پای لنگ پایتخت !

در کنار کسانی که اولویت نخست زندگی آنان ، اموال و املاک آنهاست  افراد زیادی هم یافت می شوند که اگرچه نسبت به ثروت بعنوان یکی از لوازم ادامه زندگی توجهی منطقی و معقول دارند اما اعتقادت دینی، ملی، قومی و جغرافیایی آنان نیز از  جایگاهی اولویت دار برخوردار است.  اینان به حفظ چنین اعتقادتی […]

در کنار کسانی که اولویت نخست زندگی آنان ، اموال و املاک آنهاست  افراد زیادی هم یافت می شوند که اگرچه نسبت به ثروت بعنوان یکی از لوازم ادامه زندگی توجهی منطقی و معقول دارند اما اعتقادت دینی، ملی، قومی و جغرافیایی آنان نیز از  جایگاهی اولویت دار برخوردار است.  اینان به حفظ چنین اعتقادتی عمیقا خود را متعهد دانسته و تلاش می کنند که آن را به هر شکل ممکن نگهداری کنند.استان مازندران از جمله استانهای ایران اسلامی است که اهالی آن به چنین رویکردی شهره آفاق هستند.  مردان و زنان استان در کنار روحیه تلاش گرایانه خود، نسبت به اعتقادت دینی، ملی و محیطی  خویش نیز بسیار توجه دارند و دغدغه مند هستند. مازندرانی ها در میان اقوام مختلف ایرانی به مهمان نوازی، دینداری،  انقلابی گری و صداقت در رفتار و کردار شهره اند. قطعا همانگونه که در هر صنف و صفی بالاخره افراد ریاکار و خطاکار یافت می شوند  طبیعی است که در مازندران هم چنین افرادی باشند که البته دادسراها و دادگاه ها و نیز زندان ها و ندامت گاه های استان می تواند این موضوع را بیشتر تفهیم کند.  عرض نگارنده  هرگز این مطلب نبوده و نیست که در مازندران معصومین زندگی می کنند و اهالی آن مبرا از کوچکترین خطا هستند بلکه عرض دو نکته است نخست اینکه همانگونه که در میان اقوام دیگر، خطاکاران وجود دارند در این جغرافیا هم چنان کسانی یافت می شوند و نکته دوم هم  آنکه استان مازندران در دارا بودن صداقت در رفتار و گفتار و نیز مقید بودن نسبت به عقاید خود، از جایگاه بسیار رفیعی در میان سایر اقوام برخوردار است. حال با این توصیف چگونه می توان سریالی  که همه سرمایه  فیلم نامه ای و بازیگردانی خود را بر روی تمسخر رفتار، کردار و گفتار مازندران و مازندرانی بنا نهاده است را توجیه کرد و به آن  با دیده اغماض نگریست؟!  براستی بهای شادشدن ملت در ایام نوروز را می بایست فرهنگ و آیین تنومند مازندران بدهد؟! چرا تصور می شود که  تاوان بی لیاقتی برخی مدیران کشور در سامان بخشی به بازار مایحتاج مردمی را می توان با  خنداندن عمومی از طریق له کردن یک فرهنگ، جبران کرد؟! متاسفانه اکنون چندین سال از ساخت سریالی بنام “پایتخت” که تمام همت خود را بر تمسخر فرهنگ مازندرانی قرار داده است می گذرد و این سیکل همچنان ادامه دارد!  واقعا در مازندران یک نفر عاقل و منطقی  پیدا نمی شود که مثلا در این سریال، یکی از شخصیت های داستان باشد؟!  آیا این ظلم به مازندران و مازندرانی نیست که در سریال مذکور، تنها یک شخصیت عقل گرا و منطق محور است که آنهم همسر شخصیت اول سریال است که از تهران آمده و بعبارتی تهرانی است! غیر از شخصیت مذکور، تمامی کاراکترهای سریال همگی بدون استثناء یک تخته!  