از “تئوری توطئه ” تا نظریه “شبکه قدرت” میشل فوکو

قسمت اول اکثریت ما ایرانیان، در تحلیل اتفاقات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی کما بیش از “تئوری توطئه” استفاده می کنیم. تئوری توطئه را غربی ها Conspiracy Theory می گویند. باورمندان این نظریه شکل رویدادهای اجتماعی و سیاسی را به دو چهره تفکیک می کنند، یکی نمای ظاهری رویدادها، یعنی آنچه که همگان آنرا می […]

images
قسمت اول
اکثریت ما ایرانیان، در تحلیل اتفاقات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی کما بیش از “تئوری توطئه” استفاده می کنیم.
تئوری توطئه را غربی ها Conspiracy Theory می گویند.
باورمندان این نظریه شکل رویدادهای اجتماعی و سیاسی را به دو چهره تفکیک می کنند، یکی نمای ظاهری رویدادها، یعنی آنچه که همگان آنرا می بینند و در ظاهر امر اتفاق می افتد، و دیگری شکلی است که در پشت پرده در جریان است، ایشان این جز از یک رویداد اجتماعی را دارای اصالت می دانند و معتقدند که عوامل اصلی و کلیدی همان بخش مخفی و پشت پرده می باشد که کنش اجتماعی و سیاسی را رقم زده است. باورمندان این نظریه معتقدند که حوادث دنیا را جمعیتی کوچک اما ثروتمند و پرنفوذ بدین ترتیب رقم می زنند تا همگان به دنبال ظاهر رویداد باشند و ایشان پشت پرده به مقاصد خود دست یابند. در نگاه باورمندان این نظریه، آحاد جمعیت یک اجتماع فریب خوردگانی هستند که همچون عروسک خیمه شب بازی در دستان مافیای پشت پرده صحنه گردانی می شوند!!
بررسی ها نشان داده است که این دیدگاه در فرهنگ برخی ملتها بسیار ریشه دار است و در فرهنگ و باور ایشان رسوخ نموده است. برخی را عقیده برآنست که گرایش به باور “تئوری توطئه” در ملتهای حوزه فرهنگی “هند-اروپایی” ریشه دار و تاریخی می باشد.
به عنوان نمونه در ادبیات عرفان ایران، همواره حقایق و شهود عرفانی در پس پرده و حجاب مخفی است و سالک راه عرفان تنها پس از برافتادن پرده، شاهد حقایق می گردد و شهود عرفانی برایش بوقوع می پیوندد.
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من……….وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو ………. چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
و یا
“تو خود حجاب خودی، حافط از میان برخیز”
در نمادها و “سرنمون های” ( Archetype) ذهنی ناخوداگاه ایرانیان حقایق همیشه پشت پرده است و برای نایل آمدن به درک حقیقت همواره باید پرده و حجاب کنار زده شود. با این دیدگاه می توان استدلال کرد که ذهن ایرانیان مسعد تئوری توطئه است. با اندک بررسی در احوالات ایرانیان در سال های دور و نزدیک در میابیم که باور به این نظریه کما بیش همیشه با شدت در میان ایرانیان رایج بوده است.
جالب است که ریشه ی این اعتقاد به این باور تنها مربوط به ایرانیان نیست. به واژی Discover در زبان انگلیسی توجه کنید، این واژه به معنی “کشف” است. در این کلمه ی ترکیبی واژه ی Cover که کنایه از پوشش و حجاب است دیده می شود، در واقع در اینجا نیز کشف حقیقت از منظر ذهنی، با برکنار کردن یک پوشش و حجاب صورت می گیرد.
در ادبیات داستان نویسی ایران، آقای “ایرج پزشک زاد” نویسنده و طنزپرداز معاصر، باور افراطی به تئوری توطئه را دستمایه کتاب طنز خود تحت عنوان “دایی جان ناپلئون” نمود. این کتاب در زمان انتشار مورد اقبال قرار گرفت و سریالی به همین نام ساخته شد. “ایرج پزشکزاد” باور به این نظریه را شدیدا به سخره گرفت.
تحلیل حوادث خرد و کلان جامعه با تئوری توطئه، مهمترین پیامد رغبت جمعی به “فکر نکردن” است. بقول آنیشتن : “فکر کردن مشکل ترین کارها نیز هست”!. چراکه عمده ی این افراد بجای تحلیل چند پارامتری رویدادهای اجتماعی، یگانه پارامتر عامل تحولات و رویدادهای جامعه را قدرت تعیین کننده ی بیرونی می دانند که معمولا موجودیت آن نیز از نگاه همگان مخفی است. جناب “علی رضا قلی” نویسنده کتاب ” جامعه شناسی نخبه کشی” در مقدمه ی کتاب خود بیان داشته “حوادث اجتماعی نه خلق الساعه است و نه انفرادی و مجزا …..عمل اجتماعی عمل ساخت یافته ایی است که در یک نظام روابط متقابل شکل می گیرد .. و بررسی حوادث یک اجتماع از طریق یک تحلیل نظام مند صورت می پذیرد”. بسیاری از ایرانیان عقیده برآنست که مقدرات ما ایرانیان را کشورهای صنعتی جهان اول تعیین می کنند و آحاد ملت ایران هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود نداریم، ایشان ساختار سیاسی حاکم بر کشورهای غربی را نادیده می گیرند، ساختار قدرت در کشورهای غربی هر چهار سال بصورت نرم دست به دست می شود و نهاد قدرت در این کشورها موجودیت ثابتی ندارد که بتواند مقدرات مردمی را در دراز مدت تعیین کند و اصطلاحا نسخه ی سرنوشت یک ملتی را بپیچد.
محمد علی سیاری نژاد