باستان‌شناسی؛ «جواب‌فروشی» یا «سؤال‌آفرینی»؟

دکتر ایمان خسروی، دانش‌آموختة دکتری باستان‌شناسی دانشگاه مازندران در هر عصری، در میان کوچه و بازار، در بین مردم کف خیابان، «معرکه¬گیرها» وجود داشته و دارند. زمانی، زنجیر پاره می‌کردند و سنگ¬های سنگین ـ که جابجایی¬اش کار مردم عادی نبود ـ را بلند می¬کردند و این اواخر هم دست یا پای‌شان را زیر لاستیک خودرو […]

دکتر ایمان خسروی، دانش‌آموختة دکتری باستان‌شناسی دانشگاه مازندران

در هر عصری، در میان کوچه و بازار، در بین مردم کف خیابان، «معرکه¬گیرها» وجود داشته و دارند. زمانی، زنجیر پاره می‌کردند و سنگ¬های سنگین ـ که جابجایی¬اش کار مردم عادی نبود ـ را بلند می¬کردند و این اواخر هم دست یا پای‌شان را زیر لاستیک خودرو گذاشته و همچون هیتلر ـ که فرمانِ «آتش» می¬داد ـ فرمانِ حرکتِ خودرو را می-دادند؛ چرا؟ چون در آن روزگار، بازوی کُلُفت، مایه¬ی مباهات و فخر بود اما امروز ـ حداقل در میان روشنفکران حقیقی و یا کسانی که ژست روشنفکری را دوست دارند ـ، «علم» مایه¬ی فخر است. اصلش موضوعِ «علم بهتر است یا ثروت؟» را برای جا¬انداختنِ همین موضوع مطرح کرده بودند. القصّه؛ معرکه¬گیر¬های امروز، دیگر مار از کیسه در نمی-آورند بلکه، رَدای علم بر تن کرده و «ضدّارزش¬ها» را به¬جای «ارزش¬ها»، با رنگ و بوی علم و فرهنگ، جا می¬زنند؛ گویی شعبده¬باز از کلاهش کفتر ظاهر کند!…
گرفتارِ پرسش(مسئله) شدن، دغدغه¬ی رسیدن به پاسخ، برای هر چیز، هر اتفاق، هر ماهیتِ وجودی، هم سختی دارد و هم تاوان. اصلش «سقراط» هم برای همین موضوع محاکمه شد. بگذریم؛ مُرادم از تحریر سطوری که گذشت این بود که بگویم هدف علم، این است که چراغ راه آینده باشد. اما پرسش اینجاست: مگر می¬توان بدون درک گذشته، گمانه‌هایی برای آینده داشته باشیم؟ پاسخ هرچه که باشد، نیازِ ما به بازشناخت گذشته و هزینه¬نکردن برای «راهِ رفته» را از ذهن نمی¬شوید. منظورم خوانشِ کتاب¬های «تاریخ مکتوب سنتی» نیست؛ منطورم این است که تاریخ، ایستا و متقن نبوده و نخواهد بود. اساساً درکِ گذشته چنین نیست که به شیوه¬ی استقرایی، هرآن¬چه را که به طور مثال در یک کتاب تاریخ ـ که به طور حتم تفاسیر و ادراک شخصی نویسنده و یا تحمیلِ سفارش¬دهنده در آن دخالت داشته¬است ـ مکتوب شده، «وحیِ مُنزَل» باشد و ما را به یقین برساند و موظف به باورِ آن.
تاریخ را باید زایید! از زِه¬دانِ حقیقت.
حقیقت کجاست؟ در اعماق گذشته؛ دسترسی به گذشته چگونه میسر است؟ از داده¬های بازمانده از گذشته.
پس می¬توانیم براساس این داده¬ها، گذشته را آن¬طور که «واقعاً» وجود داشت، و نه آن¬طور که مورخ مجبور به نوشتنِ آن بود، بازسازی کرد. زه¬دان امروزِ تاریخ¬نویسی، باستان¬شناسی‌ست. باستان¬شناسی، علمِ مطالعه¬ی اشیای عتیقه و باستانی نیست؛ علمِ «مطالعه¬ی انسانِ گذشته» است اما برای رسیدن به آن، از این اشیای مادی و داده¬های فرهنگی کمک می‌گیرد. باستان¬شناس، با عشق، در محوطه¬های باستانی و با کمترین امکانات رفاهی، برای بازسازی همان گذشته¬ی حقیقی ـ که صحبت¬اش را کردم ـ تلاش می¬کند و در این راه، «سؤال» می¬آفریند. شاید بسیار راحت باشد که با گشودنِ یک کتاب تاریخ، در دَم، جوابی برای یک جوینده¬ی کنجکاوِ تاریخ ظاهر کند، اما ترجیح می¬دهد به جوابی که نمی¬داند منشأ آن تا چه اندازه حقیقت است اکتفا نکند. آری، ما، «جوابِ سرراست» نمی¬فروشیم، اگرچه شاید جامعه، این را دوست¬تر بدارد؛ ما سؤال می¬آفرینیم، باشد تاخالق دغدغه‌ای باشیم برای حقیقت‌جویان، براساس پشتوانه‌های مستند.
سرتان را درد آوردم که بگویم: «جان عزیزتان! اگر در کوچه و بازار ما را دیدید، با پیچ و تاب و رودربایستی، سرِ صحبت از «فلان گنجِ موجود در باغ پدری» و یا «فلان آثار و نشانه¬ی موجود در روی صخره¬ی ییلاق اجدادی» را باز نکنید و احیانا، درخواستِ «دستگاهِ تصویریِ قوی و اسکنرِ ماهواره¬ای(!)» نداشته باشید، این¬ها مُشتی تَوَهُّم است و سُرایندگان این خزعبلات، مشغول شمارشِ اسکناس!
روز باستان¬شناس، این پویندگانِ راه علمِ بی¬ثروت، این مرتاضانِ بی¬توجیه، مبارک!
پی¬نوشت: ایده¬ی زیبای واژگان «سوال¬آفرینی» و «جواب¬فروشی» از «اپیزود هفتم پادکَست وزین «انسانک»» اثر «حسام ایپکچی» برداشت شده است.