توهم شیشه ای؛اعتیاد  بیماری یا جرم؟

حرف آنلاین- فاطمه عربی: سال‌ها است که گفته اند اعتیاد بیماری و معتاد یک بیمار است. کسی که اعتیاد به مواد مخدر دارد نه تنها مجرم نیست بلکه باید تیمارداریشان را کنند تا خوب شود. اما همین فرد معتاد وقتی اقدام به همسر و کودک آزاری می‌کند، دستگیرش می‌کنند و به زندان می برندشان!! مگر نه […]

حرف آنلاین- فاطمه عربی: سال‌ها است که گفته اند اعتیاد بیماری و معتاد یک بیمار است. کسی که اعتیاد به مواد مخدر دارد نه تنها مجرم نیست بلکه باید تیمارداریشان را کنند تا خوب شود. اما همین فرد معتاد وقتی اقدام به همسر و کودک آزاری می‌کند، دستگیرش می‌کنند و به زندان می برندشان!! مگر نه اینکه می‌گویید معتاد بیمار است. پس چرا این بیمار را دستگیر کرده اید؟! بیماران معتاد روانی جایشان یا کمپ ترک اعتیاد است یا بیمارستان روانی است.به واسطه گسترش رسانه امروز کمتر اخباری از فلان منطقه دور در جنوب و غرب کشور از نظر پنهان می ماند و کمتر کسی است که داستان ستایش آن کودک سه ساله رفسنجانی را نشنیده باشد. کودکی که توسط همین ناپدری و مادر معتاد که بیمار می‌خواندنش، مورد آزارو اذیت قرارگرفته است. فرشته کوچکی که ناپدری بدن ضعیف او را به جای زیر سیگاری اشتباه گرفته است. کودکی که دست و پایش شکسته بود و یک جای سالم در بدن نداشت. موهای ظریف و نازکش به جای نوازش‌های پدرانه، در چنگال ناپدری قرار گرفت.

کسی صدای گریه و معصومیت” ستایش” را نشنید و کودک چه شب‌ها و روزها از درد نخوابیده است. کودکی سه ساله ای که باید شب هنگام مادر برایش قصه بگوید تا بخوابد. بازی و شادی کند. فارغ از زشتی های دنیا و دغدغه بزرگترها شعر بخواند و نقاشی بکشد. همه ما فرزند، خواهر و برادرزاده ای به سن ستایش داریم و می‌دانیم که کودک به خصوص دختر چقدر به پدر خود وابسته است و اگر برای لحظاتی از مادر دور باشد، سراغ مادر را می‌گیرد. همین مادر فرزند دوم خود را باردار است و چه بسا سرنوشتی همچون ستایش در انتظار آن کودک باشد.

ژست های روشنفکرانه گرفته اند و گفتند که نباید به معتاد بگوییم مجرم بلکه معتاد یک بیمار است. اگر معتاد را مجرم ندانیم پس چطور به این بیمار جسمی و روانی اجازه ازدواج دادند، با کدام صلاحیت اقدام به فرزند آوری می‌کنند؟! وقتی کار از کار می‌گذرد و فرد معتاد اقدام به ازدواج می‌کند، به دلیل مصرف مواد توهم زا به فرزند خود آسیب می رساند، آن وقت می‌خواهیم به دلیل عدم صلاحیت فرزند را از پدرو مادر جدا کنیم. فرزند سه یا پنج ساله از اعتیاد چه می‌داند که پس از رنج جسمی فراوان حالا باید تجربه تلخ دوری از پدرو مادر را تحمل کند.

چه کسی پاسخگوی معصومیت از دست رفته ستایش و ستایش های دیگر است؟! سرنوشت ستایش در آینده چه می‌شود، مشکلات و آسیب هایی که  دخترک در خردسالی تجربه کرده است در نوجوانی و جوانی چه تاثیراتی بر روح و روان ستایش می‌گذارد؟

چند روز بعد از رسانه ای شدن داستان تلخ زندگی ستایش، اتفاق ناگوار دیگری دراصفهان رخ داد و “هستی” کودک چهارماهه اصفهانی به دلیل ضربه مغزی شدن در بیمارستان بستری شد. کودک توسط پدرو مادر معتاد خود به بیمارستان انتقال داده شد و پس از آن  دیگر اثری از پدرو مادر”هستی” نبود. پدر به دلیل مصرف شیشه، کودک خود را پرت کرد. روزهایی‌که “هستی” در بیمارستان در جدال مرگ و زندگی بود کسی‌در آن سوی اتاق چشم انتظار سلامتی اش نبود.

مواد روانگردان اثرات مخربی بر فرد می‌گذارد تا جایی‌که دست به آزارو اذیت و کشتن خانواده خود می زند. در افراد معتاد میزان جرم و جنایت بیشتر از افراد عادی است و آن‌ها به دلیل نیاز جسمی و روانی خود دست به هر کاری می زنند. این افرادعلاوه بر مشکلات متعددی که برای خانوده خود به وجود می‌آورند، علاوه بر تحمیل هزینه های زیاد برای کشور، مشکلات زیادی را برای جامعه هم به وجود می آورند.

