فاضلاب، زباله و سکوت مدیریتی؛ مثلث بحران خزر
ساری گروه اجتماعی: دریای خزر، این پهنه آبی بسته و راهبردی، سالهاست که زیر فشار فزاینده بحرانهای زیستمحیطی نفس میکشد؛ بحرانی که دیگر نمیتوان آن را به نوسانات طبیعی یا تغییرات اقلیمی تقلیل داد. آنچه امروز خزر را تهدید میکند، بیش از هر چیز، محصول مستقیم الگوی نادرست توسعه، ضعف حکمرانی محیطزیستی و بیتوجهی مزمن به حق طبیعت و نسلهای آینده است.
یکی از اصلیترین محورهای این بحران، ورود بیضابطه فاضلابهای صنعتی و شهری به خزر است. در بسیاری از شهرهای ساحلی شمال کشور، شبکه تصفیه فاضلاب یا ناقص است یا اساساً کارایی لازم را ندارد. نتیجه آنکه فاضلاب خانگی، بیمارستانی و صنعتی، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به رودخانهها و در نهایت به خزر هدایت میشود. این فاضلابها حامل فلزات سنگین، ترکیبات شیمیایی خطرناک، مواد نفتی و عناصر بیماریزا هستند؛ موادی که در یک دریای بسته مانند خزر، امکان خودپالایی محدودی دارند و بهسرعت انباشته میشوند.
صنایع مستقر در حاشیه رودخانههای منتهی به خزر، از صنایع چوب و کاغذ گرفته تا واحدهای غذایی، شیمیایی و حتی برخی مراکز وابسته به نفت و گاز، نقش پررنگی در این آلودگی دارند. در بسیاری از موارد، هزینه تصفیه استاندارد پساب، قربانی ملاحظات اقتصادی کوتاهمدت شده است. نظارتهای مقطعی، جریمههای ناچیز و فقدان شفافیت اطلاعاتی، به این روند مخرب دامن زدهاند.
در کنار فاضلاب، معضل انباشت زباله بهعنوان زخمی کهنه و مزمن، سیمای سواحل و جنگلهای هیرکانی را مخدوش کرده است. استانهای شمالی سالانه میزبان میلیونها گردشگر هستند، اما زیرساختهای مدیریت پسماند متناسب با این حجم جمعیت شناور توسعه نیافته است. زبالهها در بسیاری از مناطق یا در طبیعت رها میشوند یا در مراکز دفن غیراصولی، بدون عایقبندی و مدیریت شیرابه، تلنبار میگردند. شیرابه این زبالهها، سرشار از مواد سمی، به خاک و آبهای زیرزمینی نفوذ کرده و از طریق رودخانهها به خزر میرسد.
پلاستیکها نیز سهمی جدی در این بحران دارند. بطریها، کیسهها و ریزپلاستیکها نهتنها چهره سواحل را زشت کردهاند، بلکه وارد زنجیره غذایی آبزیان شده و سلامت انسان را نیز تهدید میکنند. پژوهشها نشان میدهد که ماهیان خزر بهطور فزایندهای آلوده به ریزپلاستیکها هستند؛ مسئلهای که مستقیماً امنیت غذایی و بهداشت عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد.
پیامدهای این وضعیت تنها زیستمحیطی نیست. کاهش ذخایر آبزی، تهدید معیشت صیادان، افت کیفیت گردشگری و افزایش هزینههای درمانی، همگی نشانههایی از پیوند بحران محیطزیست با بحرانهای اقتصادی و اجتماعیاند. خزر دیگر فقط یک مسئله محلی یا استانی نیست؛ یک مسئله ملی و حتی منطقهای است که همکاری کشورهای حاشیه این دریا را میطلبد.
با این حال، راه برونرفت از بحران، صرفاً در بیانیهها و همایشها خلاصه نمیشود. نخستین گام، بهرسمیت شناختن عمق فاجعه و ارائه اطلاعات شفاف به افکار عمومی است. پس از آن، سرمایهگذاری جدی در تکمیل و بهروزرسانی تصفیهخانههای فاضلاب شهری و صنعتی، اعمال نظارت سختگیرانه و بدون تبعیض بر صنایع آلاینده، و اصلاح نظام جریمهها و مشوقها ضروری است.
در حوزه پسماند، تفکیک از مبدأ، کاهش تولید زباله، توسعه بازیافت و تعطیلی مراکز دفن غیراصولی باید به اولویت فوری تبدیل شود. همزمان، آموزش و فرهنگسازی عمومی، بهویژه در میان گردشگران و جوامع محلی، نقشی کلیدی در تغییر رفتارها دارد.
خزر آینهای است که نحوه مواجهه ما با توسعه را بازتاب میدهد. اگر این دریا امروز بیمار است، به این دلیل است که توسعه را بدون ملاحظات زیستمحیطی دنبال کردهایم. نجات خزر، نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی تاریخی است؛ ضرورتی که تعلل در آن، هزینهای بهمراتب سنگینتر برای آینده ایران بههمراه خواهد داشت.

ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0