آنها کم است و هیچگاه هم تصمیمات شان بر مبنای عقل نیست و این تنها “هما” خانم!  هست که ناجی این جماعت است و می تواند با درایت خود، آنها را از مهلکه ها نجات دهد!!! کسی نمی گوید با لهجه ها و فرهنگ ها شوخی نشود اما بدون شک هیچ کس تمسخر و توهین را نمی پذیرد. با اقوام مختلف می توان شوخی کرد اما هیچ  قومی نمی تواند ملاحظه کند که فرهنگ و لهجه اش مضحکه این و آن شود. پخش مصاحبه های مردمی مبنی بر مطلوب بودن سریال”پایتخت” عذر بدتر از گناه است چرا که مخاطبی که  مزاج او بسوی خندیدن صرف پیش رفت قطعا از نشستن پای سریالی چون “پایتخت”  فقط و فقط دنبال خندیدن بیشتر است و وقتی هم چنین موضوعی با ابزار تمسخر به فرهنگ یک قوم محقق می شود بطور حتم باید اعلام رضایت کند. اصلا چرا راه دور برویم در همین استان نیز سریال مذکور  بینندگان پر و پا قرص دارد بینندگانی که در هر شب پیگیر سریال هستند اما آیا به لحاظ وظایف فرهنگی بر دوش حضرات تصمیم گیر، چنین رضایتی میتواند ادله ای اکمل باشد؟!  اگر در رضایت مندی به دنبال هرگونه دست یافتن به آن هستند پس می بایست فیلم ها و سریال های مبتذل  در اولویت پخش باشند!  چرا که بر اساس آمارهای معتبر بین المللی، این نوع فیلم ها و سریال ها بیشترین میزان جذب بیننده ها را دارند. واقعا انسان  از نگاه صرف تفننی حضرات آنهم در قاب و قالب تمسخر به فرهنگ مازندران،  بسیار متحیر  و البته متعجب می شود. تحیر از این جهت که چطور توهین و تحقیر یک فرهنگ برای ایشان هیچ حساسیتی را در پی ندارد و نه تنها کوچکترین حساسیتی ندارند بلکه اصرار به ادامه آن نیز دارند و تعجب هم از آن باب که چگونه کسانی از مازندران در راس دو قوا و نیز در ارکان نخست کابینه حضور دارند اما دریغ از اندکی واکنش نسبت به چنان جسارتی که هر بار رنگ و بوی بیشتری را بخود می گیرد!  راستی از مدیر ارشد استان چه خبر؟!  البته وقتی از مدیران قبلی که بومی بودند هیچ تحرکی در این زمینه ملاحظه نشد شاید از ایشان که تعلق جغرافیایی به این قطعه ندارد خیلی نباید توقع داشت!  اگر چه نگارنده ایشان را فردی دغدغه مند نسبت به مازندران  دید اما تصور این است که او هم به مثل اسلاف پیشین، هیچ حرکتی در این باب نکند. بهر تقدیر برای این موضوع می بایست چاره ای اندیشید. به تعصب منطقی جناب شاعری نماینده مردم شرق مازندران در این باب می بایست آفرین گفت اما براستی یازده مازندرانی دیگر بهارستان نشین در کجای این قصه هستند؟!  شاید برخی از دوستان در دوره های قبل اعلام موضع کردند اما چون تک صدا بودند این صدا شنیده نشد راه حل این است که مجمع نمایندگان یک همگرایی ویژه در این باب به وجود آورد و همگی در این موضوع ید واحد شوند که اگر چنین شود آنگاه صدای آنان شنیده و البته اجرایی خواهد شد.  مجدد عرض می شود که می توان “پایتخت” را  با همه جذابیت های تفننی اش ساخت منتهی بدون توهین و تمسخر به رفتار، گفتار و کردار هیچ قومی از جمله  مازندرانی های فهیم، فکور و فعال.