راست قامتان نشسته، آماده دفاع از ولایت
گزارش حرف از دیدار با جانبازان قطع نخاعی در ساری؛ حسین زحمتکش/ روزگاران در رفت و آمد هستند و هر روز تاریخ های تکرار شدنی در حال آزمودن انسان ها است! آزمون هایی که انسان ها را از فرش تا عرش در بر می گیرند. عرشی که شاید قلیل و فرشی که شاید کثیر باشد! […]
گزارش حرف از دیدار با جانبازان قطع نخاعی در ساری؛
حسین زحمتکش/ روزگاران در رفت و آمد هستند و هر روز تاریخ های تکرار شدنی در حال آزمودن انسان ها است! آزمون هایی که انسان ها را از فرش تا عرش در بر می گیرند. عرشی که شاید قلیل و فرشی که شاید کثیر باشد! شاید! اما همین قلیل مردم، آنقدر بزرگ هستند که غنای حضور آنان در این زمین خاکی، دلیلی بر ادامه حیات ملت ها است. آری، روزگارانی که دژخیمان بر پیکره انقلابی ایران اسلامی تاختند جوانانی که تازه پشت لباشان سبز شده بود همچون سهراب سپهر ایرانی در برابر دیو هفت سر ایستادند تا بگویند فرشته ی زمان وعده بهشت برین را در برابر دیو داده است.
یکی از مکان هایی که هنوز بوی عطر دوران رادمردی میدهد، آسایشگاه جانبازان ساری است، مکانی که علاوه بر توانمند سازی جانبازان، پاتوقی برای رزمندگان است تا درد و دل هایشان را با فرماندهان جوان دیروز و سرداران راست قامت نشسته امروز بیان کنند.
*حاج علی رنجبر، مردی از دیار ولایت
گذر زمان، مرا همراه با یکی از یادگاران هشت سال پایمردی کرد تا در جوار مهربانی او و همراهانش به زیارت راست قامتان نسشته برویم.
من دیر به کاروان رسیده بودم، سردار شالیکار به همراه فرماندهان و سربازان قرارگاه عملیاتی غدیر در حال عیادت از حاج علی رنجبر بودند، حاج علی رنجبر از جانبازانی است که به دیدار رهبر معظم انقلاب نائل شده است و خیلی دوست داشتم از فرصتی استفاده کنم تا از حس و حال او در دیدار با رهبری آگاهی یابم.
سربازان، گل به دست داشتند و به هر اتاقی می رفتند به یکی از جانبازان گل هدیه می دادند. حاج علی، کتاب “وقتی مهتاب گم شد” را به جمع معرفی کرد و از آن ها خواست حتما این کتاب را تهیه کنند، در کنار حاج علی کتاب های زیادی از دوران دفاع مقدس وجود داشت.
*دفاع از ولایت موجب حفظ روحیه انقلابی
پس از این جانباز، جمع حاضر به سراغ یکی دیگر از جانبازان رفت، یعقوب نژاد از جانبازان بهشهری قطع نخاعی نیروی انتظامی است که در سال 74 حین ماموریت در مرز میرجاوه دچار صدمه نخاعی توسط ضد انقلاب شده بود.
او با مشاهده سربازانی که گل به دست داشتند، گفت: من هم سرباز انقلاب هستم در هر کجا که هستیم باید خود را سرباز ولایت بدانیم.
وی افزود: دفاع از ولایت موجب می شود تا بتوانیم روحیه انقلابی خود را حفظ کنیم.
در حین صبحت کردن او، از فرصت استفاده کردم تا به حاج علی سری بزنم.
تخت او کنار پنجره ای است که نور را به صورتش می تابد و نورانیت سیمای این مرد بزرگ را بیشتر می کند.
نگاه مهربانش آنقدر آرامش بخش است که در کنارش احساس غریبی نمی کنی، از او پرسیدم حاج علی وقتی به دیدار آقا نائل شدی چه صحبتی با ایشان داشتی؟ او تبسمی کرد و گفت: آدم وقتی آقا را می بیند زبانش بند می آید، فقط توانستم به ایشان عرض سلام داشته باشم هرچند این دومین باری بود که رهبر معظم انقلاب را از نزدیک زیارت می کردم.
