سریال پایتخت؛ بایدها ونبایدها

درشیوه ی صحیح نقد و درتعریف اصولی آن به معنی جدا سازی سره از نا سره ، بیان باید های الزامی در کنار مولفه های نادرست فرمی ضروری تلقی شده است دراین یادداشت ضمن عدم جانب داری و به موازات آن گرفتاری در تعصب نا به جا به بیانی نقادانه و بی طرف با دیدی […]

درشیوه ی صحیح نقد و درتعریف اصولی آن به معنی جدا سازی سره از نا سره ، بیان باید های الزامی در کنار مولفه های نادرست فرمی ضروری تلقی شده است دراین یادداشت ضمن عدم جانب داری و به موازات آن گرفتاری در تعصب نا به جا به بیانی نقادانه و بی طرف با دیدی جامع به وجوه مثبت و منفی سریال موردنظر می پردازیم.

از سال91تافروردین 93 سریال پایتخت به کارگردانی سیروس مقدم در سیزده شب تعطیلات عید نوروزپخش می شده که در سال جاری استثنائا درماه رمضان پخش شد.

ماجراهای معمول ودرگیری های عادی زندگی ایرانی در کنارنمایش به نسبت ناقص، دغدغه های زندگی تقریبا روستایی، با چاشنی طنز سریال را باب مخاطب تلویزیونی تبدیل کرده است.

نکته قابل تحسین ،تاکید نویسندگان این برنامه به احترام وتوجه به روابط خانوادگی در ضمن گره های داستانی است ودر پی این وقتی فیلم برداری و ساخت این برنامه در شمال کشور و در مازندران صورت گرفته ، نا گزیر به بیان بسیاری از ویژگی های مشترک مردم این ناحیه پرداخته که البته یکی از مولفه های جذابیت فیلم ،نمایش سادگی رفتار و رِئوفت اهالی این خطه بوده و در اغلب مواقع با اغراق ،سعی در خوش آمد آن به مذاق بیننده دارد.

ناگفته نماند موسیقی متن سنتی مازندرانی و معرفی هرچند جزئی آداب و رسوم مازندران و تاکید بجا نسبت به ساخت وسازغیر مجاز در قسمتی که در سال جاری پخش شده است از نکته قابل تحسین این سریال است.

اما سوال و نکته اصلی که عده ای از مردم مازندران را از پخش و ادامه دار شدن این سریال دل آزرده کرده، در پرداخت شخصیت های برجسته داستان است، شخصیت “نقی” ،”ارسطو” و بدون اغراق می توان گفت همه ی اهالی روستای مطروحه در داستان به هیچ وجه از سلامت و هماهنگی اصولی یک انسان منطقی و معقول ،آن طور که معرف شعور یک مازندرانی است ؛نمیباشند. در قسمت های بسیاری شخصیت “نقی ” و سایر اشخاص ،حتی به اندازه ی یک کودک هم از قدرت تحلیل برخوردار نیستند که این ویژگی با مهارتی مثال زدنی در خلال داستان و تحت عنوان غیرت یا محبت به خانواده ی احترام به پدر استتار می شود. به شکلی که در جریان نا معقول عکس العمل ها ،تنها خنداندن و بعد برجسته سازی آنچه «مورد تحسین» شمرده میشود .مانند :تهدید به آتش کشیدن”نقی” در اخرین قسمت برنامه (البته با قبول این پیش فرض که هر انسانی در شرایط غیر مترقبه مقداری از قدرت اندیشگی خود را از دست میدهد) و بعد برجسته سازی سکته ی “هما”که در جریان تایید «پسندیدگی» هاست ،روند فیلم را طوری پیش می برد که به مخاطب تلویزیونی کمتر قدرت تفکیک و برجسته سازی میدهد.نظیر این سکانس در چهار گانه ی پایتخت بسیار است که در لفافه ی خنداندن کنش های نامعقولی را به “نقی” که به نظر نماینده ی یک مرد خانواده دوست است ،دیده می شود.

با اعتقاد به تعریف نقد و دوری از جانب داری در ابتدای این مقال، باید متذکر شوم که ویژگی بیان شده زمانی که به کرات در قسمت های مختلف دیده شده ؛ غیر قابل تحمل و قابل تامل میشود.

اما در مورد شخصیت “هما” که تنها شخصیت متفاوت و قابل دفاع به نظر می رسد، در قسمت گذشته که درسال نودو سه پخش شده “هما”عنوان یک زن روستایی کاملا تازه به دوران رسیده حتی مورد انتقاد “نقی”قرار میگرفت(بانگاه مراسم ازدواج ارسطو در قسمت سال 93)

اما در این شماره”هما” تبدیل عضوی منطقی و معقول شده است که همانند قسمت های گذشته لهجه ی مازندرانی ندارد و در تهران تحصیل کرده است و بدون مولفه ی نمایشی ای که معرف مازندرانی بودن وی باشد،است.

با توجه به نامگذاری فیلم که هیچ ربطی به محتوا و منطقه ی لوکیشن ندارد و پرداخت شخصیت ها آنطورکه ذکر شد، تنها یک سوال باقی مانده شخصیتی که نماینده ی یک مازندرانی با شعور ودرک فرهنگی و بدون افراط در ساده نمایی وبرخوردی منطقی با کنش های پیرامون خود باشد؛ کدام است؟؟

زهرا علیپور