نقش گمشده رسانهها در حکمرانی آب
یادداشت: بحران آب در ایران طی دهه گذشته از یک مسئله صرفاً زیستمحیطی به بحرانی ساختاری، اقتصادی، امنیتی و حتی فرهنگی تبدیل شده است. با وجود اهمیت موضوع، مطالعات دانشگاهی نشان میدهد که رسانههای ایران هنوز در پوشش این بحران، رویکردی منسجم، آیندهنگر و مبتنی بر مسئولیت اجتماعی اتخاذ نکردهاند. عمده پاسخ رسانهها واکنشی، سطحی و مسئلهمحور بوده است و کمتر به ریشههای ساختاری و راهکارهای عملی پرداختهاند.
اما بررسیهای حاصل از دهها پایاننامه، تحلیل محتوای رسانهای و گزارش دانشگاهی در ایران نشان میدهد که فاصله قابل توجهی میان نقش واقعی و نقش مورد انتظار رسانه در حوزه آب وجود دارد.
اولویت خبری پایین و پوشش واکنشی مهم ترین مساله ای است که در بررسی پوشش اخبار حوزه آب در ایران به چشم می خورد. بحران آب معمولاً در شرایط بروز تنش اجتماعی مانند خشکشدن تالابها، اعتراضات محلی، یا اعلام آمار تکاندهنده، مورد توجه رسانهها قرار میگیرد.
در دورههای غیر بحرانی، دستور کار خبری رسانهها بهسرعت تغییر کرده و آب به لایههای انتهایی اولویت خبری سقوط میکند.
مطالعات نشان میدهد در روزنامهها سهم بحران آب از کل مطالب زیستمحیطی بین ۱۲ تا ۲۰ درصد بوده و در رسانههای صداوسیما حتی کمتر است. به عبارت دیگر، بحران آب برای رسانهها بیشتر سوژهای مناسب در هنگام انفجار مسئله است تا مسئلهای دائمی که نیازمند رصد و مطالبهگری مستمر باشد.
هر زمان که رسانه نتواند مسئله را دقیق و چندبعدی روایت کند، بحران در واقعیت بدون فشار اجتماعی برای اجرای راهبرد موثر ادامه پیدا میکند. از سوی دیگر، بحران آب برخلاف بسیاری از موضوعات دیگر، وابسته به زمان است؛ یعنی هر ماه تأخیر، فرسایش منابع را تشدید میکند. اگر امروز رسانه به ریشهها نپردازند، فردا نهتنها مسئله بزرگتر میشود بلکه امکان درمان نیز سختتر خواهد شد.
غلبه رویکرد دولتی و کمرنگ بودن روزنامهنگاری انتقادی در رسانه ای کردن مساله آب در ایران نیز از دیگر انتقاداتی است که به خبرنگاری در حوزه محیط زیست و آب مربوط می شود. منبع اصلی خبر در ۶۰ تا ۸۰ درصد مطالب رسانهای، نهادهای دولتی و سازمانهای رسمی هستند.
مطالعات دانشگاهی نشان میدهند که در روزنامههای ایران سهم مطالب آب در زمان آرامش حدود ۱۲–۲۰ درصد کل مطالب محیطزیستی است.اما در دوره تنش، مثلاً هنگام اعتراض کشاورزان شرق اصفهان، این سهم بیش از ۴ برابر میشود. در استان خوزستان طی سالهایی که بحران گردوغبار شدت گرفت، سهم آب از خروجی رسانهای به حدود ۶۰ درصد کل مطالب زیستمحیطی رسید اما شش ماه بعد دوباره فروریخت این یعنی بحران نه یک دستور کار پایدار، بلکه موضوعی انفجاری و قابل فراموشی است.
ازسویی نیز صدای کنشگران محلی، کشاورزان، محیطبانان، متخصصان مستقل و جامعه مدنی در رسانه ها بسیار کمتر شنیده میشود. به همین دلیل خروجی رسانهها بیشتر بازتاب مدیریت بحران از منظر دولت است تا روایتهای متفاوت و چندصدایی. از این روست که مدیریت منابع آب بیشتر فنی و اداری نمایش داده شود و ریشههای فرهنگی، اقتصادی، ساختاری و فسادزا پنهان می ماند.
آنچه مشخص است این است که بحران آب در رسانهها مسئلهای فنی به شمار می رود نه اجتماعی که ناشی از رویکرد دولت ها است، بسیاری از پژوهشها تأکید میکنند که روایت رسانهها از آب بیشتر فنی و مهندسی است؛ حجم سد، بارش، تنش آبی، حقآبه، سرانه آب تجدیدپذیر، حوضههای بحرانی بیشتترین آمار اخبار حوزه آب را تشکیل می دهند.
در بسیاری از تحلیلهای انجامشده در دانشگاههای تهران، علامه، شیراز، زاهدان و خوزستان نشان داده شده؛ بیش از ۶۵ درصد تیترهای پوشش آب به مؤلفههای فنی اختصاص دارد مثل ذخیره سد، کسری مخزن، بارش، افت آبخوان. سهم تحلیلهای مرتبط با حکمرانی، تعارض منافع و ساختار تصمیمگیری کمتر از ۲۰ درصد است.در رسانه ملی نیز سهم کارشناسان مستقل غیر دولتی گاهی حتی زیر ۵ درصد گزارش شده است.
در این بخش واضح است که کمتر ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی مصرفکنندگان، نقش صنعت، ضعف حکمرانی آب و ناکارآمدی مدیریت منطقهای در رسانه ها نمایش داده می شود و محور گفت وگو قرار می گیرد.