*راه امروز راه رسول الله(ص) است
او با دستانی که شاید به ظاهر ناتوان شده است، دستی به صورت کشید و گفت: دعا می کنم نصیب همه ی آرزومندان شود ، خدا نبخشد کسانیکه او را اذیت می کنند، برخی از همقطاران ما از صحبت های او تخطی می کنند.
حاج علی آه سردی کشید و گفت: برخی ها به خاطر جاه و مقام، مانند دوران علی(ع) با ولایت او در می افتند.
جانباز دوران دفاع مقدس تاکید کرد: راه همان راه دوران پیامبر است فقط انسان ها عوض شده اند، اما برخی می گویند اگر رسول الله(ص) بگوید روی مین میرویم اما به فرمان علی(ع) نه!
25 اسفند ماه سالروز جانبازی او در عملیات والفجر 10 است که به خاطر اصابت تیر به گردن، قطع نخاع شد. مردی که حتی لحظه ای از هدف و آرمانش پشیمان نشد. او در این باره می گوید: فشار روحی و جسمی وجود دارد اما تا به الان لحظه ای از هدفی که داشتم دست نکشیدم.
از همسرش و سختی های زندگی با یک جانباز پرسیدم، او در جواب گفت: من سال 72 ازدواج کردم ،شش سال پس از جانبازیم، در همه ی زندگی ها سختی و مشکلات وجود دارد اما خداوند صبری به ما داده که تحمل مشکلات را داریم.
*به دوران گذشته غبطه می خورم
حاج علی در مورد کتاب هایش نیز گفت: وقتی کتاب های دوران دفاع مقدس را می خوانم واقعا تاسف می خورم و قبلم به درد می آید که آن اخلاص و باورها امروز کجا رفته است؟ غبطه می خورم به آن دوران که دیگر تکرار نشدنی است، چیزهای گران بهایی را از دست دادیم.
از حاج علی خداحافظ کردم و از اتاق او بیرون آمدم، حاج علی غفاری و دوستانش در حال خوردن صبحانه بودند که سردار و همراهانش به سراغ آن ها رفتند. حاج علی غفاری از جانبازان قطع نخاعی خوش اخلاق و خوش برخوردی است که از بودن در کنارش احساس خستگی نمی کنی، شاید لحظه ای او را بدون شوخی کردن با اطرافیان نمی توان دید، روحیه ای شاد و انرژی بخش که بسیار تحسین برانگیز است، جمع حاضر بارها با شوخی های او به خنده می افتاد، مردی که به قول خودش روی ویلچر هم توانایی جنگیدن در جبهه را دارد!
*نانی که به دستان حاج علی تبرک شد
سردار پس از دیدار با دیگر جانبازان برای خداحافظی دوباره به سراغ حاج علی رنجبر رفت، تکه نانی کنار دست او بود، سردار نان را به نشانه تبرک به دستان او داد و از حاج علی گرفت!
رفتارهای سردار با همرزمانش تاثیرزیادی روی سربازان داشت، هر چند یکی از اخلاقیات سردار این است که سربازان را به اسم و فامیلی صدا نمی کند! لقلقه زبان او با سربازانش ” داداش” است!
این رفتار، میراث فرماندهان دوران دفاع مقدس است که می توان در رفتار و سیمای سردار شالیکار، یادگار دوران پایمردی زنان و مردان مازندرانی مشاهده کرد.
دیدار به پایان رسید اما این ابتدای اشتیاق دل های مشتاقی بود که در همجواری و زیارت مردان صادق و با اخلاص انقلاب به حرکت درآمده بود.
درود خدا بر رزمندگان و جانبازان سرافراز جبهه حق که آزاد مردی را از مولایشان حسین(ع) و ایستادگی را از رهبرشان سیدعلی آموخته اند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0