از عاقبت سلطان درس بگیرید!

دقیقا بیست سال قبل یعنی در سال1995 میلادی جریانی در یکی از کشورهای مهم منطقه شکل گرفت که بیشتر کارشناسان آن را نتیجه انقلاب 1979 ایران دانستند. خبر پیروزی جریان اسلامگرای ترکیه به رهبری مرحوم نجم الدین اربکان _که رحمت خدا بر او باد _مانند بمبی خبرساز در جهان رسانه ای منفجر شد. همه نگاه […]

دقیقا بیست سال قبل یعنی در سال1995 میلادی جریانی در یکی از کشورهای مهم منطقه شکل گرفت که بیشتر کارشناسان آن را نتیجه انقلاب 1979 ایران دانستند. خبر پیروزی جریان اسلامگرای ترکیه به رهبری مرحوم نجم الدین اربکان _که رحمت خدا بر او باد _مانند بمبی خبرساز در جهان رسانه ای منفجر شد. همه نگاه ها به ترکیه دوخته شده بود آنهم ترکیه ای که غرب برای الگوسازی لیبرالی در میان کشورهای اسلامی ، هزینه سنگینی در این کشور کرده بود. اهمیت این تغییر رویکرد آنچنان مهم بود که واکنش توام با عصبانیت اکثر کشورهای غربی به سردمداری آمریکا را در پی داشت. تندترین این واکنش ها به اتحادیه اروپا و پیمان نظامی ناتو برمی گشت. اتحادیه اروپا که سال ها ترکیه را در پشت دروازه پیوستن به خود نگه داشته بود اکنون به شدت از این واقعه نگران بود و البته همین نگرانی ها هم باعث گردید آنها تا مرز بایکوت مقامات ترک به پیش بروند. در این سوی ماجرا این اتفاق با استقبال جریان مقاومت در منطقه روبرو شد. جمهوری اسلامی ایران از نخستین کشورهائی بود که از اتفاق خوب در عرصه سیاسی همسایه غربی استقبال کرد. اربکان بعد از استقرار حامیانش در پارلمان ترکیه ، به پست نخست وزیری رسید. پستی که در قوانین جاریه این کشور بسیار مهم است. جالب اینجاست در حالی که اتحادیه جماهیر شوروی در 4سال قبل از این اتفاق یعنی در سال 1991 فرو پاشیده بود اما برخی از تحلیگران و رسانه های غربی در یک شیطنت هدفمند و به منظور انکار نوع نگاه دین محورانه مردم ترکیه، نتیجه انتخابات پارلمانی را به فروپاشی کمونیست گره زده و این اتفاق را متاتثر از آن نامیدند! این تحلیل با اولین سفر رسمی خارجی اربکان بعد از استقرار در جایگاه نخست وزیری ترکیه به چالش جدی کشیده شد. اربکان جمهوری اسلامی را در لیست پروازهای نخست خارجی خود قرار داد. درست در سال 74 بود که وی با استقبال رسمی آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت وارد تهران شد و با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی نیز دیدار نمود. دیداری که برای نخست وزیر اسلامگرای ترکیه بسیار دلپذیر و شیرین بود. رجب طیب اردوغان و عبدالله گل دو فرد از افراد برجسته حزب اسلامگرای اربکان بودند که اولی به شهرداری استانبول رسید و دومی هم در پارلمان ترکیه ریاست فراکسیون اسلامگرایان را بر عهده گرفت. این دو که به اربکان عنوان استاد را اطلاق می کردند بعدها دچار دست اندازه های فراوان شدند. ژنرال های غربی مسلک و لائیک ترکیه که تاب تحمل دولت اسلامگرایان اربکان را نداشتند از ابتدا با او به مخالفت برخاستند . این مخالفت آرام از حالت اختفا به آشکار بدل شد و در ادامه هم با فشار بر دولت سبب از کار افتادن دولت اسلامگرای اربکان شد. این کودتای به ظاهر آرام سبب شد