در منطقه غرب آسیا بخش اعظمی از توجیه خود را از دست داد و اگرچه آمریکا و غرب با دشمن جدیدی به نام اسلامگرایی مواجه شده بودند، اما به اعتقاد کارشناسان، محدودیتهای این دشمن جدید نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و تحول اساسی ساختار نظام بینالملل به بلوک غرب این اجازه را میداد تا مبتنی بر شرایط جدید دست به تغییر و تحول در منطقه بزند. حمله آمریکا و متحدانش به عراق در آغاز رویکرد جدید این کشور به منطقه محسوب میشود. اتفاقی که به حضور گسترده نیروهای آمریکایی در خلیجفارس و پیمانهای گوناگون سیاسی و امنیتی با کشورهای عربی انجامید. در آغاز قرن جدید، سیاست تغییر در منطقه متأثر از حادثه ۱۱ سپتامبر جانی تازه گرفت. آمریکا در سالهای اولیه دهه گذشته با توجه به اهمیت دو کشور افغانستان و عراق سیاست تغییر را با حمله نظامی به اجرا درآورد.اما این تنها عملیاتی نبود که نیروهای آمریکایی آغاز کرده بودند. در سال ۲۰۰۳ ستیزهجویان قبایل «دارفور» در سودان با حمله به تأسیسات دولتی و کشاورزان عرب این کشور، یکی از خونبارترین بحرانهای قرن ۲۱ را رقم زدند. بحرانی که با واکنش شتابزده دولت مرکزی روز به روز عمیقتر و وخیمتر از گذشته به حیات خود ادامه داد و در نهایت به تجزیه این کشور انجامید. در واقع بحران سودان و در نهایت تجزیه این کشور، صحنهای دیگر از حضور آمریکا در منطقه به حساب میآید. از سوی دیگر سنای آمریکا در سال ۲۰۰۷ طرحی را به تصویب رساند که در آن کشور عراق به ۳ منطقه سنی، شیعه و کردنشین تقسیم میشد و به این مناطق نیز خودمختاری اعطا میگردید. این طرح که توسط «جوزف بایدن» ارائه شد و یک طرح پیشنهادی برای برونرفت از بحرانهای ناشی از اشغال این کشور در سال ۲۰۰۳ است، نشان میدهد که تجزیهطلبی در منطقه حتی در نهادهای غیرامنیتی ایالات متحده نیز مورد پذیرش قرار گرفته است. تصویب این طرح در سنا، نشانگر اهمیت یافتن تجزیه کشورهای منطقه در نگاه مقامهای آمریکایی طی سالهای آغازین قرن جاری است و باعث میشود تا مجموعه اسناد موجود در این رابطه از حساسیتی دو چندان برخودار شوند. از جمله این اسناد طرح «برنارد لوئیس» برای تجزیه منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که در دهه ۱۹۸۰تنظیم شده است.ماجرا از این قرار است که در ماههای آغازین جنگ عراق علیه ایران، «برژینسکی» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا از ضرورت اصلاح قرارداد «سایکس پیکو» خبر داد و به دنبال آن و همچنین به دستور وزارت دفاع آمریکا، «برنارد لوئیس» مأمور شد تا طرح مشهور خود درباره از بین بردن وحدت قانونی مجموعه کشورهای اسلامی و عربی را وضع کند. در این میان موظف گردید، برای هر یک از این کشورهای اسلامی و عربی طرح مجزا و مشخصی را تنظیم کند. این طرح کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان، مصر، سودان، ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیجفارس و شمال آفریقا را در بر میگرفت.برنارد لوئیس برای اولین بار در نشست سال ۱۹۷۹ اعضای بیلدربرگ در اتریش در مورد طرح خود سخن گفت. او طرح خود را که شامل تجزیه کشورهای غرب آسیا از جمله ایران به کشورهای کوچک قابل مدیریت بود برای سران اقتصادی و سیاسی شرکتکننده در بیلدربرگ ارائه داد. در این طرح کشورهای غرب آسیا بر اساس بنیانهای زبانی، نژادی و منطقهای تکهپاره میشوند. بر اساس این طرح انگلیس باید از شورشهای قومی اقلیتهایی مانند دروزیها در لبنان، بلوچها، ترکها و کردها در ایران، علویها در سوریه، عیسویان در اتیوپی، فرقههای مذهبی در سودان، قبایل عرب در کشورهای مختلف عربی، کردها در ترکیه و… حمایت کند. هدف این طرح تکهتکه کردن منطقهی غرب آسیا و تبدیل آن به موزائیکی از کشورهای کوچک و ضعیف در حال رقابت با یکدیگر است تا از این طریق قدرت جمهوریها و پادشاهیهای فعلی تضعیف شود.برنارد لوئیس همچنین مقالهای را در فارین افرز با عنوان «بازاندیشی خاورمیانه» منتشر کرد. او ظرفیت تجزیه این منطقه و تبدیل آن «به هرج و مرجی آکنده از نزاعها، دشمنیها، فرقهها، مناطق و قبایل در حال جنگ» را پیشبینی کرد. در سال ۱۹۸۳ کنگره آمریکا نیز با برگزاری نشستی با حضور برنارد لوئیس طرح او را تصویب کرد و دستور داد این طرح در سیاست استراتژیک آمریکا برای سالهای آینده گنجانده شود.جدایی بخشهایی از ایران، ترکیه، عراق و سوریه برای تشکیل کشور کردستان را پیامد بارز این طرح بود.بههمین دلیل است که داعش قادر به استفاده از این مسئله است. من فکر میکنم هدف ما باید ایجاد یک دولت جدید سنی، خارج از بخش غربی عراق، و در بخش شرقی سوریه باشد؛ دولتی که توسط میانهروها یا دست کم اقتدارگرایانی که اسلامگرایان رادیکال نیستند، اداره شود.جان بولتون همچنین در نوامبر ۲۰۱۵ اعلام کرد «واقعیت این است که عراق و سوریهای که ما میشناسیم مردهاند… اگر داعش شکست بخورد به معنای بازگشت قدرت به اسد و دستنشاندگان ایران در عراق است که نتیجه آن مطلوب نیست. به جای تلاش برای از نوساختن نقشه پس از جنگ جهانی اول، واشنگتن باید ژئوپلیتیک جدید را به رسمیت بشناسد. بهترین جایگزین برای داعش در شمال شرق سوریه و غرب عراق، یک دولت سنی مستقل و جدید است.»اینها البته گوشهای از اسناد ایالات متحده برای درباره طرح تجزیه منطقه غرب آسیا است و اسناد به مراتب بیشتری در این زمینه وجود دارد. آنچنانکه الکساندر کنیازف، پژوهشگر ارشد انستیتوی شرق شناسی آکادمی علوم روسیه معتقد است که تجزیه کشورهای بزرگ با دامن زدن به اختلافهای قومیتی و ایجاد جنگهای داخلی در طول ۶۰ سال گذشته همواره در استراتژی کلان ایالات متحده مطرح بوده و در شرایط کنونی جایگاه ویژهای یافته است. وی بر این باور است که بدون استثنا همه، هدف تجزیه هستند. از تونس گرفته تا مصر و لیبی و سوریه؛ کشورهای دیگری هم مدنظر هستند. آمریکاییها با این شعار که بحرانهای منطقهای از راه اعطای خودمختاری به گروههای قومی حل میشود دست به حمایت گسترده از گروههای تجزیهطلب زدهاند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0