اولویت های مجلس جدید

حرف آنلاین – میلاد ترابی فرد: ماه‌ها پیش قبل از شروع انتخابات هفت اسفند در حال مطالعه در مورد رابطه مجلس و اقتصاد مقاومتی بودم تا بتوانم نماینده‌ای انتخاب کنم که به درد پازل معضلات کشورم بخورد. طبیعتاً قدم اول این بود که سروقت قانون اساسی که قانون مادری برای سایر قانون‌هاست، بروم تا وظیفه‌های […]

حرف آنلاین – میلاد ترابی فرد: ماه‌ها پیش قبل از شروع انتخابات هفت اسفند در حال مطالعه در مورد رابطه مجلس و اقتصاد مقاومتی بودم تا بتوانم نماینده‌ای انتخاب کنم که به درد پازل معضلات کشورم بخورد. طبیعتاً قدم اول این بود که سروقت قانون اساسی که قانون مادری برای سایر قانون‌هاست، بروم تا وظیفه‌های یک نماینده را آن‌طور که قانون تعریف کرده بشناسم.اما با کمی توجه به این نکته رسیدم که همه‏ی مواردی که قانون اساسی در رابطه با نماینده مجلس شورای اسلامی تعیین کرده، به‌نوعی ابزار برای کار یک نماینده است؛ یعنی هر دو نوع ابزار قانون‌گذاری و نظارت (با جزئیاتشان) هر دو ابزاری برای پیشبرد یک کار و یک هدف هستند که سایر اصول قانون اساسی آن‌ها را مشخص کرده‌اند. نماینده باید بتواند با ابزارهای صریحِ این‌چنینی و ابزارهای غیرصریحی مانند لابی‌گری یک سری اهداف را محقق کند؛ اما در این میان ابزار اصلی نماینده که قانون‌گذاری باشد برای بنده خیلی مهم به نظر آمد، برای من قانون‌گذاری به‌مثابه‏ی یک استراتژیست بودن است، استراتژیست هم یعنی کسی که طراحی زمین بازی را بلد است، با خصوصیات مورد کارش آشناست و بهترین زمین بازی را برای رسیدن به هدفی مطلوب طراحی می‌کند.برای مصداق‏یابی و انتخاب گزینه اصلح مجبور بودم تا یک دسته‌بندی نسبت به سنخ افرادی که نماینده می‌شوند، داشته باشم. معمولاً نماینده‌ها سه دسته هستند؛ یک دسته آن‌ها که فقط به منافع خود فکر می‏کنند، چنین نمایندگانی اکثراً تک دوره‌ای هستند و پس از دوره نمایندگی، در مجموعه اقتصادی‌ای که برای خود در این دوره از طریق رانت به دست آورده‌اند کار می‌کنند.دسته دوم آن دسته از نمایندگانی هستند که حتی در دوره نمایندگی هم فراموش نکرده‌اند انتخابات تمام‌شده است. اینان انتخاباتی می‌اندیشند و دائم در پی چانه‌زنی برای کشیدن بودجه به سمت حوزه انتخابیه خود هستند (البته ناگفته نماند که همه انتخاباتی فکر نمی‌کنند، ولی باز هم اقتصاد را انتخاباتی می‌کنند). دسته سوم هم کسانی هستند که وقتی انتخاب می‌شوند دقیق می‌دانند که برای تصمیم‌سازی برای یک ملت انتخاب ‌شده‌اند و در جایگاه چارچوب‏سازی برای یک کشور هستند.

کم‏کم داشت ایام انتخابات نزدیک می‌شد و ناچار بودم یک گزینه مناسب انتخاب کنم، خب با این مقدمه‌ها باید یک سری شاخص طراحی می‌کردم؛ شاخص اول این بود که زمین ‌بازی بلد باشد بچیند، استراتژیست باشد و… . نماینده‌ای که تنها دغدغه‌اش آسفالت و پل شهرش باشد، نماینده نیست، نماینده خوب می‌داند که در مقام نظر دادن درباره‏ی یک کشور یا حداقل یک منطقه‏ی وسیع است، پس دو سه مرحله قبل‌تر از معضل را می‌بیند یا برای درمان یک درد فقط به زخم نگاه نمی‌کند.

شاخص دوم این بود که دید جهانی داشته باشد؛ نماینده‌ای که افق دید مردم یک شهرستان را به یک دنیا باز کند. نماینده‌ای که برای رأی آوردن به قومیت‌ها تکیه می‌کند نماینده نیست. نماینده‌ای که در تصمیم‌گیری‌هایش منافع ملی را لحاظ نکند، نماینده نیست. نماینده خوب این را می‌داند که در نهادی قرار دارد که بر بسیاری از مناسبات جهانی تأثیر می‌گذارد.

