یادداشت/

سایه سنگین بیکاری بر دوش فرهیختگان جامعه

حرف آنلاین: در کشوری که طلای دانش، همیشه درخشان‌ترین گوهر زندگی فردی و اجتماعی تلقی می‌شده، اما آمار رسمی منتشر شده از سوی وزارت کار روایتی دیگر سر می‌دهند. از هر چهار شاغل، تنها یکی جامه‌ی تحصیلات دانشگاهی بر تن دارد؛ رقمی که همچون زنگ خطری جدی، پایه‌های ارتباط میان آموزش عالی و بازار اشتغال را می‌لرزاند. این شکاف عمیق، پرسشی بنیادین را پیش روی ما می‌نهد: آیا مسیر دانش تا ثروت و تأمین معیشت، این‌چنین باید ناهموار و پرفراز و نشیب باشد؟!

حرف آنلاین: در کشوری که طلای دانش، همیشه درخشان‌ترین گوهر زندگی فردی و اجتماعی تلقی می‌شده، اما آمار رسمی منتشر شده از سوی وزارت کار روایتی دیگر سر می‌دهند. از هر چهار شاغل، تنها یکی جامه‌ی تحصیلات دانشگاهی بر تن دارد؛ رقمی که همچون زنگ خطری جدی، پایه‌های ارتباط میان آموزش عالی و بازار اشتغال را می‌لرزاند. این شکاف عمیق، پرسشی بنیادین را پیش روی ما می‌نهد: آیا مسیر دانش تا ثروت و تأمین معیشت، این‌چنین باید ناهموار و پرفراز و نشیب باشد؟!

اما تراژدی هنگامی عمق می‌یابد که نگاهی به سپهر بیکاری بیفکنیم؛ جایی که سهم فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به رقم هولناک چهل درصد رسیده است. این عدد تنها یک کمیت خشک نیست، بلکه نمادی است از سرخوردگی هزاران جوان مشتاقی که سال‌ها در راه دانش‌اندوزی کوشیدند، اما امروز در ایستگاه انتظار برای فرصتی شغلی، خسته و ناامید مانده‌اند. بیش‌ترین سهم این بیکاری نیز، بر دوش دارندگان مدارک فوق‌دیپلم و لیسانس سنگینی می‌کند، گواه آن که حتی پایه‌ای‌ترین سطوح آموزش عالی نیز از تضمین اشتغال بی‌بهره مانده است.

در این میان، قشری که نگرانی را دوچندان می‌کند، دارندگان مدارک فوق‌لیسانس و بالاتر هستند که سهم آنان از دایره بیکاری رو به فزونی است. این پدیده، زنگ خطر را برای کل نظام آموزشی به صدا درمی‌آورد؛ زمانی که فرهیختگان و نخبگان علمی جامعه نتوانند جایگاه شغلی متناسب با دانش تخصصی خود بیابند، نه تنها سرمایه‌های انسانی به هدر می‌روند، بلکه خستگی و یأس بر پیکره امید و نشاط اجتماعی نیز چنگ می‌اندازد.

راه رستگاری، در گرو سرمایه‌گذاری بر یادگیری مادام‌العمر و مهارت‌های کاربردی است. دیگر نمی‌توان با تکیه بر مدرک تحصیلی به تنهایی، به دنبال شغل مناسب بود. باید روح مهارت‌آموزی و توانایی پیاده‌سازی دانش در عمل، از دوران مدرسه در نسل جوان نهادینه شود. این گذار، تنها یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای ساختن آینده‌ای پایدار و جلوگیری از هدررفت بزرگتر سرمایه‌های انسانی این سرزمین است.

در پایان، این آمارها تنها عدد نیستند، بلکه روایتگر شکافی عمیق میان نظام آموزشی و نیازهای واقعی اقتصاد هستند. گویی دانشگاه و بازار کار، هر یک در جزیره‌ای جداگانه به سر می‌برند و این جوان تحصیل‌کرده است که باید هزینه این گسست را بپردازد. حل این معضل، نیازمند بازاندیشی اساسی در محتوای آموزشی، مهارت‌آموزی و ارتباط مؤثر با صنعت است، پیش از آن که موج ناامیدی، بنیان‌های آینده این سرزمین را با تهدیدی جدی مواجه سازد.

 

به قلم سید بهنام مهردل – سرپرست اداره کل آموزش فنی و حرفه‌ای استان مازندران