تا اعضا اصلی حزب اربکان از کنار او دور شوند و او علی رغم حمایت های گسترده مردمی در ترکیه به اجبار در عزلت قرار گیرد. برخی از اعضا با کمی تغییر رویه به تاسیس حزبی جدید البته با همان نگاه اربکان پرداختند که سرانجام این حزب جدید که به حزب عدالت و توسعه شهره شد 7 سال بعد یعنی در سال 2002 میلادی با پیروزی خیره کننده در انتخابات پارلمانی راه دست یابی به ارکان قدرت را درپیش گرفت. در این دوران ترکیه ابتدا شاهد نخست وزیری عبدالله گل و پس از آن دوران نخست وزیری رجب طیب اردوغان بود. دو فردی که خود را شاگرد اربکان دانسته و بصراحت از وی به عنوان استادی اثرگذار یاد می کردند. اردوغان و گل پس از حضور در دولت با برخی از حرکات خود ، نوعی امیدواری را به جریان مقاومت تزریق کردند اگرچه بسیاری را از کارشناسان در همان ایام معتقد بودند سران ترک برخلاف آنچه که می گویند ارادتی ویژه به غرب داشته و دارند. اردوغان در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه و بمباران شبانه روزی مردم مظلوم غزه، مواضعی کاملا انقلابی گرفته و حتی در جریان اجلاس داووس سوئیس درگیری لفظی با شیمون پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی پیدا کرد. درگیری لفظی که با اطلاع رسانی همه جانبه رسانه های جهانی همراه شد. این اطلاع رسانی با توجه به بایکوت خبری جریان مقاومت از سوی همین رسانه های به اصطلاح آزاد کمی عجیب به نظر می رسید. در همین ایام بود که کماندوهای اسرائیلی با حمله به یک کشتی فعالان صلح که برای کمک به مردم غزه قصد پهلوگیری در سواحل غزه را داشتند تعدادی زیادی از س       رنش      ینان این ک    شتی از جمله شهروندان ترکیه را به ق تل رساندند.پیش بینی می شد که   درگیری رسانه ای ترکیه با اسرائیل با این اتفاق به اوج برسد اما جهانیان در عین ناباوری خبر دیدار محرمانه داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه با آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی را در همان ایام ملاحظه نمودند. مقامات ترکیه بعد از فشار شدید افکار عمومی در مواجه با انتشار خبر مذکور، به توجیه پناه آورده و از اعلام قاطعانه مواضع ترکیه در این دیدار از سوی اوغلو خطاب به طرف اسرائیلی خبر دادند . در تردید این سخن همین بس که دولت اردوغان هرگز حاضر نشد سفارت اسرائیل در آنکارا را تعطیل کند. اربکان که مخالف این نوع مواضع بود در سال 2011 میلادی به دنبال یک بیماری طولانی مدت در سن هشتاد و اندی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. درگذشت اربکان برای شاگردان او که اینک در ارکان دولت حضور داشتند تلخ و ناگوار بود . شاگردانی که متاسفانه در بسیاری از موضوعات با استاد فرزانه خود هم نظر و هم مسیر نبودند . نمونه بارز این هم نظر نبودن را می توان در وقایع مربوط به سوریه دانست. رجب طیب اردوغان از ورای اعتماد عمومی به اسلامگرایان ، اینک در پست حساس نخست وزیری قرار گرفت و عبدالله گل یار شفیق او نیز در سمت تقریبا تشریفاتی ریاست جمهوری حضور یافت. انتظار عمومی از این دو نفر به عنوان شاگردان اربکان آن بود که مسیر استاد خود را طی کنند اما متاسفانه این دو و