شهدا خوبند ما چه هستیم؟

حرف آنلاین – رحمت اله حسن پور هفده مشعل زیر سقف ایران مردم قادیکلای زیراب سوادکوه روشن بود . هفده قاب عکس با ما حرف می زد هفده خورشید به آفتاب عالم تاب می خندید و بالاخره  هفده ماه در آسمان زیراب روشن بود آری سیزدهمین یادواره شهدای قادیکلا در حسینیه مرکزی این شهر برگزار […]

حرف آنلاین – رحمت اله حسن پور

هفده مشعل زیر سقف ایران مردم قادیکلای زیراب سوادکوه روشن بود .

هفده قاب عکس با ما حرف می زد

هفده خورشید به آفتاب عالم تاب می خندید

و بالاخره  هفده ماه در آسمان زیراب روشن بود

آری سیزدهمین یادواره شهدای قادیکلا در حسینیه مرکزی این شهر برگزار شد و نام چند تن از جانبازان که پس از سال ها تحمل رنج به لقا الله پیوستند نیز به عنوان رهپویان حقیقت نقل مجلس بود …

سخنران این مجلس عظیم که در ان فرماندار خراسانی سوادکوه ، امام جمعه زیراب ، بخشداران ، شهرداران و مسئولین استانی و شهرستانی حضور داشتند مهندس چمران رئیس شورای اسلامی تهران بزرگ بود که از خاطرات شهید والا مقام دکتر چمران در لبنان می گفت و از جنگ های نامنظم در کردستان و در یک کلام از میثاق شهیدان که چمران بدان پای بند بود . او می گفت دکتر چمران در تمام جبهه ها پیشتاز بود و چون به فلسفه شهادت پی برده بود همیشه در جلو حرکت می کرد و به هنگام شهادت نیز در بالای خاک ریز در سنگر دهلاویه مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت . او از غربت چمران سخن ها داشت از کثرت هجوم دشمن و کمبود اسلحه تا اینکه مجبور شد نامه دکتر چمران را به سوریه برد و به مرحوم حافظ اسد پدر همین بشار اسد داد و از او تقاضای کمک کرد که بالاخره یک هواپیمای خصوصی تقریبا هزار قبضه تفنگ ژ3  و مقدار کلت کمری و آرپیجی و .. به کمک چمران آمد و او حماسه ها آفرید . حضور جوانان حسینیه قادیکلا امسال چشمگیر تر از پارسال بود و صحنه جالب تر این است که نوجوانان نیز پرچم شهادت امام حسین علیه السلام را بصورت سمبلیک  بر دوش کشیده و بدون سنگر شهیدان می گردانند تا دشمنان بدانند راه شهیدان باقی است .

سخن به درازا کشید و رئیس شورای شهر تهران که اطرافش اعضای شورای شهر زیراب و روسای شورای استان بودن هی از شهیدان گفت و گفت و گفت تا بنده  صدایی از یک کارگر بظاهر بدبخت اما در باطن روشن ضمیر و خوش فکر شنیدم که می گفت : شهیدان خوب بودند شما چه هستید بنده که نزدیکتر از همه در کنارش نشسته بودم او را دعوت به سکوت کردم اما روی حرفش فکر کردم دیدم پیرمرد راست می گوید در تمام یادواره ها که در سطح استان برگزار می شود و بنده ناچیز هم به عنوان شاعر مهمان دعوت می شوم همه مداحان ، شاعران ، سخنرانان در مدح و منقبت و ایثار و شهادت این عاشقان می گویند اما بقول فیلمبرداران یک فلاش بک در زندگی خودمان نمی زنیم تا بدانیم در کجای این شب نورانی قبای ژنده ی خود را بیاویزیم براستی ما در کجای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ایستاده ایم . در مقابل یا در تقابل …

در این یادواره شو محلی با ذکر نام و جایگاه این لاله های پرپر قرائت شد که بمصداق این شعر آن را تبرکا آورده ام ( رفتند یک به یک همه همرهان من / من ماندم و غمی که بریده امان من )

بیاد شهیدون

خوامبه سوز گلا رِ بو هاکنم

چراغ لاله ها ره سو هاکنم

شهیدون ره بهووم یا نهووم

اگر نووم چتی باید دهووم

خدا دونده وشون اهل ولانه

ام یا ویلنا در کربلانه

اگر کنا معک اونجه نشینه

حسین(ع) سرمه ره شه چش کشینه

بیاد اون ابوالفضل دلاور

بیاد اکر و شش ماهه اصغر

بیاد او لب تشنا و خسته

بیاد مادر پهلو شکسته

به مثل چلچله پر گیرنه مه دل

چائوشی خوندنه منزل به منزل

خدایی این شهیدون بینه پر پر

به عشق زاده ی زهرای اطهر

بمونده نوم زینب نوم زهرا

بمونده عصمت پیغمبر ما

امه قادیکلا گلزار عشقه

گمونم زینبیه در دمشقه

اسا هفده شهید بو دپیته

از اینجه تا لب دریو دپیته

میون آسمون هفده ستاره

بیاد عاشقون زنده اشاره

شهید سیار نوم حاجی غدیره

خودش فرمانده و مرد دلیره

امه میرزا بابا بوم کی بیه

پدافند دله فدایی بیه

شهید کاوه که اهل پیر نعیمه

امه مله دله خله رحیمه

شهید جانبازی هم آیینه بیه

صدای عارفان در سینه بیه

معلم پیشه و اهل ولائه

ونه ارمون حسین سر جدائه

شهید خلیلی قد و قواره

دماوند واری هر جا دیاره

امه فامیل حسین حاجی پوره

گت برار امه مله ی نوره

مجید رضایی یک نوجوونه

ونه نوم مردم ورد زبونه

دِ تا نوری که مثل چلچلانه

همیشه یادگاره چند لانه

شهید افضلی مثل ونوشه

و نیشته همیشه مه دل گوشه

ابوالقاسم بیه از نسل سادات

معلم بیه و بورده سماوات

اصغر دادوی مثل گلابِ

جوانی از تبار انقلابِ

محمد رحمتی بورده نموعه

چراغ یاد و محله سوعه

علی قبادیان مثل طلاعه

چراغ روشن قادیکلاعه

رمضون ساداتی بیه ونه نوم

شهید تپه و نه نوم نووشه گوم

اکبر ذوالفقاری چنده خواره

و نه خسته دوش و بال بلاره

بهووم فولادی این شیر یزدان

کنار سفره سبز شهیدان

چتی باووم من از یعقوب جانباز

وئی آماده بیه بهر پرواز

میون عاشقون وِ جا بهیته

طلاق از مردم دنیا بهیته

بهووم از رشیدی اتفاقی

بیه اینتا جون مرد یلاقی

جارمیج خلِ  مکه خنه داشته

ونه مار یک دل دیونه داشته

ونه ما تا گره ره تو هداعه

چش اثری زمین ره او هداعه

وچه گت بهیه بازاری خواری

اینتا نشته  دِ تا چش دیاری

تیناری خوندش و تیناری برمه

اثری خون بیه و خون بیه سرمه

مگر مار بلا اتا دِ تاعه

چچی بوم امه دل موجراعه

خدایی ته قبول هاکن شهیدون

اگر پشت و پناه مون نهیبون

ندومبی ما چتی وسه دهوویم

وشون زاری زاری ره بهوویم