بدین ترتیب، بحران آب در رسانهها بیشتر کمبود آب تصویر میشود تا بحران حکمرانی و مصرف آب، این تکرار سادهسازی و شخصیسازی همواره به دنبال مقصر است.تحلیل گفتمان رسانهای نشان میدهد که رسانهها معمولاً تقصیر بحران را فردیسازی میکنند مثلاً صرفهجویی نکردن مردم، ساختارهای کلان مانند رانت آب، طرحهای انتقال بیپشتوانه، کشاورزی آببر و مدیریت سیاسی استانها کمتر نقد میشود. این نوع پوشش رسانهای سبب می شود که افکار عمومی به گناهکاران کوچک اشاره کند و علتهای بزرگ پنهان بمانند.
فرهنگ رسانهای ما «قهرمان و ضدقهرمان» میسازد؛ رسانهها معمولاًیک فرد را مقصر اصلی و فرد دیگر را «ناجی» نشان میدهند.این ساختار در روایت بحران آب بسیار دیده میشو؛ «رئیس قبلی بد بود، رئیس جدید خوب است، استاندار سابق خسارت زد، استاندار جدید پیگیر است. این قهرمانسازی همانقدر سادهساز است که مقصرسازی. تقریباً تمام پژوهشهای دانشگاهی به این مساله اشاره دارند که در حوزه آب، روزنامهنگاری تحقیقی در ایران وجود ندارد یا بسیار محدود است.
نبود دادهی آزاد و شفاف، ضعف تجربه ژورنالیستهای محیط زیست، محدودیتهای ساختاری رسانههای محلی برای نقد پروژههای آببر منطقه موجب می شود که بسیاری از فسادهای آبی، طرحهای شکستخورده، تأمین آب رانتی، تنشهای بیناستانی و بحرانهای صنایع آببر، رسانهای نمیشوند.
از سویی نیز مساله مهم تری در بررسی ارتباط صنعت آب و رسانه وجود دارد، مطالعاتی که در سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۳ انجام شده نشان میدهد که
میان رسانه و سیاستگذاری آب، پیوند مؤثری برقرار نیست، یعنی حتی وقتی رسانهها هشدار میدهند، این هشدارها به تغییر در تصمیمگیریها منجر نمیشود. شاید یکی از دلایل این امر نیز این است که رسانهها قدرت دستورکاردهی مستقل ندارند، سیاستگذاری آب در ایران بسته، متمرکز و غیرپاسخگوست و رسانهها بیشتر بازتابدهندهاند تا پیگیر و مطالبهگر.
در بسیاری از پژوهشهای دانشگاهی (بهویژه مشهد، کرمان، یزد و اصفهان) نشان داده شده حدود ۶۰ تا ۷۵ درصد تیترهای انتقادی در بحران آب بر افراد متمرکز است نه ساختار.کمتر از ۱۰ درصد مطالب به تعارض منافع یا ضعف قوانین آب میپردازند.سهم مقالاتی که «چرخه تصمیمگیری» را نقد کنند، در برخی استانها زیر ۵ درصد است.
بیشتر گزارشها، بازنشر اطلاعیههای سازمان آب، خبر نشستهای رسمی یا گزارش فنی سدها هستند.حتی در بحرانهای شدید، مثل خشک شدن تالابها یا فروکش کردن رودخانهها، روزنامهنگاری تحقیقی بسیار محدود بوده است.بیش از ۷۰ درصد مطالب آب در رسانهها مبتنی بر اطلاعیههای رسمی است و تقریباً هیچ تحلیل ساختاری یا تحقیقی منتشر نمیشود.
در این بحث می توان نتیجه گرفت که یکی از چالشهای اساسی بحران آب در ایران، ضعف اثرگذاری رسانه بر سیاستگذاری و تصمیمگیری است. یعنی حتی زمانی که رسانهها هشدار میدهند یا گزارشهای تحلیلی منتشر میکنند، ساختار حکمرانی و سیاستگذاری آب در ایران نسبت به این هشدارها واکنش کمی نشان میدهد. این مسئله نتیجه مجموعهای از عوامل ساختاری، نهادی و رسانهای است.
نهادهای اصلی تصمیمگیر در مدیریت آب شامل وزارت نیرو، شرکتهای آب منطقهای و شورای عالی آب هستند که تصمیمات عمده خود را به صورت غیرشفاف و متمرکز اتخاذ میکنند.رسانهها به رغم اطلاعرسانی، معمولاً نقش نظارتی و فشار بر تصمیمگیرندگان را ندارند، زیرا قدرت واقعی در دست گروههای محدود مدیریتی است.حتی وقتی گزارشهای تحقیقی یا هشدارهای کارشناسی منتشر میشوند، اغلب ارتباط مستقیمی با فرآیند تصمیمگیری سیاسی وجود ندارد.تصمیمگیرندگان از رسانهها اطلاعات میگیرند، اما این اطلاعات معمولاً در سطح هشدار عمومی یا تکنیکی باقی میماند و تغییرات ساختاری ایجاد نمیکند.
تشکیل کارگروههای مشترک رسانه، دانشگاه، سازمانهای مستقل برای انتقال داده و تحلیلهای تحقیقی به تصمیمگیرندگان در ایجاد پیوند مستقیم میان رسانه و سیاستگذاری موثر خواهد بود. این کار رسانه را از اطلاعرسان صرف به یک مشاور و فشار اجتماعی تبدیل میکند و بحران های آب را در حوزه سرزمینی در گفتمانی از مردم، رسانه و دولت راهیابی و بررسی می کند.
الناز پاک نیا روزنامه نگار و دانشجوی دکتری علوم ارتباطات دانشگاه سوره تهران

ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0