ویژگی بعدی این است که یک نماینده خوب سیاست را فدای اقتصاد نکند. این مملکت به‌اندازه کافی چوب حزب‌بازی و عدم توافق و تفاهم عمومی بر اقتصاد را خورده. نماینده باید در مجلس پیش از آنکه حزبی بیندیشد مردمی بیندیشد. ویژگی بعدی این بود که نماینده باید اولویت‌ها را بفهمد. هر خوبی هر زمان خوب نیست. اولویت فعلی کشور اقتصاد است. باید آستین‌ها را بالا زد و جلوی نفوذها را گرفت.شاخص بعدی این است که آدم متدینی باشد: آدم غیر متدین در کوران حوادث، به فساد و قدرت‌طلبی روی می‏آورد و به نهادهای قدرت و ثروت بسته می‌شود. ظلم‌ستیز باشد. هر جای دنیا که باشد، از حقوق محرومین دفاع کند؛ چرا که اساساً کاراترین سیاست اقتصادی سیاستی است که بر اساس این قشر بسته شود. اجرای سیاست در این قشر و بالا بردن رفاه این قشر کف رفاه جامعه را بالا می‌برد. به خاطر اینکه اولاً با بالا رفتن سطح معیشت، پایین‌ترین دهک سطح جدیدی از معیشت را برای بالاترین دهک جامعه رقم می‏زند در حالی که برعکس این رابطه برقرار نیست. ثانیاً جامعیت بالایی دارند و تأمین معیشت شان عناصر جدید فعال اقتصادی را به آن اضافه می‌کند. قانونی که پولداران را پولدار‌تر کند، قانون مملکت اسلامی نیست. ویژگی دیگر اینکه طرفدار حق باشد. این در برابر کسی است که همه‌چیز را حق مردمان حوزه انتخابیه خودش می‌داند چراکه مخالفت با عدالت دودش در چشم همه می‌رود.

تا اینجا یک نماینده‏ی نسبتاً خوب را پیداکرده بودم ولی همه‏ی راه را نرفته بودم، برای نماینده شدن استراتژیست بودن کافی نبود، نماینده باید انقلابی باشد. او باید زمینه‏ی ورود ایده‌های انقلابی به جامعه باشد، پایبند به عنصر حرکت باشد، انقلابی و حرکت‏زا باشد، حق‌گو باشد، یک نماینده انقلابی جوان‏گرا نیز هست، او خوب می‌داند که در طی دوره خدمتش باید چند جوان را تربیت کند.تا اینجا به این رسیده بودم که شهر من نیاز به یک «استراتژیست انقلابی» دارد. تا اینجا شاید همه‌چیز تمام شده بود ولی بازهم برای محکم‌کاری گفتم همه‏ی این‌ها که برای روی کاغذ بود، اقتضائات واقعی کشور من هم باید مورد توجه قرار می‌گرفت؛ برای همین نگاهی هم به واقعیت اقتصادی کشور کردم.کار را از این هم فراتر بردم، سعی کردم تا تحت همان پروژه‏ی حلقه‌های نفوذ متقابل از بلندگوی رسانه‌ای آن کاندیدا استفاده کنم و پیامم را به گوش مردم برسانم. برای همین کانال تلگرامی او را در دست گرفتم و نسبت به تحلیل وضعیت شهر در نسبت با اقتصاد مقاومتی مطالبی چند نوشتم. همان‌جا بود که به تجربیات خوبی دست پیدا کردم. نخست این بود که اولاً سواد اقتصادی مردم ما پایین است. ثانیاً آن‌ها اهل تحلیل نیستند. در موردمطالعه‏ی من مردم، قومی می‌اندیشند و تصحیح آن مهر و موم‌ها مشقت می‌طلبد.تجربه‌های دیگری هم‌کسب کردم که اینجا جای باز کردن آن‌ها نیست. همین کانال تلگرامی بعدها منشأ یک ایده بسیار زیبا شد. همین کانال را تبدیل به یک کانال اقتصاد مقاومتی منطقه‌ای کردم و در آن علاوه بر بالا بردن سواد اقتصادی مردم سعی می‌کردم برای مشکلات شهر از منظر اقتصاد مقاومتی جوابی درخور و بومی پیدا کنم. این ایده‌ای بود که در صورت گسترش و ارتباط‌گیری کانال‌ها توانایی ایجاد «اتحادیه‌های اقتصاد مردمی» در مناطق مختلف را فراهم می‌آورد. اتحادیه‌های مردمی ای که سرمایه را به بخش تولید هدایت می‌کرد و مردم را برای ایفای نقش در اقتصاد توانمند می‌نمود.

تکیه من در کانال بر سه قشرِ جوانان، زنان و کارآفرینان بود. این ایده در واقع تلاش ضعیفی بود در برابر این معضل بزرگ اجتماعی ما که مسئولین تهران‏نشین را از واقعیت مسئله دور می‌کرد، ارتباط با مردم را به انتخابات بعدی موکول می‌کرد و مفاهمه و توافق و تفاهم بین مسئولین و مردم را از می‌برد. نماینده ما یک وجه اصیل علمی را ندارد و آن مطالعات میدانی و رصد و تحلیل در صحنه است؛ به خاطر همین قوانین او ارزش پایینی دارند. چه خوب می‏شد که نمایندگان ما علاوه بر وظیفه قانونگذاری وظیفه هدایت جریان توده مردمی که از آنها حمایت کرده­اند را بر عهده می‏گرفتند و از آنها استفاده می‏کردند.نماینده مجلس علاوه بر اینکه از بالا زمین بازی را می‏چیند، باید با زمین بازی خود تعامل داشته باشد و به نوعی با کشاندن مردم در وسط صحنه زمین بازی را شکل دهد.