نگاهی به خطای راهبردی شبکه مازندران؛

 فرهنگ در حاشیه، سیاست در متن

حرف آنلاین: در سال‌های اخیر شبکه‌های استانی صداوسیما، به‌ویژه در مناطق فرهنگی غنی مانند مازندران، با چالشی جدی روبه‌رو شده‌اند؛ چالشی که ریشه در غلبه سیاست بر فرهنگ دارد. شبکه تبرستان، به‌عنوان رسانه‌ای با مأموریت بازنمایی هویت فرهنگی و اجتماعی مازندران، اکنون بیش از آنکه تریبون فرهنگ بومی باشد، به تریبون سیاست رسمی و تکرار برنامه‌های کلیشه‌ای بدل شده است. این غلبه بی‌تناسب سیاست، نه‌تنها کارکردهای فرهنگی رسانه را تضعیف کرده، بلکه به اعتماد عمومی مردم نسبت به شبکه استانی نیز آسیب زده است.

حرف آنلاین: در سال‌های اخیر شبکه‌های استانی صداوسیما، به‌ویژه در مناطق فرهنگی غنی مانند مازندران، با چالشی جدی روبه‌رو شده‌اند؛ چالشی که ریشه در غلبه سیاست بر فرهنگ دارد. شبکه تبرستان، به‌عنوان رسانه‌ای با مأموریت بازنمایی هویت فرهنگی و اجتماعی مازندران، اکنون بیش از آنکه تریبون فرهنگ بومی باشد، به تریبون سیاست رسمی و تکرار برنامه‌های کلیشه‌ای بدل شده است. این غلبه بی‌تناسب سیاست، نه‌تنها کارکردهای فرهنگی رسانه را تضعیف کرده، بلکه به اعتماد عمومی مردم نسبت به شبکه استانی نیز آسیب زده است.
ضعف های اساسی در مدیریت شبکه تبرستان باعث کاهش اقبال مخاطبان به این رسانه و تضعیف جایگاه آن در بعد ملی شده است.
بررسی اینکه چه میزان آثار فاخر از مازندران برای پخش در رسانه‌های ملی تولید شده است، چه میزان فضای رسانه ای ملی برای فعالان تولید آثار نو و جدید فراهم شده است، چه میزان شبکه تبرستان در تغییرات راهبردی برای ورود قشر نخبه موفق بوده است در این برهه حساس ضروری است و چراغ راه مدیریت جدید این شبکه خواهد بود.
باید گفت که فضای نقد در شبکه تبرستان در سال‌های اخیر به شدت کاهش یافته و شبکه تبرستان به تریبون سیاسی تبدیل شده است‌.
در وضعیت کنونی، شبکه مازندران بیش از آنکه آیینه‌ای از زندگی مردم و بازتاب‌دهنده‌ی آداب، رسوم، زبان، موسیقی، تاریخ و روایت‌های محلی باشد، درگیر مناسبات اداری، سیاسی و بخشنامه‌ای است. مناسباتی که نه از دل زیست‌جهان مردم مازندران می‌جوشد و نه پاسخی به دغدغه‌های واقعی جامعه محلی است. نتیجه این وضعیت، شکاف روزافزون میان رسانه استانی و مخاطب محلی است. مخاطبی که به‌دلیل بیگانگی با محتوای رسمی، روزبه‌روز بیشتر به سوی رسانه‌های موازی چون شبکه‌های اجتماعی، ماهواره، یا پلتفرم‌های فراملی گرایش پیدا می‌کند.

بزرگ‌ترین آسیبی که از این روند حاصل می‌شود، فرسایش تدریجی سرمایه فرهنگی مازندران است. زبان مازندرانی، آیین‌های بومی، چهره‌های فرهنگی محلی، سنت‌های شفاهی، روایت‌های تاریخی و حتی سبک زندگی کشاورزی و ساحل‌نشینی مردم این سرزمین، همگی به‌تدریج در حاشیه قرار گرفته‌اند. فرهنگ بومی وقتی در رسانه بازتولید نشود، از حافظه عمومی پاک می‌شود. رسانه استانی نه‌تنها در مقام حافظ این حافظه جمعی ناکام مانده، بلکه در بسیاری مواقع به آن بی‌توجهی کرده یا تنها در مناسبت‌های خاص و به‌شکل تزئینی به آن پرداخته است.

در چنین شرایطی، تغییر مدیریت در شبکه تبرستان، می‌تواند فرصتی برای بازنگری در رویکردها و اولویت‌بندی‌های رسانه‌ای باشد. بازگشت به رسالت فرهنگی رسانه‌های محلی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. مدیریت جدید این شبکه باید با درک عمیق از تنوع فرهنگی مازندران و شناخت جامعه مخاطب، به سمت تقویت محتوای بومی و اجتماعی گام بردارد. حضور نخبگان فرهنگی، هنرمندان محلی، مستندسازان مستقل، نویسندگان و روزنامه‌نگاران منتقد و دلسوز، باید در اتاق فکر این رسانه پررنگ باشد. برنامه‌سازی تنها با اتکا به مدیران اداری یا نیروهای سازمانی، بدون ارتباط با بدنه خلاق جامعه، به بازتولید همان محتوای رسمی و بی‌روح خواهد انجامید.
افزون بر این، توجه جدی به زبان مازندرانی، به‌ویژه برای نسل جوان، از جمله وظایف مغفول‌مانده‌ی رسانه استانی است. زبان، تنها ابزار ارتباطی نیست؛ حامل فرهنگ و هویت است. بی‌توجهی به آن، گسستی فرهنگی پدید می‌آورد که جبران‌ناپذیر خواهد بود. همچنین پرداختن به مسائل کلان اجتماعی استان، مانند بحران‌های زیست‌محیطی، مهاجرت، بیکاری، توسعه نامتوازن، فرهنگ گردشگری و آسیب‌های شهری، باید در اولویت برنامه‌سازی قرار گیرد. برنامه‌هایی که با حضور کارشناسان بومی و زبان قابل‌فهم برای مردم ساخته شوند، می‌توانند حلقه اتصال مردم و رسانه را ترمیم کنند.
در نهایت باید گفت رسانه‌ای که خود را به بازنمایی سیاست رسمی محدود کند، در میدان رقابت رسانه‌ای امروز که تنوع و انتخاب در آن بی‌سابقه است، محکوم به فراموشی است. شبکه تبرستان اگر می‌خواهد در دل مردم مازندران جای داشته باشد، باید از دل آن‌ها بگوید، با زبان آن‌ها سخن بگوید، و بازتاب‌دهنده‌ی رنج‌ها، امیدها، شادی‌ها و خاطره‌های جمعی این مردم باشد. فرهنگ، پیش از آنکه ابزار سیاست باشد، بستر زندگی است؛ اگر آن را نادیده بگیریم، هم سیاست‌ورزی شکست می‌خورد و هم رسانه.