به ویژه اردوغان پا را از گلیم خود فراتر نهاده و به جای ادامه مسیر استاد درگذشته خود، دقیقا در برابر مسیر استاد قرار گرفتند. گرایش و تمایل شدید این دو به غرب کار را تا به آنجا پیش برد که غرب خاطرش از ترکیه به شدت آسوده شد! اردوغان اگرچه خود معتقد و مدعی بود سیاستی مستقل را در پیش گرفته اما سیاست های اتخاذ شده او به ویژه در موضوعات منطقه ای کاملا منطبق بر سیاست های مستکبرانه غرب بود. او در موضوع سوریه پا را از حد فراتر گذاشته بود و با هموار کردن مسیر برای حضور عناصر تکفیری موجب شد تا وحشیانه ترین جنایت منطقه در این کشور و همین طور در عراق روی دهد. سیاست اردوغان در عین حال که مخالفت مردمی را در پی داشت اما غرب از سیاست های او تمجید می کرد. از همه جالب تر اینکه برخی از عناصر به اصطلاح مقاومت منطقه در کمال حماقت و غفلت ، اردوغان را به فردی اسطوره ای! در خط مقاومت معرفی نمودند که خالد مشعل نمونه بارز این طیف است که از اردوغان به عنوان رهبر جهان اسلام یاد کرد! خودخواهی و خودبزرگ بینی بیش از حد اردوغان موجب شد او هر روز بیشتر به اسلام آمریکائی نزدیک و نزدیک تر شود و این برخلاف آموزه های استاد مرحومش اربکان بود. حضور او در سمت تشریفاتی رئیس جمهوری ترکیه سبب شد تا خودنمائی و خودخواهی او بروز بیشتری نماید.آنجا که او به تاسی از سلاطین عثمانی ، محافظین کاخ خود را به مثل همان دوره درآورده و رسما هم در یکی دو جا از احیاء امپراطوری عثمانی سخن گفت. علاقمندی او به سبک و سیاق امپراطوری عثمانی باعث شد تا متاسفانه در سفر سال قبل وی به تهران ، استقبال از او رنگ و بوی ماضی بگیردو طرف ایرانی این فضا را برای او فراهم کند! اتومبیل حامل اردوغان به محض ورود به مجموعه سعدآباد توسط چند اسب سوار در میان گرفته شد و در نهایت به محل استقبال رسمی رسید و مورد استقبال رسمی رئیس جمهور اسلامی ایران قرار گرفت. اردوغان که گویا هیچ گاه تصور نمی کرد از اسب قدرت با سر به زمین کوبیده شود در انتخابات اخیر پارلمانی ترکیه قافیه را باخت و میدان را به راحتی واگذار کرد. اگرچه شکگست سنگین اردوغان پیام های فراوانی دارد اما آنچه که حائز اهمیت به شمار آمده و می تواند محل تامل باشد این که اردوغان بعد از فاصله گرفتن از جریان اصیل مقاومت و نزدیک شدن به غرب ، با نفرت و تنفر مردم ترکیه روبرو شد. او که با شعار اسلام خواهی و اسلام گرائی روی کار آمد و مردم هم به شعارهای دین محورانه و مقاومت مدارانه او پاسخ مثبت داده و او را حاکم خود قرار دادند اما اکنون که دیدند این رجب طیب اردوغان سابق نیست محکم به او پاسخ داده و او را از کرسی قدرت به زیر کشاندند. حکایت اردوغان برای برخی از مدیران و خواص داخلی نیز بسیار عبرت برانگیز است از این حیث که گره زدن زلف خود به زلف غربی ها راهی به وی نابودی است. تنها مسیری که می تواند عزت آفرینی و سرفرازی بین المللی و داخلی در پی داشته باشد همان راهی که امام عظیم الشان و رهبری فرزانه انقلاب به همراه ملت سربلند ایران اسلامی در پیش گرفته اند. حال اکنون باید گفت آیا برخی عناصر داخلی از سرنوشت عبرت برانگیز رجب طیب اردوغان این سلطان! ناکام درس خواهند گرفت؟!