وقتی ناحقی در جامعه “واقعی” تلقی می شود

شاید روزی “انصاف” در جامعه به یک داستان خیالی مبدل شود. هرچند که انصاف از ویژگی های انسان شمرده می شود به ویژه ما مسلمانان از آن به عنوان ویژگی بارز یک شخص مسلمان تلقی می‌کنیم اما کم کم و یا بهتر است از نگاه جامعه شناسانه بنگریم که انصاف نزدیک به دو دهه است […]

شاید روزی “انصاف” در جامعه به یک داستان خیالی مبدل شود. هرچند که انصاف از ویژگی های انسان شمرده می شود به ویژه ما مسلمانان از آن به عنوان ویژگی بارز یک شخص مسلمان تلقی می‌کنیم اما کم کم و یا بهتر است از نگاه جامعه شناسانه بنگریم که انصاف نزدیک به دو دهه است که در جامعه ایرانی کمرنگ شده است. در جایی که باید دست هم را بگیریم، انسانیت به خرج دهیم و جانب انصاف را رعایت کنیم حق را زیر پا می‌گذاریم.

خوی طمع بودن در ما پررنگ تر می شود و برای رسیدن به پول و مقام بالاتر از جان و ناموس خود مایه می‌گذاریم، آن‌چنان دروغ می گوییم تو گویی طی سال‌های درس و مدرسه و دانشگاه دروغ را به ما یاد دادند و حالا هریک از ما استادی شده ایم در این حوزه!

اخلاق اسلامی و آداب دینی در جامعه، بابت زیاده خواهی های ما ذبح شده است و هریک با استادی تمام از دین برای خود کلاه شرعی درست می‌کنیم به اندازه تمام ادیان!! ادیانی که آمده اند راه رستگاری را به قوم خویش آموزش دهند!

در جایی که پزشک باید به تعهد و قسمی که یاد کرده است پایبند باشد واولویت اول نجات جان بیمار باشد، پول قرارمی‌گیرد!

در جایی که کاسب‌کار که در گذشته های نه چندان دور معتمد محل بوده اما اکنون از جیب مردم برای خود بساز و بفروش راه انداخته! و در جای دیگر که مردم برای خود نمایندگانی انتخاب می‌کنند تا راحتر صدای خود را به گوش مسئولان برسانند و ناگاه قدرت و شهرت همچون شعله های آتش در وجود نماینده زبانه می‌کشد و هر روز در گرداب قدرت غوطه ورمی‌شود.

در جایی که صدای حق خواهی مردم باید شنیده شود اما خاموش می شود!

در جایی که هریک از انسانها با توجه به لیاقت خود باید پست و مقامی بگیرند اما آبدارچی جای معاون و معاون در جای راننده قرار می‌گیرد! در جایی که از ریال به ریالی که مردم برای کمک به نیازمندان اختصاص می‌دهند و باید برای فقرا استفاده شود اختلاس می شود آیا صحبت از انصاف و دروغ گویی چیزی شبیه به داستان نیست.

شاید روزی بعدها هریک ازما برای فرزندان و نوه های خود داستان چوپان دروغگو را تعریف کنیم، داستان کلاس درس جامعه ای که در آن به ما یاد دادند دروغ بد است و دروغگو را خدا دوست ندارد اما به موازات آن دروغگویی را هم آموزش دادند.

هر موقع که تب افزایش بنزین درجامعه قوت می‌گیرد به موازات آن تمامی اجناس افزایش می یابد. وقتی بنزین افزایش یافت به تبع کرایه ها افزایش می یابد و پس از آن لوازم یدکی خودرو، مرغ، گوشت، نان، مسکن، دستمزد باربرها وآرایشگرها، کفن و دفن و…. نیز افزایش می یابد.

افزایش بنزین با افزایش هر آنچه در این کره خاکی که بتوان از آن استفاده کرد به طور زنجیره وار به هم ربط دارند، تمامی اجناس و خدمات با افزایش بنزین گران و گرانتر می شود.

افزایش بنزین در جامعه ایرانی به مانند افزایش بهای نفت وتاثیر آن در بازارجهانی است!

اختلاس میلیاردی یک شب انجام نمی شود، اول از 100تا تک ریالی و بعد به نقطه های بیکران هزار ختم می شود.

وقتی بنزین افزایش می یابد، این وسط جروبحث بین مسافر و راننده بالا می‌گیرد و مردمی که در شرایط سخت اقتصادی به سر می‌برند بر سر افزایش نرخ تاکسی با یکدیگر مشاجره می‌کنند.

شورای شهر نرخی را مصوب می‌کنند فرمانداری و وزارت کشور بعد از بررسی آن را مصوب می‌کنند و همیشه بین مسافر و راننده برای دریافت بقیه پول بحث است تا جایی که دیگر از حوصله مسافر خارج است که بخواهد هر روز آن هم روزی چند بار با راننده ها بحث کنند.

یک روز نرخ کرایه125، سال دیگر250و سال بعدتر هم350 و400، هیچ وقت هم در طی این سالها نه راننده پول خرد داشته ونه مسافر. همیشه این وسط مسافران علاوه بر این‌که بقیه پول خود را دریافت نمی‌کنند بدهکار هم می شوند چون راننده ها نرخ مصوب شده را قبول ندارند و ترجیح می‌دهند خودسرانه کرایه ها را افزایش دهند.

کرایه ای که همین الان نرخ مصوب آن در مرکز استان 400 تومان است( در هر مسیر کرایه متغییر است) از همان ابتدا راننده ها500دریافت می‌کردند چرا که اول آن‌که پول خرد نداشتند دوم آن‌که حق آن‌ها بیشتر از نرخ مصوب است و کم کم راننده ها باورشان شده که نرخ کرایه تاکسی500 تومان است و مردم چون اطلاع ندارند می‌گویند400!!

خوب اول از25 تومان شروع شد و بعد 50 و فعلا به 100تومان!! وقتی اختلاس در سطح کشور به میلیارد ها تومان می‌رسد دیگر راننده تاکسی این مبلغ ناچیز را حق خود می‌داند، با خود می‌گوید در گرما و سرما در ترافیک و هزینه های بالای ماشین و زندگی دیگر این100تومان ارزش ندارد و این حق قانونی من است که مسئولان نرخ گذاری در حق من اجحاف کردند!!

حق خوری، دزدی و بی انصافی را چه کسی ترویج می‌دهد؟!! همه ما مقصریم چون جانب انصاف را رعایت نمی کنیم چون حرف و عملمان یکی نیست. نماز را در مسجد می‌خوانیم اما بلافاصله بعد از ترک مسجد قسم دروغ یاد می‌کنیم و به قشنگ ترین شکل زیراب دوست و همکارمان را می‌زنیم.

وقتی اختلاس و دزدی در بالاترین سطح جامعه به مرز10هزار میلیارد رسیده است، وقتی اعتماد نسبت به مسئولان کمرنگ شده، وقتی دیگر فضای اعتماد و همدلی در جامعه خاکستری شده دیگر بحث بر سر بقیه کرایه تاکسی بیهوده است.