داستان کودک آزاری فرشته های کشورمان همچنان ادامه دارد، تا روزی‌که حتی یک پدر و مادر معتادی در کشور وجود دارند، کودکان ما در امنیت به سر نمی برند و تمام دوران کودکی را با ترس و دلهره سپری می‌کنند. شاید داستان” ستایش” دختر هشت ساله شوشتری را شنیده باشید. دختری که والدین معتادش هر روز صبح او را از خانه بیرون می‌کردند و به او می‌گفتند آخر شب برگرد!! دخترک جراحت های زیادی بر دست داشت اما چه کسی از جراحت های دل ستایش خبردارد.  کودکی که خانواده او را از مدرسه محروم کردند و اگر نبود کمک انسان‌های خیری که هر روز از صبح تا شب مراقب او در پارک بودند معلوم نبود چه سرنوشتی منتظر دخترک بود.

بیماری یک اتفاق ناخواسته است بدون آنکه اراده فرد در آن دخیل باشد اما اعتیاد به خواسته فرد انجام می‌شود. فرد صبح به محل کارش می‌رود و عصر که برمی‌گردد متوجه علایم بیماری آنفولانزا می‌شود و پس از آن مسیر درمان را طی می‌کند. اما مگر می شود فرد از خانه خارج شود و از مسیری که هر روز طی می‌کند برگردد بعد بگوید به بیماری اعتیاد دچار شده است؟ کسی که به اعتیاد گرایش پیدا می‌کند با خواسته قلبی خود به سراغ آن می رود.

در گزارشی که چند روز قبل در سایت”مازند نومه ” با عنوان” اعتیاد زیر پوست دانشگاه” منتشر شد با تعدادی از دانشجویان که خود اذهان داشتند مواد مخدر استفاده می‌کنند صحبت شد و با وجود تحصیلات دانشگاهی حتی در مقطع کارشناسی ارشد که “گل و علف”  راجز مواد مخدر به حساب نمی آوردند ومعتقدند که  اعتیاد آور نیست!

می‌گویند بیکاری و فقر موجب اعتیاد می‌شود و تحصیل کرده ها کمتر در دام اعتیاد گرفتار می‌شوند اما مگر دانشجوی19 ساله و دانش آموز14 ساله کاری جز تحصیل دارند؟ جوان ونوجوان به دنبال تجربه و لذت جویی هستند و به بهانه فرار از مشکلات زندگی و شکست عشقی  و عاطفی، به  مواد مخدر  رومی آورند.

همه ما بسیاری از افراد موفق در جامعه را می شناسیم که با وجود همه مشکلات زندگی، فقر مالی، بی سوادی والدین، معلولیت و یا بیماری پدر و مادر اما دست از تلاش و کوشش برنداشتند و اکنون به عنوان فردی موفق و تاثیرگذار در کار و زندگی خود هستند. اگر قرار باشد همه افراد به بهانه مشکلات زندگی رو به اعتیاد بیاورند که دیگر سننگ روی سنگ بند نمی شود.

هرکسی که پایش را از قانون فراتر بگذارد، مجرم است چه کسی که مصرف کننده مواد است و چه معلمی که اقدام به آزار جنسی دانش آموزان خود می‌کند.

باید تعارف را کنار گذاشت و به جای نگاه‌های کلیشه ای، در رویه کنونی تجدید نظر کرد و “معتاد” را “مجرم” شناخت نه صرفا یک” بیمار”. البته این تغییر رویه به یکباره اتفاق نمی افتد و همان‌طور که آرام آرام به جامعه قبولانده شده که”معتاد” مجرم نیست و” بیمار “است، سیاست های مقابله با معتادان را بر مبنای واقعیت در نظر بگیرند. باید ضرب العجلی برای معتادان در مشخص کنند و با در اختیار قرار دادن امکانات لازم و رایگان برای ترک، نسبت به ترک مواد مخدر اقدام کنند در غیر این صورت آنها را به اردوگاه‌های ترک اعتیاد به نقاط دور کشور بفرستند.

خداوند به آدم عقل داد تا درست ازآن استفاده کند و سره را از ناسره  تشخیص دهد، با نگاهی به سیاست های مسئولان متوجه می شویم که تغییر نوع نگاه آنان به اعتیاد که بیماری است چندان جواب نداد. با وجود مواد مخدر صنعتی و روانگردان‌ها و شیوع این مواد در بین جوانان و نوجوانان باید منتظر پیامد و خشونت های کودک و همسر آزاری از سوی این افراد باشیم.  هرچند که دیر شده اما تا فرصت باقی است  باید اقدامی صورت بگیرد.مسئولان و برنامه ریزان باید به خود بیایند چرا که چند سال دیگر با جامعه ای آسیب پذیر مواجه می‌شویم که جوانان و نوجوانان آن در کودکی قربانی خشونت های والدین معتاد خود شده اند. جامعه ای با ناهنجاری‌های بسیار.

 

 

  • این گزارش در روزنامه حرف مازندران به تاریخ 15 آبان چاپ شده است